نویسنده: admin

  • تهویه ششی – گفتار دوم تبادلات گازی

    تهویه ششی – گفتار دوم تبادلات گازی

    هوای باقی مانده در شش چپ و شش راست یکی نیست.

    چون دیافراگم یک ماهیچه اسکلتی‌ست، پس تمام ویژگی‌های ماهیچه اسکلتی برای آن صادق است.

    در همه‌ی زمان‌ها ماهیچه اسکلتی در حال مصرف atp است. در زمانی که ماهیچه منقبض می‌شود مصرف atp زیاد می‌شود.

    ما فضای بین پرده‌های جنب نداریم. درواقع ما اصلا پرده‌های جنب نداریم. پرده‌ی جنب یکی‌ست که دو لایه دارد.

    پرده جنب به دیافراگم چسیبده است.

    ما دوازده جفت دنده داریم. هر دوازده جفت از پشت به ستون مهره متصل هستند اما جفت یازده و دوازده به جناغ متصل نمیشوند. دنده هشت و نه و ده غضروف مشترک دارند که این غضروف با غضروف دنده شماره هفت ادغام می‌شود. غضروف حاصل با غضروف دنده شماره شش اتصال برقرار می‌کند.

    بالاتر از دنده شماره یک ما ماهیچه نداریم.

    راس شش‌ها بالاتر از دنده شماره یک قرار می‌گیرد.

    در تنفس دنده‌ها به بالا و رو به جلو و جناغ به سمت جلو حرکت می‌کند.

    ماهیچه‌های ناحیه گردن در بازدم عمیق نقش دارند (نه یک ماهیچه گردنی و نه ماهیچه گردن).

    قبل از دو نایژه اصلی یک انشعاب سومی به سمت شش راست می‌رود.

    غضروف نای سی شکل است و نای غضروف کامل ندارد. غضروف نایژه اصلی در ابتدای کامل و سپس قطعه قطعه است. غضروف نایژه‌های کوچکتر قطعا قطعه قطعه است.

    سوراخ باز با غضروف: نایژه – سوراخ باز: سرخرگ – سوراخ بسته: سیاهرگ

    حجم جاری: هوای که در یک دم وارد می‌شود یا در یک بازدم خارج می‌‌شود.

    پرده‌های حنجره از جنس بافت پوششی‌ست.

    عطسه و سرفه بازدم عمیق است.

    برای دم ما نیاز به پیام عصبی از بصل النخاع داریم. این مرکز مرکز عطسه و سرفه نیز هست.

    پل مغزی با اثر روی بصل النخاع باعث خاتمه دم و تنظیم مدت زمان دم می‌شود.

    گیرنده‌های اکسیژن (کاهش اکسیژن) در سرخرگ‌ها و گیرنده‌های کربن دی اکسید (افزایش کربن دی‌ اکسید) در سیاهرگ‌ها میتواند باعث تنظیم تنفس شود.

  • تنوع تبادلات گازی – گفتار سوم تبادلات گازی

    تنوع تبادلات گازی – گفتار سوم تبادلات گازی

    در تک سلولی‌ها و جانورانی مثل هیدر که همه سلول‌های بدن می‌توانند با محیط تبادلات گازی داشته باشند، ساختار ویژه‌ای برای تنفس وجود ندارد.

    در سایر جانوران ساختارهای تنفسی ویژه‌ای وجود دارد که ارتباط سلول‌های بدن را با محیط فراهم می‌کنند. در این جانوران چهار روش اصلی دیده می‌شود:
    ۱-تنفس نایدیسی
    ۲-تنفس پوستی
    ۳-تنفس آبششی
    ۴-تنفس پوستی

    تنفس نایدیسی

    تنفس نایدیسی در حشرات دیده می‌شود.

    در سخت پوستان که دسته دیگر بندپایان هستند تنفس آبششی وجود دارد.

    نایدیس‌ها لوله‌های منشعب و به هم مرتبطی هستند که از طریق منافذ تنفسی به خارج راه دارند.

    منافذ تنفسی در ابتدای نایدیس قرار دارند.

    منافذ نایدیس‌ها در دو طرف بدن و در سینه و شکم دیده می‌شوند. این منافذ در سر وجود ندارد. البته انشعابات پایانی در همه جای بدن دیده می‌شود.

    نایدیس به انشعابات کوچکتری تقسیم می‌شود. انشعابات پایانی که در کنار همه سلول‌های بدن قرار می‌گیرد بن‌بست بوده و دارای مایعی‌ست که تبادلات را ممکن می‌کند.

    از آنجایی که تبادل O2 و CO2 به صورت محلول انجام می‌شود انشعابات پایانی دارای مایع است.

    ترکیب دیواره انتهای نایدیس‌ها با ابتدای آن متفاوت است.

    در این جانوران دستگاه گردش مواد نقشی در انتقال گازهای تنفسی ندارد.

    همولنف اکسیژن و کربن دی اکسید دارد، اما در انتقال گازهای تنفسی نقشی ندارد(این جمله را باید بیشتر بررسی کنم).

    تنفس پوستی

    این نوع تنفس در کرم خاکی و دوزیستان وجود دارد.

    دوزیستان در دوران نوزادی تنفس آبششی دارند.

    در تنفس پوستی شبکه مویرگی زیرپوستی با مویرگ‌های فراوان وجود دارد و گازها با محیط اطراف از طریق پوست مبادله می‌شوند.

    سطح پوست در جانورانی که تنفس پوستی دارند مرطوب نگه داشته می‌شود.

    تنفس از طریق پوست می‌تواند به معنی آبشش‌های پراکنده پوستی هم باشد. درواقع تنفس از طریق پوست و تنفس پوستی با هم فرق دارند.

    تنفس آبششی

    آبشش در بی‌مهرگان

    ساده‌ترین آبشش‌ها برجستگی‌های کوچک و پراکنده پوستی هستند، مانند آبشش‌های ستاره دریایی.

    اکسیژن پس از عبور از دولایه سلولی وارد مایعات بدن می‌شود.

    پوست ستاره دریایی دو لایه بافت سلول مکعبی‌ست (نه بافت دولایه‌ی مکعبی).

    لایه بیرونی پوست ستاره دریایی سلول‌های بزرگ‌تری نسبت به لایه درونی دارد. مجرایی که مایعات بدن در آن قرار دارد در محل برجستگی به پوست چسبیده و در سایر مناطق از پوست فاصله دارد.

    در سایر بی‌مهرگان مثل سخت‌پوستان آبشش‌ها به نواحی خاص محدود می‌شود. در سخت‌پوستان ماده دفعی نیتروژن‌دار از آبشش‌ها دفع می‌شود.

    بی‌مهرگان آبشش‌دار دو دسته هستند: دسته اول که آبشش پراکنده پوستی دارند (ستاره دریایی) و دسته دوم بی‌مهرگانی که (نه همه بی‌مهرگان) آبشش آن‌ها به نواحی خاص محدود است (مثل برخی از سخت پوستان).

    آبشش در ماهی‌ها و نوزاد دوزیستان

    تبادل گاز از طریق آبشش بسیار کارآمد است.

    ماهی‌ها دو جفت کمان آبششی دارند که در دو طرف سر قرار گرفته است.

    هر آبشش ماهی از چند کمان، هر کمان از چند رشته و هر رشته از چند تیغه تشکیل شده است.

    هر کمان از دو ردیف رشته آبششی تشکیل شده است.

    در کمان آبششی یک جفت رگ دیده می‌شود که هر دوی آن‌ها سرخرگ هستند. سرخرگ با خون روشن سرخرگ پشتی و سرخرگ با خون تیره سرخرگ شکمی‌ست.

    رشته‌های آبششی با دور شدن از کمان باریک‌تر می‌شوند.

    سرخرگ دارای خون تیره به رشته‌های آبششی نزدیک‌تر است.

    جهت حرکت خون در تیغه‌های آبششی از تیره به روشن و جهت حرکت آب در طرفین این تیغه‌ها از روشن به تیره است.

    جهت حرکت خون در تیغه‌های یک کمان یکسان است؟ نه.

    در دو ردیف رشته‌های موجود در یک کمان آبششی، سرخرگ‌ها به هم نزدیک‌تر و سرخرگ‌های با خون روشن از هم دورتر هستند.

    خون کم اکسیژن آبشش از سرخرگ شکمی می‌آید و خون پراکسیژن از آبشش به سرخرگ پشتی می‌رود.

    تنفس ششی

    حلزون از نرم‌تنان خشکی‌زی‌ست که برای تنفس از شش استفاده می‌کند.

    حلزون پمپ فشار مثبت و منفی ندارد. این ویژگی برای مهره‌داران است.

    در مهره‌داران شش‌دار سازوکارهایی وجود دارد که باعث می‌شود جریان پیوسته‌ای از هوای تازه در مجاورت بخش مبادله‌ای برقرار شود. این سازوکارها به سازوکارهای تهویه‌ای شهرت دارند.

    مهره‌داران دو نوع سازوکار تهویه‌ای متفاوت در تهویه دارند.

    پمپ فشار مثبت

    این سازوکار در دوزیستان بالغ وجود دارد. این سازوکار چگونه انجام می‌شود؟

    در این سازوکار ابتدا هوا از طریق بینی وارد حفره دهانی می‌شود.

