نویسنده: admin

  • گیرنده‌های حسی – گفتار اول حواس

    دستگاه عصبی مرکزی ما در دیوار استخوانی نخاع و جمجمه قرار دارد و با محیط بیرون در ارتباط نیست. ارتباط این دستگاه با محیط خارج از طریق گیرنده‌ها انجام می‌شود. گیرنده حسی اثر محرک را دریافت می‌کند و اثر محرک در آن به پیام عصبی تبدیل می‌شود.

    کار گیرنده‌های حسی

    گیرنده چطور اثر محرک را به پیام عصبی تبدیل می‌کند؟

    عوامل گوناگون مثل تغییر شکل در اثر فشار می‌تواند باعث تحریک گیرند‌ه‌های حسی شود. نمونه زیر یکی از روش‌های تحریک گیرنده را نشان می‌دهد.

    شکل بالا گیرنده فشار در پوست را نشان می‌دهد. این گیرنده انتهای دندریت نورون حسی‌ست که درون پوششی چندلایه و انعطاف‌پذیر از نوع بافت پیوندی قرار دارد.

    فشرده شدن این پوشش رشته دندریت را تحت فشار قرار می‌دهد و در آن تغییر شکل ایجاد می‌کند. در نتیجه کانال‌های یونی باز و پتانسیل الکتریکی غشا تغییر می‌کند.

    به این ترتیب در دندریت پیام حسی ایجاد و به دستگاه عصبی مرکزی ارسال می‌شود.

    گیرنده فشار شامل انتهای دندریت، یک قطعه میلین‌دار و یک گره رانویه است که درون غلافی از جنس بافت پیوندی قرار دارد.

    انتهای دندریت در این گیرنده میلین‌دار نیست.

    در تصویر «ب» هنوز پیام عصبی ایجاد نشده است. وقتی در تصویر «پ» پتانسیل ایجاد شده به سمت گره بعدی حرکت کرد می‌گوییم پیام عصبی ایجاد شده است.

    بررسی دقیق‌تر شکل بالا

    این تصویر سه بخش الف، ب و پ دارد که آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

    شکل الف:

    در این شکل هنوز هیچ فشاری به پوشش اطراف نورون وارد نشده است و در انتهای دندریت و هم در اولین گره رانویه هنوز پتانسیل آرامش برقرار است.

    شکل ب:

    در این شکل یک تحریک پوشش نورون را تحت فشار می‌گذارد و در آن تغییر شکل ایجاد می‌کند. این تحریک باعث باز شدن کانال‌های سدیمی غشا شده و در محل تحریک اختلاف پتانسیل درون و بیرون به سمت ۳۰+ حرکت می‌کند.

    در این لحظه هنوز پیام عصبی ایجاد نشده است.

    شکل پ:

    در اینجا انتهای نورون به پتانسیل آرامش برگشته و گره رانویه اول وارد پتانسیل عمل شده است. در اینجا می‌توانیم بگوییم که پیام عصبی ایجاد شده است، چون پتانسیل ایجاد شده در تصویر قبل حرکت کرده و به گره اول رسیده است.

    طبقه‌بندی گیرنده‌ها

    گیرنده‌های حسی را بر اساس کتاب درسی می‌توان به سه روش طبقه‌بندی کرد:

    انواع گیرنده‌های حسی بر اساس ساختار

    گیرنده حسی یا بخشی از سلول است یا می‌تواند یک سلول مستقل باشد.

    یک سلول کامل

    برخی گیرنده‌های حسی سلول عصبی تمایزیافته هستند مانند گیرنده بویایی و نوری.

    گروهی دیگر از گیرنده‌ها سلول پوششی تمایزیافته هستند مانند چشایی، شنوایی و تعادلی.

    بخشی از یک سلول

    این گیرنده‌ها دیگر یک سلول کامل نیستند و بخشی از یک سلول را ما به عنوان گیرنده در نظر می‌گیریم.

    گیرنده‌های درد انتهای دندریت آزاد هستند.

    گیرنده‌های دمایی و تماسی در پوست انتهای دندریت همراه با پوشش هستند.

    همه این گیرنده‌ها بخشی از یک نورون هستند.

    انواع گیرنده‌ها براساس محرک

    گیرنده‌ها را ما به عنوان اجزایی در نظر می‌گیریم که اثر محرک را به پیام عصبی تبدیل می‌کنند. پس ما می‌توانیم گیرنده‌ها را براساس نوع محرک نیز طبقه‌بندی کنیم.

    گیرنده‌ها براساس نوع محرک به پنج دسته تقسیم می‌شود.

    مکانیکیشنوایی، تعادلی، تماسی، حس وضعیت، گیرنده فشار خون
    شیمیاییبویایی، چشایی، حساس به افزایش co2، حساس به کاهش o2، حساس به افزایش یون هیدروژن
    دماییگیرنده دمایی در پوست، گیرنده دمایی در برخی از سیاهرگ‌ها
    نوریگیرنده نوری شبکیه چشم
    درددر پوست و بخش‌های دیگر بدن مثل سرخرگ

    انواع گیرنده‌ها بر اساس محل قرارگیری

    گروهی از گیرنده‌ها در بخش‌های گوناگون بدن پراکنده‌اند و گروهی دیگر فقط در بخش‌های ویژه‌ای در بدن قرار دارند.

    گیرنده‌هایی که در بخش‌های گوناگون پراکنده‌اند را حواس پیکری و گروه دیگر که فقط در بخش‌های ویژه‌ای قرار دارند را حواس ویژه می‌نامند. با حواس ویژه در گفتار بعد آشنا می‌شویم و در ادامه این گفتار در مورد حواس پیکری صحبت خواهیم کرد.

    گیرنده‌های ویژه پس از تولید پیام آن را منتقل می‌کنند چون یک سلول جدا و کامل هستند.

    حواس پیکری

    تمام گیرنده‌های پیکری بخشی از سلول هستند. یعنی پس از تحریک آن‌ها پیام را منتقل نمی‌کنند، بلکه هدایت می‌کنند.

    گیرنده‌های حس تماس

    این گیرنده‌ها گیرنده‌های مکانیکی هستند که با سه روش تحریک می‌شوند: تماس، فشار یا ارتعاش.

    تعداد گیرنده‌های تماس در بخش‌های مختلف بدن متفاوت است. بخش‌هایی از بدن که این گیرنده‌ها بیشتر وجود دارند بخش‌های حساس‌تری هستند. حساسیت زیاد نوک انگشت یا لب‌ها به دلیل تعداد بالای گیرنده‌هاست.

    همه گیرنده‌های تماسی لزوما در پوست نیست.