    سپس غورباقه به کمک ماهیچه‌های دهان و حلق با حرکتی شبیه قورت دادن هوا را با فشار به شش‌ها می‌راند. در این حالت قورت دادن بینی بسته است.

    پمپ فشار منفی

    پرندگان و پستانداران سازوکار فشار منفی دارند. که در آن هوا به وسیله مکش حاصل از فشار منفی وارد شش‌ها می‌شود.

    پرندگان به علت پرواز نسبت به سایر مهره‌داران انرژی بیشتری مصرف می‌کنند و بنابراین به اکسیژن بیشتری نیاز دارند. پرندگان علاوه‌بر شش‌ دارای ساختارهایی به نام کیسه‌های هوادار بوده که کارایی تنفس آن‌ها را نسبت به پستانداران افزایش می‌دهد.

    پرندگان ۹ کیسه هوادار دارند که هر شش با پنج کیسه در ارتباط است.

    پرندگان دیافراگم ندارند.

  • ساز و کار دستگاه تنفس در انسان – گفتار اول تبادلات گازی

    ساز و کار دستگاه تنفس در انسان – گفتار اول تبادلات گازی

    پرده بین انگشتان غورباقه حفظ شده است.

    نفس کشیدن ویژگی بسیاری (نه همه) از جانوران است.

    هم در هوای دمی و هم در هوای بازدمی اکسیژن از کربن دی اکسید بیشتر است، اما در مقایسه آن‌ها، اکسیژن هوای بازدمی کمتر و کربن دی اکسید هوای بازدمی بیشتر است.

    افزایش کربن دی اکسید خطرناکتر از کاهش کربن دی اکسید است (به دلیل واکنش آن با آب و اسیدی کردن پی اچ خون).

    شش چپ دو لب دارد که لب بالایی آن بزرگتر است.

    نایژه‌ها به لب پایین شش چپ وارد نمی‌شود.

    گرم کردن هوای دمی فقط کار بینی است.

    دهان جز بخش هادی تنفس نیست.

    اگر با دهان نفس بکشیم حلق اولین جز بخش هادی‌ست که هوا وارد آن می‌شود.

    در بینی ما چند نوع بافت پوششی می‌بینیم: پوست مو دار (سنگ فرشی چند لایه)، استوانه‌ای تک لایه بدون مژک (در کنار سلول‌های داراک مژک دیده می‌شود)، مخاط مژک دار (استوانه‌ای مژک دار).

    پوست مو دار مخاط ترشح نمی‌کند (و یک نکته: مخاط ترشح نمی‌شود. جمله من اشتباه است. مخاط یک لایه است و آن چیزی که ترشح می‌شود ماده مخاطی‌ست).

    در کتاب آمده در سراسر مجاری هادی مژک وجود دارد. احتمالا کتاب حلق را جز مجرا حساب نکرده، چون اگر در تستی در مورد کل بخش هادی سوال شود بهتر است که ما آن گزینه را غلط بگیریم.

    ضخامت ماده مخاطی در سراسر بخش هادی یکسان نیست.

    یک سری یاخته‌های ریز در مخاط نای هستند،‌ هسته آن‌ها از هسته سلول‌های کناریش کوچک‌تر است.

    هر سلول مخاط نای که مژک‌دار نیست و سلول‌های بدون مژک مخاط ترشح می‌کنند.

    همواره بخشی از بافت خارجی مری بین دو لایه ماهیچه‌ای نیست (درواقع بعد از منشعب شدن نای دیگری مری در مجاورت نای نیست).

    لایه بیرونی نای پیوندی سست.

    لایه دوم (از بیرون) غضروفی ماهیچه‌ای: ماهیچه آن به صورت طولی قرار گرفته، غضروف‌های آن به هم متصل نیست.

    در زیر مخاط ما می‌توانیم اعصاب و رگ‌ها را ببینیم.

    همه‌ی جانوران اکسیژن را به صورت محلول در آب استفاده می‌کنند.

    غضروف سی شکل برای نای استفاده می‌شود نه حنجره.

    یک سوال مسخره در کنکورهای اخیر استفاده شده است و به تفاوت بین قطعات و قطعه قطعه کردن چیزی پرداخته است. این سوال کاملا تجربی‌ست و به هیچ وجه از محدوده تعریف ساینس خارج نمی‌شود.

    اپی نفرین و نور اپی نفرین با انقباض و انبساط ماهیچه نایژک‌ها آن‌ها را تنگ و گشاد می‌کنند.

    نایژه اصلی چپ طول بیشتر و نایژه اصلی راست قطر بیشتری دارد. نایژه اصلی راست زودتر منشعب می‌شود. نایژه راست انشعابات بیشتری می‌دهد.

    بخشی از دستگاه تنفس که خارج از قفسه سینه قرار دارد: بینی، حلق، حنجره و بخشی از نای.

    بخش ابتدایی نایژه اصلی خارج است شش قرار دارد.

    بخشی از نایژک‌های مبادله‌ای بالاتر از نایژه‌های اصلی قرار دارند.

    در نایژک مبادله‌ای هوای مرده وجود ندارد. نایژک انتهایی و مبادله‌ای هر دو بدون غضروف هستند. نایژک مبادله‌ای منشعب نمی‌شود. در سراسر نایژک انتهایی مخاط مژک دار وجود دارد اما مخاط مژک دار در طول نایژک مبادله‌ای به پایان می‌رسد (و این یعنی بخشی از آن فاقد مخاط مژک دار است).

    حبابک‌ها لزوما هم اندازه نیستند. حبابک‌ها لزوما در خوشه حبابکی حضور ندارند.

    در بخش مبادله‌ای نایژک‌ها هم با خون اکسیژن را مبادله می‌کنند. هر چند که این پرسش با این عبارات و ادبیات کلی و به درد نخور است و بیشتر جنبه مچ گیری دارد تا یادگیری.

    ماکروفاژ جز دیواره حبابک نیست. هر درشت خواری که فاگوسیتوز می‌کند لزوما ماکروفاژ نیست. اگر سوال شد بخشی از شش‌ها که ماکروفاژ می‌تواند در آن دیده شود باز هم لزوما حبابک نیست. چون ماکروفاژ بیگانه خوار بافتی‌ست و می‌تواند در همه جا دیده شود.

    سورفاکتانت کشش سطحی را صفر نمی‌کند.

    اختلال در ترشح سورفاکتانت هوای جاری را کاهش میدهد، در دفع co2 اختلال ایجاد میکند (کلیه H بیشتری دفع میکند)، باعث ترشح بیشتر سورفاکتانت می‌شود و هوای مرده ثابت می‌ماند.

    ترشح بیش از حد اپی نفرین و نور اپی نفرین هوای مرده را افزایش می‌دهد.

    به نظر می‌رسد در اطراف هر حبابک بیش از یک مویرگ وجود دارد (البته که جمله کتاب گنگ است و این موضوع به سختی از آن جمله قابل برداشت است).

    یاخته‌های نوع دوم دارای زوائد غشایی هستند.

    یاخته‌ای که در حبابک دیده می‌شود ودارای زوائدی‌ست: ماکروفاژ و نوع دوم.

    یاخته‌ای که جز حبابک دیواره است و دارای زوائدی‌ست: نوع دوم.

    یاخته‌های نوع دوم سنگ فرشی نیستند، از یاخته‌های سنگ‌فرشی بزرگترند و تعدادشان کمتر است.

    در دیواره حبابک منافذی برای ارتباط آن‌ها وجود دارد.

    در سلول نوع دوم در جایی که هسته وجود دارد سلول ضخیم‌تر است.

    هسته سلول سنگفرشی حبابک از مویرگ بزرگتر است.

    غشای پایه بین حبابک و مویرگ در همه جای شش یک لایه نیست.

    سرخرگی که خون را به شش می‌آورد می‌تواند دارای خون تیره و یا روشن باشد.

    چرا ورود کربن مونوکسید به ظرفیت کربن دی اکسید کاری ندارد؟‌ چون محل اتصال آن با کربن دی اکسید متفاوت است و به جای اکسیژن می‌نشیند.

    واکنشی وجود دارد که آب پیش ماده آن است ولی آن واکنش هیدرولیز نیست.

    کربنیک اسید را کربنیک انیدراز تجزیه نمی‌کند.

    در لوله گوارش غدد در مخاط قرار دارند. در دیواره نای غدد آن در زیر مخاط قرار دارد. توجه کنید که در لایه مخاطی نای سلول‌های ترشحی دیده می‌شود.

  • تنوع گوارش در جانداران – گفتار سوم گوارش و جذب مواد

    تنوع گوارش در جانداران – گفتار سوم گوارش و جذب مواد

    جانداران از نظر گوارش به چهار دسته تقسیم می‌شوند:
    ۱-جاندارانی که گوارش ندارند.
    ۲-جاندارانی که تنها گوارش درون‌سلولی دارند.
    ۳-جاندارانی که ابتدا گوارش برون‌سلولی و سپس گوارش درون‌سلولی دارند.
    ۴-جاندارانی که لوله گوارش و گوارش برون‌سلولی دارند.

    در این گفتار در مورد هر کدام از این دسته‌ها صحبت خواهیم کرد.