    گیرنده‌های حس دما

    این گیرنده‌ها هم در سطح بدن (در پوست) قرار دارند و هم درون بدن (برخی سیاهرگ‌های بزرگ).

    گیرنده‌های دمایی درون بدن به تغییرات درون بدن، و گیرنده‌های سطح بدن به تغییرات سطح بدن حساس هستند.

    یک نکته کمی خارج از کتاب

    گیرنده‌ دمایی تخصصی‌ست. یعنی یا توسط دمای گرم یا توسط دمای سرد تحریک می‌شود. گیرنده درد توسط هر دو دما تحریک می‌شود اما به شرطی که آن دما شدید باشد.

    هیپوتالاموس مرکز تنظیم دمای بدن است و اطلاعات گیرنده‌های دمایی به این بخش از بدن نیز فرستاده می‌شوند.

    بررسی شکل گیرنده‌های پوست

    تنها گیرنده‌ای که در اپی‌درم پوست دیده می‌شود گیرنده درد است. این گیرنده در جاهای دیگر مثل درم هم دیده می‌شود.

    عمقی‌ترین گیرنده‌های پوست گیرنده‌های فشار در عمق اپی‌درم هستند.

    گیرنده‌های فشار در بافت چربی زیر پوست هم دیده می‌شود.

    مجرای غده عرق هم در درم وجود دارد و هم در اپی‌درم. این مجرا هرچه به سمت پوست حرکت می‌کند باریک‌تر می‌شود.

    قطر رگ‌ها در بافت چربی نسبت به درم بیشتر است.

    بخشی از اپی‌درم به درم نفوذ می‌کند. غدد چربی توسط این بخش اپی‌درم ساخته می‌شود.

    یک دندریت می‌تواند بیش از یک نوع گیرنده ایجاد می‌کند.

    گیرنده‌های حس وضعیت

    فعالیت گیرنده‌های مکانیکی حس وضعیت موجب می‌شود مغز از چگونگی قرارگیری قسمت‌های مختلف بدن آگاهی پیدا کند.

    این گیرنده‌ها هم در زمان سکون و هم در زمان حرکت به مغز پیام می‌فرستند.

    این گیرنده‌ها در ماهیچه، زردپی و کپسول پوشاننده مفصل‌ها قرار دارند و به کشیده شدن حساس هستند. مثلا وقتی دست خود را حرکت می‌دهیم گیرنده‌های درون ماهیچه کشیده و تحریک می‌شوند.

    گیرنده حس وضعیت انتهای یک دندریت منشعب است. این انتها آزاد و برآمده است.

    گیرنده‌ی حساس به کشش در ماهیچه دو کاندید دارد: اولی گیرنده حس وضعیت در ماهیچه اسکلتی و دوم گیرنده حساس به کشش در ماهیچه صاف مثانه.

    گیرنده  حس وضعیت همیشه با نوعی بافت پیوندی در تماس است.

    گیرنده‌های حس درد

    این گیرنده‌ها انتهای آزاد نورون هستند که در پوست و برخی بخش‌های دیگر بدن مانند دیواره سرخرگ‌ها قرار دارند.

    این گیرنده‌ها به آسیب بافتی پاسخ می‌دهد.

    آسیب بافتی در اثر عوامل مکانیکی مثل بریدگی، سرما یا گرمای شدید و برخی مواد شیمیایی مثل لاکتیک‌اسید ایجاد می‌شود.

    گیرنده‌های حس درد سازش پیدا نمی‌کنند.

    سازش گیرنده چیست؟

    گیرنده‌ها وقتی مدتی در معرض محرک ثابتی قرار بگیرند پیام کمتری ایجاد می‌کنند یا اصلا پیامی ارسال نمی‌کنند. به این وضعیت سازش گیرنده گفته می‌شود.

    درد یک سازوکار حفاظتی‌ست، به همین دلیل گیرنده‌های درد سازش‌پذیر نیستند. هرگاه سلول‌ها در معرض تخریب قرار بگیرند درد ایجاد و موجب می‌شود که فرد برای برطرف کردن عامل ایجاد درد واکنش مناسبی نشان بدهد.

    مثلا در نشستن طولانی مدت جریان خون در بافت‌های تحت فشار کاهش و درنتیجه میزان اکسیژن‌رسانی به بافت کم می‌شود. این وضعیت باعث تولید و تجمع لاکتیک اسید در بافت می‌شود که درد ایجاد می‌کند. بنابراین فرد به طور ناخودآگاه تغییر وضعیت می‌دهد؛ در غیر این صورت پوست در نقاط تحت فشار تخریب می‌شود.

    در سازش گیرنده‌ها پیام ارسالی از گیرنده به دستگاه عصبی مرکزی کاهش پیدا می‌کند یا قطع می‌شود. این طور تصور نکنید که در سازش گیرنده مغز خودش پیام را نادیده می‌گیرد.

    مزیت سازش گیرنده این است که مغز بتواند اطلاعات حیاتی‌تر را پردازش کند.

    خودآزمایی

    الف. در نوعی گیرنده حسی در بدن انسان در حضور محرک، همه کانال‌های یونی دریچه‌دار به طور همزمان باز می‌شوند.

    پاسخ سوال الف

    نادرست. در هیچ زمانی در یک گیرنده یا یک سلول عصبی همه کانال‌های دریچه‌دار در یک نقطه باز نیستند.

    ب. همه گیرنده‌های حسی که در دسته گیرنده‌های مکانیکی طبقه‌بندی می‌شوند، پس از تحریک ابتدا پیام عصبی را به سوی جسم سلولی هدایت می‌کنند.

    پاسخ سوال ب

    نادرست. برخی از گیرنده‌های مکانیکی مثل گیرنده‌های شنوایی یا تعادل در گوش جسم سلولی ندارند.

    پ. در زمان فشرده شدن پوشش گیرنده فشار پوست، اختلاف پتانسیل انتهای بدون پوشش دندریت همانند اولین گره رانویه است.

    پاسخ سوال پ

    نادرست. وقتی تحریک باعث فشرده شدن پوشش پیوندی گیرنده فشار می‌شود، بار درون انتهای دندریت نسبت به بیرون آن مثبت می‌شود. در این لحظه همچنان در اولین گره رانویه بار مثبت درون سلول از بیرون آن کمتر است.

    ت. در گیرنده حسی فشار وجود پوشش پیوندی از تغییر شکل دندریت تحت تاثیر فشار جلوگیری می‌کند.

    پاسخ سوال ت

    نادرست. طبق متن کتاب درسی دندریت گیرنده فشار هم تحت تاثیر تحریک تغییر شکل می‌دهد.

    ث. در گیرنده حسی فشار باز شدن کانال‌های دریچه‌دار یونی تنها تحت تاثیر تغییر پتانسیل الکتریکی غشا انجام می‌شود.

    پاسخ سوال ث

    نادرست. در گیرنده فشار باز شدن کانال‌های یونی می‌تواند تحت تاثیر تغییر پتانسیل یا عامل تحریک انجام شود.

    ج. فشرده شدن پوشش گیرنده فشار تحت تاثیر محرک، همواره موجب افزایش فعالیت دستگاه عصبی مرکزی در پردازش اطلاعات حس پیکری می‌شوند.

    پاسخ سوال ج

    اگر گیرنده‌های حسی مانند گیرنده فشار سازش پیدا کرده باشند، پیام‌های ارسالی آن‌ها به دستگاه عصبی مرکزی کمتر شده و به این ترتیب سهم دستگاه عصبی مرکزی در پردازش این اطلاعات کمتر از قبل می‌شود.

    چ. پدیده سازش گیرنده‌ها به طور حتم موجب عدم ارسال پیام‌های عصبی ایجاد شده در گیرنده به دستگاه عصبی مرکزی می‌شود.

    پاسخ سوال چ

    نادرست. در پدیده سازش گیرنده‌ها پیام‌های عصبی کمتر ایجاد می‌شود و اینگونه نیست که پیام‌های ایجاد شده ارسال نشوند.

    ح. برخی از گیرنده‌های شیمیایی بدن پیام عصبی را مستقیما وارد دستگاه عصبی مرکزی می‌کنند.

    پاسخ سوال ح

    درست. گیرنده بویایی پیام را وارد لوب بویایی می‌کند که بخشی از مغز و دستگاه عصبی مرکزی‌ست.

    خ. نوعی گیرنده حسی که توانایی تحریک شدن تحت تاثیر مواد شیمیایی را دارد می‌تواند در بخشی از پوست که فاقد رگ‌های خونی‌ست مشاهده شود.

    پاسخ سوال خ

    درست. گیرنده‌های درد می‌توانند تحت تاثیر آسیب بافتی ایجاد شده توسط مواد شیمیایی تحریک می‌کند. این گیرنده‌ها در لایه خارجی پوست دیده می‌شوند.

    د. گروهی از گیرنده‌های پوست که رشته عصبی سازنده آن‌ها از غشای پایه بافت پوششی عبور می‌کند برخلاف گیرنده‌های حس وضعیت، در دیواره سیاهرگ‌های بزرگ در دستگاه گردش خون دیده می‌شود.

    پاسخ سوال د

    نادرست. گیرنده‌هایی که رشته عصبی سازنده آن‌ها از غشای پایه عبور می‌کند گیرنده‌های درد هستند. این گیرنده‌ها در پوست و بخش‌های دیگر بدن مثل سرخرگ‌ها قرار دارند.

    ذ. در انسان همه گیرنده‌های حسی که در رگ‌های خونی قرار دارند و در ایجاد نوعی حس پیکری موثر نیستند، نسبت به تغییر غلظت مواد شیمیایی در خون حساس هستند.

    پاسخ سوال ذ

    نادرست. گیرنده‌هایی حسی که در رگ‌های خونی قرار دارند شامل گیرنده‌های شیمیایی حساس به کاهش یا افزایش برخی مواد، گیرنده‌های فشار، گیرنده‌های دمایی و گیرنده‌های درد هستند. از بین این گیرنده‌ها گیرنده‌های شیمیایی و فشار خون جز حواس پیکری محسوب نمی‌شوند. از بین این دو گیرنده فقط گیرنده‌های شیمیایی به تغییر غلظت مواد در خون حساس هستند.

    ر. هر گیرنده تماس در ایجاد نوعی حس پیکری نقش دارد.

    پاسخ سوال ر

    درست. گیرنده‌های تماسی شامل گیرنده‌هایی هستند که با فشار، ارتعاش یا لمس تحریک می‌شوند. این گیرنده‌ها بخشی از گیرنده‌های حس پیکری هستند.

    ز. هر گیرنده تماسی در بدن انسان در لایه درونی پوست قرار گرفته است.

    پاسخ سوال ز

    نادرست. گیرنده‌های تماسی که در پوست قرار دارند در لایه درونی هستند و در لایه بیرون حضور ندارند، اما توجه کنید که همه گیرنده‌های تماسی در پوست قرار ندارند.

    ژ. با توجه به دسته‌بندی کلی گیرنده‌های حسی بر اساس نوع محرک، از میان دو گروه حواس انسان حواسی که دارای گیرنده‌های شیمیایی هستند، به طور حتم گیرنده‌هایی دارند که از قسمتی از یک سلول تشکیل می‌شوند.

    پاسخ سوال ژ

    نادرست. دو گروه حواس انسان پیکری و ویژه هستند. هیچ‌کدام از حواس پیکری گیرنده شیمیایی نیستند (گیرنده درد می‌تواند تحت تاثیر محرک شیمیایی تحریک شود، اما گیرنده شیمایی نیست). در حواس ویژه گیرنده‌هایی مثل گیرنده بویایی و چشایی جزئی از گیرنده‌های شیمایی هستند پس منظور سوال گیرنده‌های حواس ویژه است. هیچ‌کدام از گیرنده‌های حواس ویژه بخشی از سلول نیستند.

    س. در انسان هر گیرنده که در شرایطی سازش پیدا می‌کند به طور حتم بخشی از یک سلول است.

    پاسخ سوال س

    نادرست. گیرنده‌های بویایی هم توانایی سازش دارند که جزئی از گیرنده‌های حواس ویژه هستند.

    ش. در انسان هر گیرنده حسی که در خارج از اندام‌های حسی ویژه قرار گرفته است بخشی از گیرنده‌های حس پیکری‌ست.

    پاسخ سوال ش

    نادرست. گیرنده‌هایی مثل گیرنده فشار خون در خارج از اندام‌های حسی ویژه قرار گرفته‌اند و جزئی از گیرنده‌های حس پیکری نیستند.

    ص. گیرنده‌های فشار پوست نسبت به انتهای آزاد دندریت‌ گیرنده‌های دیگر از اپی‌درم دورتر است و در مجاورت بافت چربی قرار دارد.

    پاسخ سوال ص

    درست

    ض. حساسیت گیرنده‌های تماسی نسبت به تحریک در لب‌ها و نوک انگشتان بیشتر از بخش‌های دیگر است.

    پاسخ سوال ض

    نادرست. تعداد این گیرنده‌ها در لب‌ها و نوک انگشتان بیشتر است که باعث حساسیت بیشتر آن عضو می‌شود.

    ط. هر گیرنده حس وضعیت بدن توسط سلول‌هایی پوشیده می‌شود که قادر به تولید پروتئين‌ها کلاژن و کشسان هستند.