    دسته اول: جانداران فاقد گوارش

    برخی جانداران مواد مغذی را به‌طور مستقیم از محیط دریافت می‌کنند. این جانداران می‌توانند تک سلولی یا پر سلولی باشند. تک سلولی‌ها مواد مغذی را از سطح سلول و پرسلولی‌ها مواد مغذی را از سطح بدن دریافت می‌کنند. این نوع از جانداران مواد را از آب دریا دستگاه گوارش یا مایعات بدن جانوران میزبان دریافت می‌کنند.

    در ادامه با کرم کدو آشنا می‌شویم.

    کرم کدو

    کرم کدو دهان و دستگاه گوارش ندارد. این کرم مواد مغذی را از سطح بدن جذب می‌کند.

    کرم کدو جز کرم‌های پهن است.

    سر کرم کدو نازک است و هر چه به انتهای بدن کرم نزدیک می‌شویم بدن او ضخیم‌تر می‌شود.

    بند‌های بدن کرم کدو اندازه یکسانی ندارد.

    دسته دوم: جانداران دارای گوارش درون‌سلولی

    برخی از تک سلولی‌ها با واکوئول گوارشی گوارش درون‌سلولی را انجام می‌دهند.

    کمی بالاتر از کتاب درسی

    اسفنج یک پرسلولی‌ست که گوارش برون سلولی ندارد. با اسفنج‌ها جلوتر آشنا می‌شویم اما در مورد گوارش آن‌ها در کتاب درسی چیزی وجود ندارد. شما هم تا همین حد بدانید کافی‌ست.

    واکوئول گوارشی

    پارامسی یک آغازی مژک‌دار است و در آب شیرین زندگی می‌کند. واکوئول گوارشی در پارامسی وجود دارد.

    پارامسی از طریق مژک‌ها غذا را به حفره دهانی منتقل می‌کند.

    چند نکته

    پارامسی به عنوان یک تک‌سلولی غذا را از سطح سلول دریافت می‌کند نه از سطح بدن، زیرا در آن‌ها اصلا بدن شکل نمی‌گیرد.

    پارامسی مژک‌دارد نه تاژک.

    مژک‌های اطراف دهان پارامسی بلندتر هستند.

    در انتهای حفره دهانی و در منفذ دفعی مژک وجود ندارد.

    پارامسی حفره دهانی دارد و غذا را به دهان منتقل نمی‌کند.

    در انتهای حفره‌ی دهانی پارامسی کیسه‌ای غشایی به نام واکوئول غذایی شکل می‌گیرد.

    واکوئول غذایی در سیتوپلاسم حرکت می‌کند و بعد لیزوزوم به آن می‌پیوندد.

    با پیوستن لیزوزوم واکوئول گوارشی می‌گیرد و غذا گوارش پیدا می‌کند. سپس مواد گوارش یافته از واکوئول خارج می‌شود و واکوئول دفعی شکل می‌گیرد.

    همه‌ی مواد درون واکوئول غذایی گوارش پیدا نمی‌کند.

    در مرحله آخر مواد گوارش نیافته از منفذ دفعی خارج می‌شود.

    پارامسی یک منفذ دفعی دارد و به کار بردن منافذ دفعی اشتباه است.

    یک نکته در مورد دفع در پارامسی

    در مورد دفع مواد دفعی در پارامسی می‌دانیم:

    اگر در مورد پارامسی کلمه واکوئول دفعی به کار رفت ما دو کاندید داریم،

    اول، واکوئول دفعی غذا

    دوم، واکوئول‌های انقباضی (فصل پنج)

    که دفع در اولی با اگزوسیتوز و دفع در دومی با مچاله شدن صورت می‌گیرد. پس هر واکوئول دفعی مواد گوارشی را خارج نمی‌کند.

    در پارامسی مواد دفعی با انتشار هم می‌توانند از آن خارج شوند. مثلا co2 می‌تواند با انتشار خارج شود.

    دسته سوم: جاندارانی که ابتدا گوارش برون‌سلولی و سپس گوارش درون‌سلولی دارند

    جانداران دارای حفره گوارشی (مثل پلاناریا و هیدر) ابتدا گوارش برون‌سلولی و سپس گوارش درون‌سلولی دارند.

    حفره گوارشی

    حفره گوارشی یک حفره منشعب پر از مایعات است.

    این حفره یک راه ورود و خروج دارد. درواقع مسیر حرکت غذا در این حفره دو طرفه است.

    گوارش در هیدر

    در هیدر به کمک بازوها غذا به سمت دهان کشیده می‌شود و سپس از طریق دهان به حفره گوارشی وارد می‌شود.

    با ورود غذا به حفره گوارشی برخی از سلول‌ها آنزیم‌هایی را ترشح می‌کنند. به کمک این آنزیم‌ها ابتدا گوارش برون سلولی انجام می‌شود و سپس غذا با درون‌بری به سلول‌های این حفره وارد می‌شود.

    در این سلول‌ها گوارش غذا به صورت درون‌سلولی ادامه پیدا می‌کند.

    بررسی شکل هیدر

    به صورت کلی در نظر داشته باشید که هیدر دو لایه سلولی دارد.

    سلول‌های بیرونی شکل مکعبی و سلول‌های درونی شکل استوانه‌ای دارد.

    سلول‌های درونی یا تاژک ندارند و یا دو تاژک دارند. سلول‌های درونی استوانه‌ای و سلول‌های بیرونی مکعبی هستند.

    بررسی یک مشکل

    طبق شکل فقط سلول‌هایی که دو تاژک دارند ذرات غذایی را برای گوارش درون‌سلولی دریافت می‌کنند. متن کتاب اما این موضوع را بیان نمی‌کند و فقط به گفتن این جمله بسنده می‌کند: سلول‌های این حفره ذره‌های غذایی را با درون‌بری دریافت می‌کنند.

    حالا تکلیف چیست؟ باز هم می‌خواهم یک حرف مسخره بزنم: هر دو را در نظر داشته باشید. هر چند که اگر بخواهیم درست‌تر عمل کنیم بهتر است بگوییم غذا برای گوارش وارد سلول‌های استوانه‌ای دو تاژکی می‌شود.

    چند نکته ترکیبی

    حفره گوارشی در پلاناریا در تمام بدن انشعاباتی دارد. در پلاناریا و هیدر حرکت بدن به حرکت مواد کمک میکند.

    هیدر شبکه‌ی عصبی (نه شبکه‌ها) دارد. گوارش آن ابتدا برون سلولی‌ست و سپس درون سلولی می‌شود. بعضی از سلول‌های حفره دهانی غذا را جذب می‌کنند.

    دسته چهارم: لوله گوارش یا جاندارانی که فقط گوارش برون‌سلولی دارند.

    این لوله در اثر تشکیل مخرج شکل می‌گیرد و امکان جریان یک طرفه غذا را فراهم می‌کند.

    در این لوله غذا به مونومر‌ها تجزیه می‌شود و سپس این مونومرها توسط سلول‌ها جذب می‌شود.

    ملخ

    ملخ حشره‌ای گیاه‌خوار است. در ادامه با فرایند گوارش و آناتومی دستگاه گوارش ملخ بیشتر آشنا می‌شویم.

    آناتومی دستگاه گوارش ملخ

    آرواره‌های ملخ خارج از دهان قرار دارد.

    غده‌های بزاقی در سر این جانور قرار ندارند. این غده‌ها زیر مری و نزدیک آن قرار گرفته‌اند. مجرای مشترک این غده‌ها به دهان تخلیه می‌شود.

    بعد از دهان مری قرار دارد. بخش انتهایی مری در ملخ حجیم شده و چینه‌دان نام دارد.

    چینه‌دان در ملخ هم‌سطح با مری‌ست. در پرنده دانه‌خوار چینه‌دان پایین‌تر از مری قرار می‌گیرد.

    بعد از چینه‌دان پیش معده قرار دارد. پیش معده بخشی کوچک با دیواره دندانه‌دار است.

    فرایند گوارش

    در ملخ غذا توسط آرواره‌ها خرد شده و سپس وارد دهان می‌شود.

    غذا سپس از طریق مری به چینه‌دان می‌رود. چینه‌دان محل نرم شدن و ذخیره شدن غذاست.

    بعد از چینه‌دان غذا به پیش معده وارد می‌شود. پیش معده دندانه‌هایی دارد که به خرد شدن بیشتر مواد غذایی کمک می‌کند.

    آنزیم‌های معده و کیسه‌های معده به پیش معده وارد می‌شود و باعث گوارش شیمیایی غذا در پیش‌معده می‌شوند.

    جذب غذا در معده صورت می‌گیرد.

    مواد گوارش نیافته از روده و راست روده می‌گذرد و از مخرج خارج می‌شود.

    بررسی یک اختلاف

    گوارش غذا در کیسه‌های معده تمام می‌شود یا معده؟

    این بحث در کتاب درسی بررسی نشده، اما در تست‌ها ممکن است به آن‌ها بربخورید.

    در برخی تست‌ها کیسه‌های معده و در برخی دیگر معده محل تمام شدن گوارش است. بهتر است هر دو را در نظر داشته باشید هر چند که این موضوع در کتاب درسی بررسی نشده است.

    چند نکته ترکیبی و تکمیلی

    ملخ خون ندارد و غذا بعد از جذب در معده وارد همولنف می‌شود.