    پاسخ سوال ط

    نادرست. گیرنده‌های حس وضعیت بدن می‌توانند در ماهیچه‌ها هم وجود داشته باشند.

    ظ. همه گیرنده‌های حسی بدن تحت تاثیر محرک‌های بیرونی و غیر ثابت پتانسیل غشای خود را تغییر می‌دهند.

    پاسخ سوال ظ

    نادرست. گروهی از گیرنده‌های بدن تحت تاثیر محرک‌های درونی قرار دارند، مانند گیرنده‌ی فشار خون.

    ع. هر گیرنده غیرشیمیایی در بدن انسان فقط در پاسخ به یک نوع محرک پتانسل غشای خود را تغییر می‌دهد.

    پاسخ سوال ع

    نادرست. گیرنده درد نوعی گیرنده غیرشیمیایی‌ست که به آسیب بافتی ناشی از محرک‌ها پاسخ می‌دهد. این یعنی گیرنده درد توانایی پاسخ به انواع محرک‌ها را دارد.

    غ. هر گیرنده تماسی در بدن انسان در ساختار خود دارای هسته نورون و سیتوپلاسم است که به کمک غشایی احاطه شده‌اند.

    پاسخ سوال غ

    نادرست. گیرنده‌های تماسی بخشی از دندریت یک نورون حسی هستند. از آنجایی که این گیرنده‌ها فاقد جسم سلولی هستند پس هسته هم ندارند.

    ف. گیرنده‌های تماسی بدن همه از نوع مکانیکی هستند و در قسمت‌های مختلف بدن با تماس تحریک می‌شوند.

    پاسخ سوال ف

    نادرست. دقت کنید گیرنده‌های تماسی با تماس، فشار یا ارتعاش تحریک می‌شوند.

    ق. در انعکاس عقب کشیدن دست، هر گیرنده پیکری تحریک شده، در اندامی موثر در جلوگیری از ورود میکروب‌ها به بدن قابل مشاهده‌اند.

    پاسخ سوال ق

    نادرست. در این انعکاس همه گیرنده‌های حس پیکری درگیر می‌شوند. گیرنده‌های حس وضعیت در پوست دیده نمی‌شوند.

    ک. هر گیرنده حساس به کشش ماهیچه مغز را از چگونگی قرارگیری قسمت‌های مختلف بدن نسبت به هم آگاه می‌کند.

    پاسخ سوال ک

    نادرست. گیرنده حساس به کشش در مثانه هم وجود دارد. این گیرنده، گیرنده حس وضعیت نیست.

    گ. در بدن یک فرد سالم و بالغ، گیرنده‌های هورمونی برخلاف گیرنده‌های حسی درون سیتوپلاسم سلول‌ها ساخته می‌شوند.

    پاسخ سوال گ

    درست. گیرنده‌های هورمونی درون سلول ساخته می‌شود و سپس به غشا اضافه می‌شود. گیرنده‌های حسی هم یا خود سلول هستند و یا بخشی آن و فرایند ساخت دیگری دارند.

  • ساختار دستگاه عصبی – گفتار دوم تنظیم عصبی

    در گفتار اول با بافت‌شناسی دستگاه عصبی آشنا شدیم. در این گفتار کمی در مورد آناتومی دستگاه عصبی صحبت خواهیم کرد.

    از نظر آناتومی، دستگاه عصبی دو بخش مرکزی و محیطی دارد. ابتدا در مورد دستگاه عصبی مرکزی صحبت خواهیم کرد.

    دستگاه عصبی مرکزی

    این دستگاه شامل مغز و نخاع است که مراکز نظارت بر فعالیت‌های بدن هستند. این دستگاه اطلاعات دریافتی از محیط و درون بدن را تفسیر می‌کند و به آن‌ها پاسخ می‌دهد.

    مغز و نخاع از ماده خاکستری و ماده سفید تشکیل شده‌اند.

    ماده خاکستری چیست؟

    می‌دانیم که مغز و نخاع از نورون‌ها تشکیل شده است. بخش‌هایی از مغز و نخاع که جسم سلولی و رشته‌های عصبی بدون میلین در آن جمع شده‌اند ماده خاکستری را تشکیل می‌دهند.

    ماده سفید چیست؟

    هر بخش مغز و نخاع که در آن رشته‌های عصبی میلین‌دار در آن جمع شده‌اند ماده سفید نام دارد.

    حفاظت از مغز و نخاع

    جمجمه و ستون فقرات

    خارجی‌ترین لایه‌ای که از مغز و نخاع حفاظت می‌کند جمجمه و ستون فقرات است.

    پرده‌های مننژ

    جمجمه و ستون فقرات به طور مستقیم با مغز و نخاع در تماس نیستند، بلکه بین آن‌ها پرده‌هایی به نام پرده‌های مننژ وجود دارد.

    پرده‌های مننژ سه لایه هستند.

    ۱-لایه داخلی نازک‌ترین لایه است و به طور مستقیم با مغز یا نخاع در تماس است. این لایه همچنین دارای رگ‌های خونی‌ست.

    لایه داخلی مننژ در مغز با ماده خاکستری و در مغز با ماده سفید در تماس است.

    لایه داخلی مننژ با ماده خاکستری مرکز مغز در تماس نیست.

    در چین خوردگی‌های قشر مخ فقط لایه داخلی حضور دارد.

    ۲-لایه میانی از لایه داخلی ضخیم‌تر و از لایه خارجی نازک‌تر است. این لایه دارای زوائد ریز است.

    ۳-لایه خارجی ضخیم‌ترین لایه است و به طور مستقیم به استخوان جمجمه (در مغز) و ستون فقرات (در نخاع) چسبیده است.

    پرده‌های مننژ به هم چسبیده نیستند.

    مایع مغزی نخاعی

    فضای بین پرده‌های مننژ را مایعی به نام مایع مغزی نخاعی پر کرده است. این پرده مانند ضربه‌گیر عمل می‌کند و دستگاه عصبی مرکزی را در برابر ضربه حفاظت می‌کند.

    درک بهتر مایع مغزی نخاعی

    مایع مغزی نخاعی از مویرگ‌هایی ترشح می‌شوند که در بطن‌های یک و دو قرار دارند. این مایع چگونه وارد پرده‌های مننژ می‌شود؟

    این مایع از بطن‌های یک و دو وارد بطن سه و سپس وارد بطن چهارم می‌شود. این مایع از آنجا وارد پرده‌های مننژ نخاعی و همچنین وارد کانال مرکزی نخاع می‌شود. درواقع مایع مغزی نخاعی هم در وسط و هم در اطراف دستگاه مرکزی قرار دارد.