    در ابتدای روده باریک مواد دفعی همولنف توسط لوله‌های مالپیگی به درون روده تخلیه می‌شود.

    پرنده دانه‌خوار

    در مورد لوله گوارش پرنده دانه‌خوار نکات زیر را بدانید:

    ابتدای مری پرنده دانه خواری چین خوردگی‌هایی وجود دارد.

    در پرنده دانه‌خوار همانند کرم چینه‌دان وجود دارد.

    بعد از چینه‌دان معده قرار دارد که یک بخش باریک است. بخش عقبی معده سنگدان نام دارد که یک بخش ماهیچه‌ای‌ست و در گوارش مکانیکی نقش دارد. سنگدان به بخش پشتی جانور نزدیک است.

    بعد از چینه‌دان روده قرار دارد. بخش‌هایی از روده در نزدیکی پاها قرار دارد. اگر دقت کنید بین کبد و روده مجرایی وجود دارد که کبد را به روده متصل می‌کند.

    مخرج در نزدیکی دم جانور قرار دارد.

    چند نکته

    در پرنده و کرم چینه‌دان بزرگترین بخش لوله گوارش است با این تفاوت که در پرنده پایینتر از مری و در کرم هم‌سطح و بالاتر از مری قرار دارد.

    چینه دان را هر پرنده‌ای ندارد. درواقع چینه‌دان برای پرنده دانه‌خوار است.

    پاهای پرنده چهار انگشت دارد که سه تا از آن‌ها به سمت جلو و یکی به سمت عقب است.

    نشخوارکنندگان

    پستانداران نشخوارکننده نظیر گاو و گوسفند، معده چهار قسمتی دارند.

    این جانوران به سرعت غذا می‌خورند و غذا وارد سیرابی می‌شود. در این بخش گوارش میکروبی آغاز می‌شود.

    غذا بعد از سیرابی وارد نگاری می‌شود به مری می‌رود و به دهان برمی‌گردد. حالا غذا به طور کامل جویده شده و دوباره وارد سیرابی می‌شود. بیشتر حالت مایع پیدا می‌کند و سپس به نگاری می‌رود.

    مواد بعد از نگاری به هزارلا می‌رود و تا حدودی آبگیری می‌شود.

    بعد از هزارلا غذا وارد شیردان می‌شود. در شیردان گوارش آنزیمی آغاز می‌شود و آنزیم‌های گاو وارد عمل می‌شوند.

    در سیرابی فقط گوارش کربوهیدرات‌ها انجام می‌شود.

    در کل گاو گوارش آنزیمی به گوارش میکروبی مقدم است، در معده گوارش میکروبی به گوارش آنزیمی مقدم است.

    نگاری حالتی اسفنجی و سوراخ سوراخ داشته و در بخش بالایی خود منفذی دارد که به هزارلا راه دارد.

    شیردان سمت متصل به هزارلا قطر زیاد و در سمت متصل به روده باریک قطر کمتری دارد.

    خودآزمایی

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

  • جذب مواد و تنظیم فعالیت لوله گوارش – گفتار دو گوارش و جذب مواد

    جذب مواد و تنظیم فعالیت لوله گوارش – گفتار دو گوارش و جذب مواد

    ورود مواد به محیط داخلی بدن جذب نام دارد.

    ورود غذا به سلول پوششی لایه مخاطی جذب محسوب نمی‌شود. این یعنی جذب زمانی اتفاق می‌افتد که غذا وارد مایع بین سلولی بشود.

    ما در دهان، معده، روده باریک و روده بزرگ جذب داریم و در مری جذب وجود ندارد.

    در دهان، معده و روده باریک جذب غذا وجود دارد اما در روده بزرگ فقط آب و یون جذب می‌شود.

    جذب مواد در روده باریک

    بافت‌شناسی روده باریک

    چین حلقوی چیست؟

    در ساختار روده باریک، چین‌های حلقوی دیده می‌شود. این چین‌ها در شکل کاملا مشخص هستند.

    در ساختار چین حلقوی روده مخاط و زیر مخاط دیده می‌شود.

    زیر مخاط با ماهیچه‌ی مخاط در تماس است، نه با سلول پوششی. ماهیچه مخاطی را می‌توانید به خوبی در شکل ببینید.

    پرز چیست؟

    روی چین‌های حلقوی پرزهای فراوانی دیده می‌شود.

    پرز از دو نوع سلول پوششی دارای ریزپرز و سلول ترشح کننده ماده مخاطی تشکیل شده است.

    پرز در ساختار خود فقط لایه‌ی مخاطی را دارد.

    ریز پرز چیست؟

    غشای سلول‌های پرز به سمت روده باریک چین خوردگی دارد. به این چین خوردگی‌های غشایی ریز پرز می‌گویند.

    ریز پرز چین خوردگی در سطح غشاست.

    یاخته ترشح کننده ماده مخاطی ریز پرز ندارد.

    گلوتن و سلیاک

    گلوتن پروتئینی‌ست که در گندم و جو وجود دارد. در بیماری سلیاک این پروتئین باعث تخریب سلول‌های پرزها و ریزپرزهای روده باریک می‌شود. در این بیماری سطح جذب مواد کاهش پیدا می‌کند و بسیاری از مواد مورد نیاز بدن جذب نمی‌شود.

    در بیماری سلیاک چین‌های حلقوی روده از بین نمی‌رود.

    در تخریب گلوتنی فقط مخاط آسیب می‌بیند.

    جذب مواد

    مواد گوناگون از سلول‌های پوششی هر پرز عبور می‌کنند و به شبکه مویرگی درون پرز و سپس جریان خون وارد می‌شوند.

    در هر پرز مویرگ بسته لنفی نیز وجود دارد. لنف در مویرگ‌های لنفی جریان دارد و از آب و مواد دیگر تشکیل شده است. مولکول‌های حاصل از لیپید‌ها ابتدا به مویرگ‌های لنفی و سپس به جریان خون وارد می‌شوند. لیپیدها در کبد یا بافت چربی ذخیره می‌شوند. در کبد از این ترکیبات لیپوپروتئین ساخته می‌شود.

    HDL و LDL

    hdl با جذب کلسترول از رسوب آن در دیواره رگ جلوگیری می‌کند.

    حتی وقتی hdl زیاد باشد رسوب کلسترول انجام می‌شود اما این رسوب کمتر است. یادتان باشد که hdl با دیواره سرخرگ کار دارد نه سیاهرگ.

    نکات پیشرفته‌تر

    بیماری‌ها

    در سلیاک جذب کاهش پیدا می‌کند. این کاهش می‌تواند در جذب ویتامین B12، فولیک اسید و کلسیم مشاهده شود.

    کاهش B12 و فولیک اسید می‌تواند به روند ساخت سلول‌ها ضربه بزند.

    کاهش کلسیم می‌تواند باعث به نوعی بیمار استخوانی منجر شود.

    در افراد چاق LDL زیاد می‌شود. این افراد مستعد سکته مغزی هستند. طراح تست می‌تواند به جای کلمه سکته مغزی از عبارت نوعی بیماری مغزی استفاده کند تا تست را پیچیده کند.

    افراد چاق مستعد دیابت نوع دو، انواعی از سرطان، تنگ شدن سرخرگ‌ها و سکته قلبی شود.

    خودآزمایی اول

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    روده بزرگ و دفع

    روده بزرگ از دو بخش روده کور و کولون‌ها تشکیل شده است.

    روده کور ابتدای روده بزرگ است. موادی که از روده خارج می‌شود ابتدا به روده کور و سپس به کولون‌ها وارد می‌شود.

    روده کور به آپاندیس ختم می‌شود.

    ادامه روده کور از کولون بالارو، کولون افقی و کولون پایین‌رو تشکیل شده است.

    روده بزرگ پرز ندارد. سلول‌های پوششی مخاط آن ماده مخاطی ترشح می‌کنند اما آنزیم گوارشی ترشح نمی‌کنند.

    بعد از روده بزرگ راست روده قرار دارد که جزئی از روده بزرگ نیست. در انتهای راست روده بنداره‌های داخلی (ماهیچه صاف) و خارجی (ماهیچه مخطط) قرار دارند.

    فعالیت بنداره داخلی راست روده غیرارادی و فعالیت بنداره خارجی ارادی‌ست.

    مواد جذب نشده و گوارش نیافته، سلول‌های مرده و باقی‌مانده شیره‌های گوارشی وارد روده بزرگ می‌شوند. روده بزرگ آب و یون‌ها را جذب می‌کند. حرکات راست روده آهسته انجام می‌شود.

    سرعت حرکت مواد در بخش‌های مختلف لوله گوارش یکسان نیست. مثلا سرعت حرکت مواد در مری بیشتر و در روده بزرگ آهسته‌تر است.

    مدفوع در روده بزرگ به شکل جامد درمی‌آید و سپس وارد راست روده می‌شود. سرانجام دفع به صورت ارادی انجام می‌شود.

    دقت کنید مدفوع در راست روده تشکیل نمی‌شود. مدفوع در روده بزرگ تشکیل شده و چیزی که به راست روده وارد می‌شود مدفوع است.

    بررسی شکل روده بزرگ

    آپاندیس از محل اتصال روده کوچک و روده بزرگ پایین‌تر قرار می‌گیرد.

    روده کوچک به روده کور متصل می‌شود نه به کولون‌ها.

    کولون بالا رو کوتاه‌ترین و کولون پایین‌رو بلندترین کولون روده باریک است.

    رأس کلون پایین رو از انتهای کولون بالارو بالاتر می‌ایستد.

    کولون افقی از دو کولون دیگر جلوتر قرار گرفته است. کولون پایین‌رو هم از دو کولون دیگر عقب‌تر قرار گرفته است.

    کولون بالارو و کولون افقی جلوتر از روده باریک قرار دارند، اما کولون پایین به پشت روده باریک می‌رود(با توجه به شکل صفحه ۱۸).

    روده بزرگ از بیرون برخلاف روده کوچک چین خورده است.

    بنداره خارجی مخرج پایین‌تر و بزرگتر از بنداره داخلی آن است.

    خودآزمایی دوم

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    گردش خون دستگاه گوارش

    خون بخش‌هایی از دستگاه گوارش به طور مستقیم به قلب برنمی‌گردد؛ بلکه از راه سیاهرگ باب ابتدا به کبد و سپس از راه سیاهرگ‌های دیگر به قلب می‌رود.

    خون بخش‌هایی مثل دهان و ابتدای مری وارد سیاهرگ باب نمی‌شود.

    فقط خون اندام‌های دستگاه گوارش وارد سیاهرگ باب نمی‌شود. مثلا خون طحال که بخشی از دستگاه گوارش نیست نیز وارد سیاهرگ باب می‌شود.

    پس از خوردن غذا میزان جریان خون دستگاه گوارش افزایش می‌یابد تا نیاز آن برای فعالیت بیشتر تامین شود و مواد مغذی جذب شده به کبد منتقل شوند.

    در کبد از مواد جذب شده، گلیکوژن و پروتئين ساخته می‌شود و موادی مانند آهن و برخی ویتامین‌ها نیز در آن ذخیره می‌شوند.

    کبد محل پروتئين‌سازی است.

    خون اندام‌هایی که در شکل می‌بینید توسط سیاهرگ باب به کبد می‌رود. این یعنی خون این اندام‌ها به طور غیرمستقیم به قلب برمی‌گردد.

    اولا یادتان نرود: مری و دهان هم گردش خون دارند، اما خون آن‌ها به کبد نمی‌رود و مستقیم به قلب می‌ریزد.

    سیاهرگ باب از معده، طحال، پانکراس، کولون‌ها، روده باریک و آپاندیس خون می‌گیرد.

    سیاهرگ باب از سه شاخه درست می‌شود:

    شاخه اول را طحال و بخش مقعر معده می‌سازد.
    در شاخه دوم خون بخش محدب معده و پانکراس به شاخه‌ای که از کولون پایین‌رو و راست روده می‌آید وصل می‌شود.
    و شاخه سوم از روده باریک، کولون بالا‌رو، آپاندیس و روده کور ساخته می‌شود.

    سیاهرگ فوق کبدی در سطحی بالاتر از بنداره انتهای مری قرار دارد.

    سیاهرگ خروجی از طحال از پشت معده عبور می‌کند.

    نکات پیشرفته‌تر

    کمی بیشتر در مورد گردش خون لوله گوارش

    در کبد مویرگ‌ها بین دو سیاهرگ قرار دارد.

    سرخرگ داخل روده از آئورت منشا می‌گیرد. سیاهرگ آن به سیاهرگ باب می‌ریزد.

    رگ لنفی پس از دریافت چربی‌ها به مجرای لنفی چپ می‌ریزد. مجرای لنفی چپ به رگ زیرترقوه‌ای چپ و مجرای لنفی راست به رگ زیرترقوه‌ای راست می‌ریزد.

    مجرای لنفی چپ از سیاهرگ زیرترقوه‌ای راست عبور می‌کند. چربی‌ها بعد از عبور از قلب به کبد می‌رود. در کبد یا ذخیره می‌شود و یا به صورت لیپوپروتئین در می‌آید.

    مواد محلول در آب اول به کبد می‌رود و بعد به بزرگ سیاه رگ زیرین می‌ریزد.

    اگر کبد ماده‌ای به خون ریخت که به استخوان برود لزوما اریتروپویتین نیست و می‌تواند یک ماده معدنی (آهن) باشد.

    تنظیم فرایندهای گوارشی

    دستگاه گوارش یک مرحله خاموشی نسبی و یک مرحله فعالیت شدید دارد.

    این دستگاه باید به ورود غذا پاسخ مناسبی بدهد؛ یعنی شیره‌های گوارشی به موقع و به اندازه کافی ترشح و حرکات لوله گوارش به موقع انجام شوند.

    فعالیت دستگاه گوارش با دیگر بخش‌های بدن مثل دستگاه گردش خون و دستگاه تنفس باید هماهنگ شود.

    فعالیت دستگاه گوارش مانند بخش‌های دیگری بدن، توسط دستگاه عصبی و هورمونی تنظیم می‌شود.

    تنظیم عصبی دستگاه گوارش

    تنظیم عصبی دستگاه گوارش را بخشی از دستگاه عصبی به نام دستگاه عصبی خودمختار انجام می‌دهد.

    فعالیت دستگاه عصبی خودمختار ناخودآگاه است. مثلا وقتی به غذا فکر می‌کنیم بزاق ترشح می‌شود. با فعالیت دستگاه عصبی خودمختار، پیام عصبی به غده‌های بزاقی می‌رسد و بزاق ترشح می‌شود. دیدن غذا و بوی آن نیز باعث افزایش ترشح بزاق می‌شود.

    انجام فعالیت‌های گوارشی با فعالیت بخش‌های دیگر بدن نیز باید هماهنگ شود. مثلا هنگام بلع و عبور غذا از حلق، مرکز بلع در بصل النخاع فعالیت مرکز تنفس را که در نزدیک آن قرار دارد مهار می‌کند؛ در نتیجه نای بسته و تنفس برای زمانی کوتاه، متوقف می‌شود.

    فعالیت دستگاه گوارش با بخش‌های دیگر مثل دستگاه گردش خون نیز هماهنگ است.

    متوقف شدن تنفس فقط هنگام عبور غذا از حلق و ورود آن به مری رخ می‌دهد، نه در کل فرایند بلع.

    همان‌طور که در ساختار لوله گوارش دیدیم، در دیواره این لوله شبکه‌ها سلول‌های عصبی وجود دارند. این شبکه‌ها که شبکه‌های عصبی روده‌ای نامیده می‌شوند، تحرک و ترشح را در لوله گوارش تنظیم می‌کنند. شبکه‌های عصبی روده‌ای می‌توانند مستقل از دستگاه عصبی خودمختار فعالیت کنند. اما دستگاه عصبی خودمختار با آن‌ها ارتباط دارد و بر عملکرد آن‌ها تاثیر می‌کند.

    تنظیم هورمونی دستگاه گوارش

    در بخش‌های مختلف معده و روده سلول‌هایی وجود دارند که هورمون می‌سازند. این هورمون‌ها به خون می‌ریزند و همراه با دستگاه عصبی، فعالیت‌های دستگاه گوارش را تنظیم می‌کنند. سکرتین و گاسترین از این نوع هورمون‌ها هستند.

    سکرتین از دوازدهه به خون ترشح می‌شود و با اثر بر لوزالمعده موجب می‌شود ترشح بی‌کربنات افزایش یابد.

    گاسترین از معده ترشح و باعث افزایش ترشح اسید معده و پپسینوژن می‌شود.

    افزایش ترشح گاسترین می‌تواند سبب افزایش ترشح سکرتین نیز شود.

    مقایسه هورمون‌های سکرتین و گاسترین

    برای استفاده بهتر موبایل را به حالت افقی درآورید.

    گاسترینسکرتین
    اندام ترشح‌کنندهمعدهروده
    اندام هدفمعدهپانکراس
    نقشافزایش ترشح اسید معده و پپسینوژنافزایش ترشح بی‌کربنات
    نتیجه کاهش ترشح آناختلال در گوارش پروتئين‌ها
    افزایش PH معده
    کاهش ترشح سکرتین از دوازدهه
    اختلال در فعالیت آنزیم‌های فعال در فضای روده
    نتیجه افزایش ترشح آنکاهش PH معده
    افزایش ترشح سکرتین از دوازدهه
    افزایش بی‌کربنات ورودی به دوازدهه

    خودآزمایی سوم

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

  • گفتار اول گوارش و جذب مواد – ساختار و عملکرد لوله گوارش

    گفتار اول گوارش و جذب مواد – ساختار و عملکرد لوله گوارش

    دستگاه گوارش اولین دستگاه بدن است که در زیست دبیرستان بررسی می‌شود. بدن ما دستگاه‌های مختلفی از جمله دستگاه تنفسی و یا گردش مواد دارد که در فصل‌های آینده با آن آشنا می‌شویم.

    لوله گوارش

    همین ابتدا باید بین دو مفهوم تفاوت قائل شویم:
    ۱-لوله گوارش: به لوله‌ای پیوسته می‌گویند که از دهان شروع می‌شود و تا مخرج ادامه دارد.
    ۲-دستگاه گوارش: شامل لوله گوارش (از دهان تا مخرج) + اندام‌های مرتبط با آن است.

    اندام‌های مرتبط با لوله گوارش: غده‌های بزاقی، کبد، صفرا و پانکراس هستند.