    سد خونی مغزی و سد خونی نخاعی

    سلول‌های پوششی مویرگ‌ها در مغز و نخاع به یکدیگر چسبیده‌اند و بین آن‌ها منفذی وجود ندارد. در نتیجه بسیاری از مواد و میکروب‌ها در شرایط طبیعی نمی‌توانند به مغز وارد شوند. این عامل حفاظت کننده در مغز سدخونی-مغزی و در نخاع سد خونی-نخاعی نام دارد.

    این سد یک فیلتر کامل نیست و مولکول‌هایی مثل اکسیژن، کربن‌دی‌اکسید، گلوکز، آمینواسید و برخی داروها می‌توانند از این سدها عبور کنند.

    خودآزمایی ۱

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. مغز برخلاف دستگاه عصبی محیطی در ساختار خود دارای ماده سفید و ماده خاکستری است.

    پاسخ سوال الف

    درست – ماده سفید و ماده خاکستری مفاهیمی هستند که در مورد دستگاه عصبی مرکزی به کار برده می‌شود. درواقع دستگاه عصبی محیطی فاقد ماده سفید و ماده خاکستری‌ست.

    ب. بخشی از مغز که در برش عرضی به شیار بین دو نیمکره نزدیک‌تر است، می‌تواند واجد رشته‌های عصبی بدون میلین باشد.

    پاسخ سوال ب

    درست – بخش‌هایی که به شیاه بین دو نیم‌کره نزدیک‌تر هستند می‌تواند ماده خاکستری باشد. ماده خاکستری شامل رشته‌های عصبی بدون میلین است.

    پ. ماده خاکستری محل اصلی تجزیه گلوکز سلول‌های عصبی است.

    پاسخ سوال پ

    درست – در ماده خاکستری نخاع جسم سلولی قرار دارد و جسم سلولی محل تجزیه گلوکز و تولید انرژی‌ست.

    ت.

    ث. بیماری MS می‌تواند رابط پینه‌ای همانند عصب بینایی را تحت تاثیر قرار داده و دچار مشکل نماید.

    پاسخ سوال ث

    نادرست – بیماری MS به سلول‌های پشتیبانی که در دستگاه عصبی مرکزی میلین می‌سازند حمله می‌کند و آن‌ها را از بین می‌برد. رابط پینه‌ای رشته عصبی میلین‌دار دستگاه عصبی مرکزی‌ست و بنابراین MS می‌تواند به آن حمله کند. عصب بینایی بخشی از دستگاه عصبی محیطی‌ست و در بیماری MS مورد حمله قرار نمی‌گیرد.

    ج. هر بخشی از مننژ که نازک‌تر است در تماس با ماده خاکستری نخاع قرار دارد.

    پاسخ سوال ج

    نادرست – پرده مننژ سه لایه دارد که لایه درونی آن از همه نازک‌تر است. این لایه نازک می‌تواند در تماس با مغز یا نخاع قرار بگیرد.

    مغز

    مغز از سه بخش اصلی مخ، مخچه و ساقه مغز تشکیل شده است.

    نیمکره‌های مخ

    بیشتر حجم مغز را مخ تشکیل می‌دهد. دو نیمکره مخ با رشته‌های عصبی گوناگون به هم متصل هستند. دو نوع از این رشته‌ها رابط پینه‌ای و رابط سه گوش هستند.

    چند نکته در رابطه با رابط پینه‌ای و سه گوش

    غلاف میلین رابط پینه‌ای و سه گوش می‌تواند در MS تخریب شود.

    رابط سه گوش زیر رابط پینه‌ای قرار دارد.

    در انسان رابط پینه‌ای از رابط سه گوش بزرگتر است.

    در دو طرف رابط سه گوش و پینه‌ای بطن‌های یک و دو قرار دارد.

    دو نیمکره به طور همزمان از همه بدن اطلاعات دریافت و پردازش می‌کنند تا بخش‌های مختلف بدن به طور هماهنگ فعالیت کنند.

    هر نیمکره کارهای اختصاصی دارد؛ مثلا بخش‌هایی از نیم‌کره چپ به توانایی در ریاضیات و استدلال مربوط‌اند و نیمکره راست در مهارت‌های هنری اختصاص یافته است.

    بخش خارجی نیم‌کره‌های مخ از ماده خاکستری‌ست. قشر مخ چین خورده است و شیارهای متعدد دارد. شیارهای عمیق مخ، هر نیم‌کره را به چهار لوب تقسیم می‌کند:

    ۱-پیشانی

    ۲-آهیانه

    ۳-پس سری

    ۴-گیجگاهی

    شیار بین دو نیمکره مخ در بخش پشتی نسبت به بخش جلویی مغز عمیق‌تر است.

    قشر مخ شامل بخش‌های حسی، حرکتی و ارتباطی‌ست. بخش حسی پیام‌های حسی را دریافت می‌کنند، بخش‌های حرکتی به ماهیچه‌ها و غدد پیغام می‌فرستد. بخش ارتباطی هم بین بخش‌های حسی و حرکتی ارتباط برقرار می‌کند.

    قشر مخ جایگاه پردازش نهایی اطلاعات ورودی به مغز است که نتیجه آن یادگیری، تفکر و عملکرد هوشمندانه است.

    بررسی دقیق لوب‌های مغزی

    شیار بین دو نیم‌کره مخ از نمای کناری قابل مشاهده نیست.

    بخش‌هایی از پرده‌ مننژ به شیار بین نیم‌کره‌های مخ نفوذ می‌کند.

    همه لوب‌های مغزی به جز لوب گیجگاهی با لوب همنام خود مرز مشترک دارد.

    همه لوب‌های مغزی به جز لوب گیجگاهی با شیار بین دو نیم کره مخ در ارتباط هستند.

    لوب گیجگاهی با سه نوع لوب دیگر در تماس است.

    لوب گیجگاهی در مجاورت مخچه قرار دارد.

    لوب آهیانه به نسبت لوب‌های دیگر با شیارهای عمیق بیشتری در تماس است.

    لوب پیشانی با دو لوب دیگر تماس دارد.

    لوب پس سری با دو لوب دیگر تماس دارد.

    همه‌ی شیارهای عمیق مغز دارای داخلی‌ترین پرده مننژ هستند.

    هیچ‌یک از شیارهای مغزی با مایع مغزی نخاعی در تماس نیستند.

    بعد از ترک کوکائین بخش پیشین مغز بهبود کمتری را نسبت به بخش پسین نشان می‌دهد.

    در در دو نیم کره هفت شیار عمیق وجود دارد.

    وقتی به مخ از بالا نگاه کنیم لوب گیجگاهی مشخص نمی‌شود.

    بزرگترین لب مخ لب پیشانی و کوچکترین پس سری‌ست.