    برای آشنایی بیشتر با لوله گوارش باید بنداره‌ها را هم بشناسیم. فعلا با یک تعریف بدانید: لوله گوارش توسط بنداره‌ها از هم جدا می‌شود. این بنداره‌ها در تنظیم عبور مواد نقش دارند، یعنی با شل شدن بنداره‌ها مواد می‌توانند از یک بخش به بخش دیگر بروند.

    آناتومی دستگاه گوارش

    آناتومی چیست؟

    به زبان ساده

    آناتومی علم نقشه‌کشی بدن انسان است. در آناتومی ما موقعیت، شکل، اندازه و ارتباط بین اعضای بدن را مطالعه می‌کنیم. به زبان ساده‌تر: آناتومی یعنی شناخت شکل و جای اجزای بدن و اینکه چطور به هم وصل شدن!

    آناتومی در کنکور

    آناتومی بخش مهمی از کنکور است و ما در فصل‌های مختلف کتاب‌های دبیرستان با آناتومی بدن انسان آشنا می‌شویم.

    آناتومی ترس ندارد، ما قرار نیست ظرف یک روز آناتومی بدن را یاد بگیریم. می‌دانم مطالب زیادی در آناتومی وجود دارد، اما مغز انسان توانایی یادگیری این مطالب را دارد.

    مری

    ابتدای مری در وسط بدن قرار دارد. مری از دیافراگم عبور می‌کند و وارد حفره شکمی می‌شود. بنداره انتهایی مری (که کاردیا نام دارد) در سمت چپ بدن قرار دارد.

    کاردیا نزدیک‌ترین بنداره به دیافراگم است.

    معده

    مری در سمت چپ بدن به معده متصل می‌شود که بخش کیسه‌ای شکل است. این ساختار در پشت و سمت چپ کبد قرار دارد.

    کبد

    به طور کلی کبد در سمت راست و معده در سمت چپ قرار دارد. بخش‌هایی از لوب کوچکتر کبد در سمت چپ بدن قرار می‌گیرد.

    کیسه صفرا

    کیسه سبز رنگ در شکل کیسه صفراست. بخشی از کیسه‌ی صفرا زیر کبد قرار دارد.

    پانکراس

    پانکراس یا همان لوزالمعده در در پشت معده قرار دارد. پانکراس یک بخش قطور و یک بخش نازک دارد.

    روده باریک

    در محل وصل شدن معده به روده کوچک بنداره پیلور قرار دارد. بنداره پیلور پایین‌تر از سطح معده نیست و تقریبا از پانکراس بالاتر است.

    سطح خارجی روده باریک صاف است و چین‌خوردگی در آن وجود ندارد.

    روده بزرگ

    روده بزرگ از دو بخش تشکیل شده: روده کور و کولون‌ها.

    محل اتصال روده باریک به روده بزرگ روده کور نام دارد، نه کولون.

    روده کور جز کولون بالا رو نیست. در ادامه کولون بالا رو کولون افقی و کولون پایین‌رو قرار دارد.

    کولون پایین رو طولانی تر از کولون افقی و کولون افقی طولانی تر از کولون بالا رو است.

    همان‌طور که در شکل می‌بینید کولون افقی جلوتر از کولون بالارو قرار دارد و کولون پایین‌رو از هر دوی آن‌ها عقب‌تر است. کولون پایین‌رو تنها کولونی‌ست که به پشت روده باریک می‌رود.

    انتهای روده‌ی بزرگ بنداره نداریم.

    به تصویر زیر هم نگاهی بیندازید. این تصویر در کتاب درسی وجود ندارد، اما تصویر مهمی‌ست:

    نکات بیشتر در مورد آناتومی

    نکات زیر برای کسانی که تازه شروع به خواندن زیست کرده‌اند مناسب نیست و فقط آن‌ها را گیج‌تر می‌کند. نکات زیر نکات پیچیده‌تر هستند که با شکل‌های دیگر همین فصل و فصل‌های دیگر مثل تنفس، قلب و یا کلیه ترکیب شده‌اند.

    گوارش

    پانکراس برای ورود ترشحات خود به روده دو راه دارد که یکی از آن‌ها با کیسه صفرا مشترک است.

    حرکت صفرا در مجرای نزدیک به کیسه دو طرفه است (هم صفرا به آن وارد می‌شود و هم از آن خارج می‌شود).

    قلب

    جایی که کبد خون را به بزرگ سیاهرگ زیرین می‌ریزد در سطحی بالاتر از کاردیا (بنداره انتهای مری) قرار دارد.

    بافت‌شناسی لوله گوارش

    برای بررسی ساختار، لوله گوارش به چهار قسمت تقسیم می‌شود:

    لایه بیرونی

    بخشی از صفاق است و از بافت پیوندی سست تشکیل شده است.

    لایه ماهیچه‌ای

    در لوله گوارش دو نوع ماهیچه وجود دارد؛
    الف: این لایه در حلق ابتدای مری و بنداره خارجی مخرج از نوع مخطط است.
    ب: در بقیه قسمت‌ها این لایه از ماهیچه‌های صاف تشکیل شده. ماهیچه‌های صاف به دو شکل حلقوی و طولی (و مورب در معده) سازمان یافته‌اند.
    لایه ماهیچه‌ای شبکه‌ای از یاخته‌های عصبی دارد که بین لایه ماهیچه‌ای طولی و حلقوی قرار دارد.

    لایه زیرمخاط

    زیر مخاط موجب می‌شود مخاط روی لایه ماهیچه‌ای بچسبد و به راحتی روی آن بلغزد یا چین بخورد. لایه زیر مخاط پر از رگ‌های خونی و دارای شبکه‌ای از یاخته‌های عصبی‌ست.

    مخاط

    این لایه در بخش‌های مختلف لوله گوارش کارهایی مثل جذب یا ترشح را انجام می‌دهد.

    نکاتی در مورد مخاط

    مخاط در مری ترشح دارد، اما جذب انجام نمی‌شود.

    چند نکته در مورد لایه‌های لوله گوارش

    ۱-شبکه یاخته‌های عصبی از مری آغاز می‌شود. اما یاخته‌ی عصبی در حلق و دهان هم وجود دارد.

    ۲-در همه لایه‌های لوله گوارش بافت پیوندی سست و رگ خونی وجود دارد.

    ۳-بین ماهیچه طولی و حلقوی در لوله گوارش شبکه عصبی وجود دارد. اما بین ماهیچه حلقوی و مورب شبکه‌ای نیست.

    ۴-مخاط در روده باریک ماهیچه صاف دارد. روده مانند دیگر بخش‌های لوله گوارش از چهار لایه تشکیل شده که یکی از آن‌ها ماهیچه‌ای و دیگری مخاطی‌ست. لایه ماهیچه‌ای در تمام بخش‌ها ماهیچه دارد. در روده باریک علاوه بر لایه ماهیچه‌ای ما در مخاط هم ماهیچه صاف می‌بینیم که به آن ماهیچه مخاطی می‌گویند. با این موضوع در گفتار بعد آشنا می‌شویم.

    ۵-بنداره‌های لوله گوارش هر چهار لایه معرفی شده را دارند، با این تفاوت که در بنداره‌ها بخش ماهیچه‌ای قطورتر است.

    ۶-دقت کنید نورون در هر چهار لایه لوله گوارش وجود دارد، اما شبکه‌ نورونی فقط در مخاط و لایه ماهیچه‌ای وجود دارد.

    خودآزمایی

    الف. به طور معمول در لایه مخاطی لوله گوارش، همه سلول‌های پوششی کارهای متفاوتی از جمله جذب یا ترشح را انجام می‌دهند.

    ب. لایه‌ای از لوله گوارش که موجب می‌شود لایه مخاطی روی لایه ماهیچه‌ای چین بخورد، به طور حتم دارای نوعی بافت پیوندی با ماده زمینه‌ای شفاف در ساختار خود است.

    پ. لایه‌ای از لوله گوارش که سلول‌های آن عمل جذب و ترشح را انجام می‌دهند، به طور حتم دارای سلول‌های یکسانی در سرتاسر لوله گوارش است.

    ت. در دیواره قسمتی از مری که در نزدیکی معده قرار دارد، همه سلول‌های نوعی بافت که فقط در داخلی‌ترین لایه وجود دارند، به طور حتم روی شبکه‌ای از رشته‌های پروتئینی و گلیکوپروتئينی مستقر هستند.

    ث. در دیواره قسمتی از مری که در نزدیکی معده قرار دارد، همه سلول‌های نوعی بافت که فقط در درون دومین و سومین لایه از بیرون وجود دارند، به طور حتم رشته سیتوپلاسمی بلند و کوتاه دارند.

    حرکات لوله گوارش

    لوله گوارش دو حرکت دارد: کرمی و مخلوط کننده.

    آیا جویدن حز حرکات لوله گوارش محسوب می‌شود؟

    حرکات لوله گوارش ترجمه چه کلمه‌ای‌ست؟

    حرکات لوله گوارش ترجمه کلمه gi motility است. این کلمه در زیست‌شناسی به دو حرکت کرمی و قطعه قطعه کننده اشاره دارد که در فارسی به حرکات لوله گوارش ترجمه شده است.