    در جمجمه بزرگترین لب لب آهیانه است.

    لب گیجگاهی و آهیانه با هر سه لب دیگر در ارتباط هستند با این تفاوت که لب گیجگاهی با مخچه هم در تماس است.

    لب پس سری هم با مخچه در ارتباط است.

    ساقه مغز

    ساقه مغز از سه بخش تشکیل شده است: مغز میانی، پل مغزی و بصل النخاع.

    مغز میانی

    در بالای پل مغزی قرار دارد و سلول‌های عصبی آن در فعالیت‌های مختلف از جمله شنوایی، بینایی و حرکت نقش دارند. برجستگی‌های چهارگانه بخشی از مغز میانی هستند.

    مجرایی که بطن سه و چهار را به هم متصل می‌کند از مغز میانی عبور می‌کند. به همین علت در شکل کتاب درسی مغز میانی دو قسمتی کشیده شده است.

    از آنجایی که مغز میانی در حرکت نقش دارد پس می‌توان گفت که دستور انقباض عضلات را هم می‌تواند صادر کند.

    دو برجستگی بالایی برجستگی‌های چهارگانه بزرگتر هستند.

    پل مغزی

    پل مغزی در تنظیم فعالیت‌های مختلفی از جمله تنفس، ترشح بزاق و اشک نقش دارد.

    پل مغزی بزرگترین ساختار ساقه مغز است.

    پل مغزی دارای مرکز عصبی تنفسی‌ست و مدت زمان دم را تنظیم می‌کند (دهم – فصل سه)

    بصل النخاع

    در بالای نخاع قرار دارد و کوچکترین بخش ساقه مغز است.

    بصل النخاع فشار خون و ضربان قلب را تنظیم می‌کند و مرکز انعکاس‌هایی مانند عطسه، بلع، سرفه و مرکز اصلی تنفس است.

    یک نکته از کتاب دهم

    افزایش و کاهش فعالیت قلب متناسب با شرایط، به وسیله دستگاه عصبی خودمختار انجام می‌شود. مرکز هماهنگی این اعصاب در بصل النخاع و پل مغزی و در نزدیکی مرکز تنفس قرار دارد.

    مخچه

    در پشت ساقه مغز قرار دارد، شامل دو نیمکره است و بخشی به نام کرمینه در وسط آن‌هاست. مخچه مرکز تنظیم وضعیت بدن و تعادل آن است.

    مخچه به طور پیوسته از بخش‌های دیگر مغز، نخاع و اندام‌های حسی، مانند گوش پیام‌ها را دریافت و بررسی می‌کند تا فعالیت ماهیچه‌ها و حرکات بدن را در حالت‌های گوناگون به کمک مغز و نخاع هماهنگ کند.

    مخچه در پشت بطن چهارم قرار دارد.

    ساختارهای دیگر مغز

    تالاموس‌ها

    محل پردازش اولیه و تقویت اطلاعات حسی‌اند. اغلب پیام‌های حسی در تالاموس گرد هم می‌آیند تا به بخش‌های مربوط به قشر مخ جهت پردازش نهایی فرستاده شوند.

    دو تالاموس با یک رابط سست به هم اتصال دارند.

    در عقب تالاموس‌ها بطن سوم قرار دارد.

    هیپوتالاموس

    در زیر تالاموس‌ها قرار دارند. این ساختار دمای بدن، تشنگی، گرسنگی و خواب را تنظیم می‌کند؛ همچنین در تنظیم تعداد ضربان قلب و فشار خون نقش دارد.

    در تنظیم دمای بدن ماهیچه‌ها، خون و هیپوتالاموس نقش دارند.

    سامانه کناره‌ای (لیمبیک)

    با قشر مخ، تالاموس و هیپوتالاموس ارتباط دارد. این سامانه در حافظه و احساساتی مانند ترس، خشم و لذت نقش ایفا می‌کند.

    بخش قطور سامانه لیمبیک بالاتر هیپوتالاموس و رابط‌های مغزی قرار دارد.

    لیمبیک تالاموس و هیپوتالاموس را به قشر مخ متصل می‌شود اما آن‌ها را به هم وصل نمی‌کند.

    اطلاعات اولیه که در تالاموس پردازش شدند توسط لیمبیک به قشر مخ می روند.

    پیام‌های بویایی هم از طریق لیمبیک به قشر مخ می‌رود. پس هر اطلاعاتی که از لیمبیک به قشر مخ می‌رود لزوما پردازش اولیه آن در تالاموس رخ نداده است.

    اسبک مغز (هیپوکامپ)

    یکی از اجزای سامانه کناره‌ای‌ست. این ساختار در تشکیل حافظه و یادگیری نقش دارد. حافظه افرادی که اسبک مغز آن‌ها آسیب دیده یا با جراحی برداشته شده است دچار اختلال می‌شود.

    اسبک مغز در تبدیل حافظه کوتاه مدت به بلند مدت نقش دارد.

    هیپوکامپ در لوب گیجگاهی قرار دارد.

    دقت کنید در مغز انسان دو هیپوکامپ وجود دارد.

    اعتیاد

    اعتیاد وابستگی به مصرف یک ماده یا یک رفتار است که ترک آن مشکلات جسمی و روانی برای فرد به وجود می‌آورد.

    مواد اعتیادآور و مغز

    مصرف مواد مخدر می‌تواند حجم مغز را کوچکتر کند.

    اعتیاد به الکل

    الکل در کتاب دهم و یازدهم

    الکل در دستگاه گوارش به سرعت جذب می‌شود.

    الکل علاوه بر دوپامین بر فعالیت انواعی از ناقل‌های عصبی تحریک کننده و بازدارنده تاثیر می‌گذارد و عامل عامل کاهش دهنده فعالیت‌های بدنی، ایجاد ناهماهنگی در حرکات بدن و اختلال در گفتار است.

    الکل فعالیت مغز را کند می‌کند و در نتیجه زمان واکنش فرد به محرک‌های محیطی افزایش پیدا می‌کند.

    مشکلات کبدی، سکته قلبی و انواع سرطان از پیامدهای مصرف بلندمدت الکل است.

    نوشیدنی‌های الکلی با جلوگیری از رسوب کلسیم در استخوان‌ها باعث بروز پوکی استخوان در مردان و زنان می‌شود.

    نوشیدنی‌های الکلی از عوامل مهم سرطان‌زایی هستند.

    الکل در کنار عوامل محیطی دیگر می‌تواند در روند جدا شدن کروموزوم‌ها در هر دو جنس اختلال ایجاد کند و سبب ایجاد اختلال در تقسیم میوز شود.

    الکل می‌تواند از جفت عبور کند و روی رشد و نمو جنین تاثیر سوء بگذارند.

    الکل از علت‌های برگشت اسید معده است.

    تشریح مغز گوسفند

    اگر آناتومی مغز انسان را به خوبی بلد باشید، فهم آناتومی مغز گوسفند هم ساده می‌شود.

    اگر به شکل مغز گوسفند توجه کنید نیم‌کره‌های مخ مانند انسان در بالا قرار دارد.

    رابط پینه‌ای همچنان بالاتر از رابط سه‌گوش قرار دارد و زیر رابط سه گوش تالاموس قرار دارد. تا اینجا همه‌چیز مانند مغز انسان است.

    اگر توجه کنید ساقه مغز و نخاع کمی به سمت بالا حرکت کرده و از حالت عمودی به حالت افقی درآمده است.

    در این حالت پل مغزی دیگر زیر مغز میانی قرار ندارد، بلکه پشت آن است. بصل النخاع هم پشت پل مغزی قرار دارد.

    در این حالت اپی‌فیز دیگر بالای برجستگی‌های چهارگانه قرار ندارد، بلکه جلوی آن است.

    در این حالت دیگر بطن چهارم پشت پل مغزی نیست، بلکه بالای آن قرار دارد. درواقع در مغز گوسفند پل مغزی کف بطن چهارم است.

    شبکه‌های مویرگی بین بطن یک و دو ماده مغزی نخاعی را ترشح می‌کنند. پس ترکیب ماده مغزی نخاعی مشابه پلاسما است.

    اپی فیز بین دو نیمکره مغز قرار دارد.

    خودآزمایی

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. بخشی از مخ که اغلب اطلاعات حسی را برای پردازش نهایی از تالاموس‌ها دریافت می‌کند، در تماس با نازک‌ترین بخش مننژ قرار دارد.

    پاسخ سوال الف

    درست – اغلب پیام‌های حسی در تالاموس گرد هم می‌آیند تا به بخش‌های مربوط به قشر مخ جهت پردازش نهایی فرستاده شوند. قشر مخ با لایه داخلی و نازک مننژ در تماس است.

    ب. افزایش فعالیت الکتریکی سلول‌ها در پایین‌ترین بخش مغز، ممکن است باعث بیرون راندن میکروب‌ها از مجاری بدن شود.

    پاسخ سوال ب

    درست – پایین‌ترین بخش مغز در انعکاس‌های تنفسی مثل عطسه و سرفه نقش دارد. افزایش فعالیت این قسمت می‌تواند منجر به ایجاد این نوع از انعکاس‌ها شود.

    پ. بخشی از مغز که در ترشح بزاق و اشک نقش دارد دارای شبکه مویرگی ترشح کننده مایع مغزی نخاعی است.

    پاسخ سوال پ

    نادرست – مایع مغزی نخاعی از اجسام مخطط ترشح می‌شوند که در بطن‌های ۱ و ۲ قرار دارند. بخشی از مغز که در ترشح اشک و بزاق نقش دارد پل مغزی‌ست.

    ت. قشر مخ توسط شبکه گسترده‌ای از نورون‌ها با مرکز تنظیم دمای بدن در ارتباط است.

    پاسخ سوال ت

    درست – قشر مخ از طریق سامانه لیمبیک با هیپوتالاموس که مرکز تنظیم دمای بدن است ارتباط دارد. سامانه لیمبیک خود شبکه گسترده‌ای از نورون‌هاست.

    ث.

    ج.

    چ. همه لوب‌های مخ با شیار عمیقی که آن را به دو نیمه تقسیم کرده ارتباط دارند.

    پاسخ سوال چ

    چ. نادرست – تمام‌ لوب‌های مغزی به جز لوب گیجگاهی با شیار عمیقی که مغز را به دو قسمت تقسیم می‌کند در تماس هستند.

    ح. لوب آهیانه نسبت به تمام لوب‌های دیگر با شیارهای عمیق بیشتری تماس دارد.

    پاسخ سوال ح

    ح. درست – این موضوع را به عنوان نکته به خاطر بسپارید.

    خ. مایعی که از مویرگ‌های مغزی ترشح می‌شود و نقش ضربه‌گیری دارد با شیارهای عمیقی که بخش‌های مختلف مخ را از هم جدا می‌کند در تماس هستند.

    پاسخ سوال خ

    خ. مایعی که از مویرگ‌های مغزی ترشح می‌شود و نقش ضربه‌گیری دارد همان مایع مغزی نخاعی‌ست. این مایع بین پرده‌های مننژ قرار دارد با شیارهای مخ در تماس نیست.

    د. در مغز یک انسان سالم و بالغ لوب پس سری در مقایسه با لوب پیشانی قابلیت بهبود و ترمیم بیشتری پس از ترک کوکائین دارد.

    پاسخ سوال د

    د. درست – این موضوع را به عنوان یک نکته به خاطر بسپارید.

    ذ. هر بخش از ساقه مغز که پایین‌ترین بخش دستگاه عصبی مرکزی محسوب می‌شود، همانند هیپوتالاموس در تنظیم زنش‌های قلب شرکت می‌کند.

    پاسخ سوال ذ

    ذ. نادرست – پایین‌ترین بخش ساقه مغز بصل النخاع است. بصل النخاع همانند هیپوتالاموس در تنظیم ضربان قلب موثر است. دقت کنید بصل النخاع پایین‌ترین بخش ساقه مغز است، نه پایین‌ترین بخش دستگاه عصبی مرکزی.

    ر. هر بخش از ساقه مغز که در پاسخ‌های سریع و غیرارادی بدن به محرک‌های حسی نقش دارد، به طناب عصبی پشتی متصل است.

    پاسخ سوال ر

    نادرست – پل مغزی بخشی از ساقه مغز است که در انعکاس‌هایی مثل ترشح بزاق موثر است. پل مغزی به نخاع متصل نیست.

    ز. در سر یک مرد بالغ تبدیل حافظه کوتاه مدت به بلند مدت مانند ایجاد حس تشنگی در خارج از بخش‌های اصلی مغز انجام می‌شود.

    ژ. هر بخشی از مغز یک انسان سالم که احساسات فرد را کنترل می‌کند به طور حتم در قسمت پایین خود دارای بخشی‌ست که حافظه کوتاه‌مدت را به بلندمدت تبدیل می‌کند.

    نخاع

    نخاع درون کانال ستون مهره‌ها قرار دارد و از بصل النخاع تا دومین مهره کمری کشیده شده است.

    دو نکته در مورد نخاع

    در بخشی از ستون مهره نخاع وجود ندارد (نخاع تا مهره دوم کمری کشیده شده است). درواقع تمام طول نخاع توسط ستون مهره محافظت می‌شود، اما همه استخوان‌های ستون مهره از نخاع محافظت نمی‌کنند.