    جویدن در چه حوزه‌ای جز حرکات لوله گوارش محسوب می‌شود؟

    علم حوزه‌های مختلفی دارد: ادبیات، تاریخ، اقتصاد، ریاضی، شیمی و…

    همان‌طور که بالاتر گفتم منظور از حرکات لوله گوارش در زیست‌شناسی دو حرکت کرمی و قطعه قطعه کننده است. درواقع ما وقتی از کلمه «حرکات لوله گوارش» پرسش می‌کنیم، منظورمان این دو حرکت است.

    زمانی که ما جویدن را جز لوله گوارش محسوب می‌کنیم پرسش ما بیشتر یک پرسش هنری، یا ادبی‌ست تا یک پرسش دقیق علمی.

    حرکات کرمی از حلق آغاز می‌شود و نقش اصلی آن پیش بردن غذاست. نقش فرعی حرکات کرمی مخلوط کردن غذاست، به ویژه وقتی غذا به یک بنداره برخورد می‌کند. حرکات کرمی غذا را در زمان‌های دیگری هم مخلوط می‌کند، اما بیشترین اثر آن‌ها در برخورد با یک بنداره است.

    نقش اصلی حرکات مخلوط کننده مخلوط کننده ریز کردن غذا و مخلوط کردن آن است.

    اگر به شکل نگاه کنید حرکات قطعه قطعه کننده باعث حرکت مواد غذایی در طول روده نیز می‌شود (به تفاوت شکل یک و سه در تصویر بالا توجه کنید).

    یک نکته ریز در مورد حرکات مخلوط کننده

    به طور کلی، حرکات مخلوط کننده باعث مخلوط شدن و ریز شدن غذا می‌شود اما:

    شروع حرکات مخلوط کننده باعث ریزتر شدن غذا نمی‌شود، بلکه تداوم آن باعث این کار می‌شود.

    خودآزمایی

    الف. در انسان فقط بعضی از انواع حرکات لوله گوارش که در حد فاصل مری تا انتهای روده ایجاد می‌شود، تحت تاثیر شبکه عصبی موجود در دیواره لوله گوارش قرار می‌گیرند.

    ب. در لوله گوارش انسان حرکت کرمی برخلاف حرکت قطعه قطعه کننده، نمی‌تواند در شرایطی فقط در مخلوط کردن محتویات لوله نقش داشته باشد.

    گوارش غذا

    گوارش در دهان

    در بدن ما شش غده بزاقی بزرگ و غده‌های بزاقی کوچک وجود دارد. در شکل بالا فقط غدد بزرگ وجود دارد.

    کمی آناتومی

    غده بناگوشی:
    -این غده عقب‌ترین، بزرگ‌ترین و بالاترین غده بزاقی‌ست.
    -این غده یک مجرا دارد که در کنار دندان‌های عقبی فک بالا تخلیه می‌شود.
    -غده بناگوشی غده‌ی بزرگی‌ست، بخشی از این غده پایین‌تر از دندان‌های فک پایین و بخشی از آن بالاتر از دندان‌های فک بالا قرار دارد. دو غده دیگر به طور کامل در فک پایین قرار دارند.

    غده زیرآرواره‌ای:
    -غده زیر آرواره‌ای پایین‌ترین غده بزاقی‌ست.
    -بخش جلویی این غده باریک است و هر چه به سمت عقب می‌آید ضخیم‌تر می‌شود.
    -این غده یک مجرا دارد که از پشت غده زیر زبانی عبور می‌کند. این مجرا در عقب دندان‌های جلوی فک پایین تخلیه می‌شود.
    -مجرای غده زیرآرواره‌ای با جلویی‌ترین مجرای غده زیرزبانی یکی می‌شود.
    -این غده به نسبت غده زیرزبانی به چربی کف دهان نزدیک‌تر است.

    غده زیرزبانی:
    -در نزدیکی دندان‌های جلوی فک پایین قرار دارد.
    -ترشحات این غده توسط مجراهای زیادی به زیر زبان تخلیه می‌شود. این مجراها اندازه‌های متفاوتی دارند و جلویی‌ترین مجرا بلند‌ترین مجرای آن است.
    -بخش جلویی آن ضخیم است و هر چه به سمت عقب می‌آید نازک‌تر می‌شود.
    -این غده روی ماهیچه کف دهان قرار دارد.

    چند نکته مهم:

    تمامی غده‌های بزاقی در کنار عضلات قرار می‌گیرند.

    زبان با بافت پیوندی به استخوان فک متصل شده است.

    نوار زردی که از غده بناگوشی آغاز می‌شود و تا زیر فک ادامه دارد بافت چربی‌ست. پس می‌توان گفت: غده بناگوشی و زیرآرواره‌ای در مجاورت بافت چربی قرار دارند.

    گوارش در دهان چطور انجام می‌شود؟

    غذا توسط دندان‌ها ریزتر می‌شود و همچنین بزاق بر روی آن اثر می‌گذارد.

    بزاق چیست؟
    بزاق توسط غدد بزاقی ترشح می‌شود و شامل آب، یون‌ها (مثل بی‌کربنات)، انواعی از آنزیم‌ها (آمیلاز و لیزوزیم) و موسین است.
    آمیلاز بزاق به گوارش نشاسته کمک می‌کند.
    لیزوزیم باکتری‌های درون دهان را از بین می‌برد.
    موسین گلیکوپروتئینی‌ست که با جذب آب ماده مخاطی تولید می‌کند.

    لیزوزیم چهار جا وجود دارد: عرق، براق، اشک، ماده مخاطی.

    بی‌کربنات پنج جا وجود دارد: بزاق، شیره معده، شیره روده، شیره پانکراس، صفرا.

    مخاط ترشح نمیشود، ماده مخاطی ترشح می‌شود.

    بلع غذا

    بررسی یک نکته در شکل بالا

    در شکل بالا ماهیچه کف دهان (ماهیچه‌ای که درست زیر زبان قرار دارد) از یک سر به استخوان فک و از سر دیگر به غضروف متصل است.

    مکانیزم بلع

    بلع سه مرحله دارد:

    زمانی که غذا در دهان است و با فشار زبان به حلق می‌رسد،
    زمانی که غذا در حلق است
    و زمانی که غذا در مری حرکت می‌کند.

    بلع در مرحله دهانی ارادی‌ست. در حلق و مری بلع به شکل غیرارادی ادامه پیدا می‌کند.

    در بلع موقعیت یک سری از اجزای بدن تغییر می‌کند. در هنگام بلع:

    ۱-زبان کوچک بالا می‌رود و راه بینی را می‌بندد.

    ۲-اپی‌گلوت پایین میاید و حنجره بالا می‌آید تا راه ورود غذا به نای بسته شود.

    در هنگام بلع چین خوردگی‌های حنجره کم می‌شود و پرده‌های صوتی هم به هم نزدیک می‌شوند.

    در ادامه حرکت غذا در مری، توده‌ی غذا به بنداره انتهای مری می‌رسد و با باز شدن آن غذا وارد معده می‌شود.

    غده‌های مری که در مخاط قرار دارند ماده مخاطی و مقدار کمی بی‌کربنات ترشح می‌کنند.

    بندازه انتهای مری

    این بنداره بخشی از مری‌ست و لفظ بنداره ابتدای معده اشتباه است.

    بنداره انتهای مری به جز هنگام بلع در هنگام استفراغ هم باز می‌شود.

    این بنداره در هنگام ریفلاکس باز نمی‌شود، در هنگام ریفلاکس انقباض این بنداره به اندازه کافی نیست.

    در هنگام ریفلاکس هیچ حلقه‌ی انقباضی‌ای به بنداره انتهای مری نمی‌رسد.

    دو نکته‌:
    -همان‌طور که در شکل مشخص است به جز زبان ماهیچه‌های دیگری هم به فک پایین متصل هستند.
    -مطابق شکلی که کمی بالاتر قرار دارد چین‌خوردگی‌های مری همانند معده طولی هستند.

    چند نکته ترکیبی

    -بخش ارادی بلع توسط قشر مخ کنترل می‌شود.
    -بخش غیرارادی بلع توسط بصل النخاع کنترل می‌شود. دقت کنید ماهیچه‌ای که دستور را دریافت می‌کند اسکلتی‌ست اما کارش غیرارادی‌ست.
    -شبکه عصبی روده‌ای بخشی از فرایند بلع را می‌تواند کنترل کند.

    گوارش در معده

    ساختار و موقعیت معده

    معده بخش کیسه‌ای شکل لوله گوارش است.

    معده چین خوردگی‌هایی دارد که در شکل بالاتر می‌توانید ببینید.

    چین‌خوردگی‌های معده دائمی نیستند و با ورود غذا باز می‌شوند.

    بخشی از معده بالاتر از بنداره انتهای مری و بخشی از معده می‌تواند پایین‌تر از پیلور باشد.

    چند نکته

    در لوله گوارش فقط یک بخش کیسه‌ای شکل وجود دارد و آن معده است. اما در دستگاه گوارش ما دو بخش کیسه‌ای شکل داریم: معده و کیسه صفرا.

    توصیف چین حلقوی برای روده استفاده می‌شود. چین‌های معده طولی و نامنظم هستند. درواقع هر دو صفت طولی و نامنظم می‌تواند برای چین‌های معده استفاده شود.

    حرکات معده

    بعد از ورود غذا به معده معده اندکی انبساط پیدا می‌کند و سپس انقباض‌های معده شروع می‌شود.

    معده حرکات کرمی دارد. حرکت کرمی در معده نقش مخلوط کنندگی دارد.

    چند نکته

    انقباض‌های معده بلافاصله بعد از ورود غذا شروع نمی‌شود.

    حرکات قطعه قطعه کننده فقط در روده باریک دیده می‌شوند.

    ترشحات و غدد معده

    جدول مقایسه سلول‌های حفره و غده معده
    نام سلولنوع ترشحاتمحل قرارگیریظاهر
    سلول پوششی سطحیماده مخاطی و بی‌کربنات در حفره معده قرار دارند – بعضی از آن‌ها با سلول‌های ترشح کننده ماده مخاطی در تماس هستندهسته در قاعده
    سلول ترشح کننده ماده مخاطیماده مخاطیبالاترین سلول‌های مخاط معده – در تماس با سلول‌های پوششی سطحی و سلول‌های کناریهسته در قاعده
    سلول‌های کناریHCL و عامل داخلیدر غده معده قرار دارند – هم با سلول‌های ترشح کننده ماده مخاطی و هم با سلول‌های اصلی در تماس هستند – با سلول‌های خودی در تماس نیستنددارای چین خوردگی غشایی – هسته در قاعده – میتوکندری فراوان
    سلول‌های اصلیپپسینوژنعمقی‌ترین سلول‌های غدد معده – در تماس با سلول‌های کناری هسته در قاعده

    در بررسی بافتی معده دو مفهوم وجود دارند که با هم متفاوت هستند.

    ۱-حفره‌های معده: سلول‌های پوششی مخاط در بافت پیوندی زیرین خود فرورفته و حفره‌های معده را ایجاد می‌کنند. درواقع حفره‌های معده، به فرورفتگی‌هایی در سطح معده گفته می‌شود. سلول‌های حفره‌های معده ماده مخاطی و بی‌کربنات ترشح می‌کنند.
    ۲-غده‌های معده: بخش‌هایی در مخاط معده هستند که پایین‌تر از حفره‌ها قرار دارند. این غده‌ها از طریق مجرا به حفره‌های معده راه دارند.

    به تفاوت این دو بخش در تصویر بالا دقت کنید.

    شیره معده

    حفره‌ها و غده‌های معده موادی را ترشح می‌کنند که شیره معده را می‌سازند.

    در شیره معده چه چیزی وجود دارد؟

    ۱-ماده مخاطی:

    هم توسط سلول‌های حفره معده (سلول‌های سطحی) و هم توسط سلول‌های غده معده (سلول‌های ترشح کننده ماده مخاطی) انجام می‌شود.

    ۲-بی‌کربنات:

    بی‌کربنات فقط توسط حفره معده ترشح می‌شود. این بی‌کربنات که توسط سلول‌های سطحی ترشح می‌شود ماده مخاطی سطح معده را قلیایی می‌کند.

    ۳-پپسینوژن:

    سلول‌های اصلی غده‌های معده آنزیم‌های تجزیه کننده پروتئين را به صورت غیرفعال ترشح می‌کنند. به این شکل غیرفعال پیش‌ساز گفته می‌شود. پیش‌ساز آنزیم‌های تجزیه کننده پروتئين پپسینوژن نام دارد.

    پپسینوژن بعد از ترشح شدن به فضای معده وارد می‌شود. پپسینوژن در فضای معده تحت تاثیر HCL به انواعی از پپسین تبدیل می‌شود که شکل فعال آنزیم است.

    پپسین می‌تواند روی پپسینوژن اثر بگذارد و تولید پپسین را افزایش دهد.

    فعالیت پپسین سبب تولید آمینواسید نمی‌شود.

    ۴-HCL:

    توسط سلول‌های کناری غده معده ترشح می‌شود. همان‌طور که بالاتر اشاره کردم HCL با اثر بر پپسینوژن آن را به پپسین تبدیل می‌کند.

    سلول کناری برای ساخت HCL یون هیدروژن را از خون می‌گیرد. این کار باعث می‌شود خون اطراف این سلول‌ها قلیایی شود.

    HCL اگزوسیتوز نمی‌شود (این نکته خارج از کتاب است).

    ۵-فاکتور داخلی:

    توسط سلول کناری ترشح می‌شود و یک کار مهم انجام می‌دهد: این عامل برای ورود ویتامین B12 به سلول‌های روده باریک ضروری‌ست. ویتامین B12 برای ساختن گلبول‌های قرمز در مغز استخوان الزامی‌ست. در صورت تخریب سلول‌های کناری ویتامین B12 جذب نمی‌شود و زندگی فرد به خطر می‌افتد.

    دقت کنید حتی کمبود B12 هم در روند تقسیم سلول اختلال ایجاد می‌کند.

    جذب B12 در روده بزرگ فاکتور داخلی نمی‌خواهد (این موضوع خارج از کتاب درسی‌ست).

    چند نکته:

    یک غده می‌تواند به یک مجرا وصل باشد، همچنین دو غده هم می‌توانند همزمان به یک مجرا متصل باشد.

    سلول کناری دارای زوائد غشایی‌ست.

    همه ترشحات معده جز شیره‌ی آن‌ها نیست معده هورمون هم ترشح می‌کند که در گفتار بعدی با آن آشنا می‌شویم درواقع:

    ترشحات معده = شیره معده +هورمون‌ها

    تمام ترشحات بالا توسط دستگاه عصبی روده‌ای کنترل می‌شود (در گفتار بعد با این دستگاه آشنا می‌شوید).

    برگشت اسید معده (ریفلاکس)

    اگر انقباض بنداره انتهای مری کافی نباشد اسید معده به مری برمی‌گردد. دقت کنید در این فرایند بنداره انتهای مری منقبض هست، اما انقباض آن کافی‌ست.

    بندازه انتهای مری جزئی از مری‌ست و لفظ بنداره ابتدای معده غلط است.

    در ریفلاکس و سلیاک مخاط آسیب می‌بیند.

    گوارش در روده باریک

    حرکات روده باریک

    در روده باریک هم حرکات کرمی و هم حرکات قطعه قطعه کننده وجود دارد.

    ترشحاتی به روده‌باریک می‌ریزند:

    شیره پانکراس

    شیره پانکراس شامل آنزیم‌های مختلف و بی‌کربنات است. پانکراس پروتئازهای بسیار قوی را به صورت غیرفعال ترشح می‌کند.

    بی‌کربنات پانکراس اثر اسیدی کیموس معده را خنثی می‌کند.

    چند نکته در مورد پانکراس

    بی‌کربنات پانکراس بیشترین نقش را در خنثی کردن اثر اسیدی کیموس معده دارد.

    پروتئازهای پانکراس برخلاف پروتئازهای معده در محیط قلیایی بهترین فعالیت را دارند.

    شیره روده باریک

    شامل موسین، آب، یون‌های مختلف (مانند بی‌کربنات) و آنزیم است.

    شیره صفرا

    صفرا توسط کبد تولید می‌شود. صفرا شامل نمک‌های صفراوی، بیکربنات، کلسترول و فسفولیپید است.

    صفرا به دوازدهه می‌ریزد و دو کار مهم دارد:
    ۱-کمک به گوارش چربی‌ها
    ۲-خنثی کردن حالت اسیدی کیموس

    چند نکته در مورد صفرا

    صفرا آنزیم ندارد (پروتئین ندارد).

    کبد برای ساختن صفرا به بی‌کربنات احتیاج دارد و آن را از خون می‌گیرد. با این کار خون اسیدی‌تر می‌شود. پس می‌توان گفت کبد در تنظیم PH خون نقش دارد.

    کبد در دفع موارد زائد مثل کلسترول نقش دارد.

    آناتومی کبد، کیسه صفرا، دوازدهه و پانکراس

    کبد

    کبد زیر دیافراگم جای گرفته و دو لوب کوچک و بزرگ دارد.

    کبد جلوتر از معده و معده جلوتر از پانکراس قرار دارد.

    کیسه صفرا

    کیسه صفرا در پشت لوب بزرگ قرار دارد، اما لوب بزرگ کبد کیسه صفرا را به طور کامل نپوشانده است.

    کیسه صفرا از هر دو لوب کبد مواد دریافت می‌کند، اما ارتباط آن با لوب بزرگ کبد بیشتر است.

    کیسه صفرا از طریق بخش باریک خود به یک مجرا متصل است.

    مواد از یک محل وارد کیسه صفرا می‌شوند و از همان محل خارج می‌شوند.

    مجرای صفرا از پشت دوازدهه عبور می‌کند و با پانکراس یک مجرای مشترک می‌سازد.

    پانکراس

    پانکراس دو قسمت پهن و نازک دارد. قسمت پهن در نزدیک دوازدهه قرار دارد.

    پانکراس از طریق دو مجرا ترشحات خود را به دوازدهه می‌ریزد. مجرای بالاتر یک مجرای مجزا است و مجرای پایین‌تر پانکراس با مجرای صفرا یکی می‌شود.

    مجرای صفرا از زیر مجرای بالایی پانکراس عبور می‌کند.

    مجرای بالایی پانکراس زودتر از مجرای مشترک آن منشعب می‌شود.