    در بخش‌هایی از ستون مهره‌ها که نخاع وجود ندارد، ستون مهره از دستگاه عصبی محیطی محافظت می‌کند.

    نخاع مغز را به دستگاه عصبی محیطی متصل می‌کند و مسیر عبور پیام‌های حسی از اندام‌های بدن به مغز و ارسال پیام‌ها از مغز به اندام‌هاست. علاوه بر آن نخاع مرکز برخی انعکاس‌های بدن است.

    بررسی شکل نخاع

    ماده خاکستری نخاع در وسط و ماده سفید در اطراف قرار دارد.

    در بخش شکمی نخاع یک شیار پهن و عمیق دیده می‌شود.

    در بخش پشتی نخاع سه شیار باریک قرار دارد که یکی از آن‌ها عمیق و دو تا از آن‌ها کم عمق است.

    در اطراف کانال مرکزی نخاع ماده خاکستری قرار دارد.

    در ریشه پشتی برخلاف ریشه شکمی یک برآمدگی وجود دارد. این برآمدگی به دلیل تجمع جسم سلولی‌ست.

    بخش شکمی ماده خاکستری نخاع از بخش پشتی آن ضخیم‌تر است.

    اعصاب نخاعی

    هر عصب نخاعی دو ریشه دارد.

    ریشه پشتی عصب نخاعی حسی‌ست و اطلاعات حسی را به نخاع وارد می‌کند.

    ریشه شکمی عصب نخاعی پیام‌های حرکتی را از نخاع خارج می‌کند.

    در عصب نخاعی جهت حرکت پیام دو طرفه است. درواقع در عصب نخاعی هم نورون حرکتی و هم نورون حسی وجود دارد. در ریشه شکمی فقط نورون حرکتی و در ریشه پشتی فقط ریشه حسی وجود دارد.

    اعصاب نخاعی جزئی از نخاع و دستگاه عصبی مرکزی نیست.

    اعصاب نورون‌هایی هستند که توسط یک غلاف احاطه می‌شوند. دقت کنید که ممکن است در تست‌ها به غلاف درونی عصب اشاره شود که منظور همان غلاف میلین است.

    اعصاب نخاعی خودشان به حسی و حرکتی تقسیم نمی‌شوند. بلکه ریشه‌هایشان به حسی و حرکتی تقسیم می‌شود.

    مقایسه ریشه پشتی و ریشه شکمی
    ریشه پشتیریشه شکمی
    چه بخش‌هایی از نورون در آن قرار دارد؟جسم سلولی و آکسون نورون حسیآکسون نورون حرکتی
    جهت جریان پیام عصبییک طرفهیک طرفه
    دارای بخش برآمدههستنیست
    پیام‌های عصبی را به نخاع نزدیک می‌کند یا دور؟پیام عصبی را به نخاع نزدیک می‌کند.پیام عصبی را از نخاع دور می‌کند.

    دستگاه عصبی محیطی

    بخشی از دستگاه عصبی که مغز و نخاع را به اندام‌های دیگر مرتبط می‌کند دستگاه عصبی محیطی نام دارد.

    هر پیامی که از ریشه پشتی به نخاع می‌آید لزوما برای پردازش به مغز نمی‌رود.

    هر فرمانی که از ریشه شکمی خارج می‌شود لزوما از مغز صادر نشده است.

    هر پیامی که به مغز می‌آید لزوما از ریشه پشتی نخاعی عبور نکرده است.

    هر پیامی که مغز صادر می‌کند لزوما از ریشه شکمی نخاع خارج نمی‌شود.

    ۱۲ جفت عصب مغزی و ۳۱ جفت عصب نخاعی دستگاه عصبی مرکزی را به بخش‌های دیگر بدن مانند اندام‌های حس و ماهیچه‌ها مرتبط می‌کند.

    هر عصب مجموعه‌ای از رشته‌های عصبی‌ست که درون غلافی از بافت پیوندی قرار گرفته‌اند.

    دستگاه عصبی محیطی شامل دو بخش حسی و حرکتی‌ست. با بخش حسی آن در گفتار بعد آشنا می‌شویم.

    بخش حرکتی این دستگاه پیام عصبی را به ماهیچه‌ها و غدد می‌رساند.

    بخش حرکتی دستگاه عصبی محیطی شامل دو بخش پیکری و خودمختار است.

    بخش پیکری

    این بخش پیام‌های عصبی را به ماهیچه‌های اسکلتی می‌رساند. فعالیت ماهیچه‌های اسکلتی می‌تواند به شکل ارادی یا غیرارادی تنظیم شود.

    تمام نورون‌های بخش پیکری قطعا میلین‌دار هستند.

    وقتی تصمیم می‌گیریم کتاب را از روی میز برداریم سلول‌های عصبی بخش پیکری، دستور مغز را به ماهیچه‌های دست می‌رسانند.

    فعالیت ماهیچه‌های اسکلتی به شکل انعکاسی نیز تنظیم می‌شود.

    انعکاس چیست؟

    انعکاس پاسخ سریع و غیرارادی ماهیچه‌ها در پاسخ به محرک‌هاست.

    کار ماهیچه‌ها به دو شکل ارادی و غیرارادی تنظیم می‌شود. حرکات غیرارادی ماهیچه‌ها می‌تواند سریع یا آرام باشد. شکل سریع و غیرارادی ماهیچه‌ها انعکاس نام دارد.

    مثلا دیافراگم یک ماهیچه اسکلتی‌ست که می‌تواند به طور ارادی یا غیرارادی فعالیت کند. به فعالیت غیرارادی دیافراگم انعکاس نمی‌گویند چون سریع نیست. در مقابل آن عقب کشیدن دست پس از برخورد به جسم داغ انعکاس محسوب می‌شود، چون هم سریع است و هم غیرارادی.

    چند نکته در مورد انعکاس

    انعکاس‌های بدن به دو دسته مغزی و نخاعی تقسیم‌بندی می‌شوند. مرکز انعکاس‌هایی مثل بلع، عطسه و سرفه در مغز و مرکز انعکاس عقب کشیدن دست در نخاع قرار دارد.

    در انعکاس نورون‌های حسی و حرکتی میلین‌دار هستند.

    در انعکاس‌ها لزوما گیرنده درد تحریک نمی‌شود. مثلا در انعکاس بلع گیرنده درد دخیل نیست.

    انعکاس عقب کشیدن دست

    در انعکاس عقب کشیدن دست، دست فرد با برخورد به جسم داغ به عقب کشیده می‌شود. مرکز تنظیم این انعکاس نخاع است.

    در این انعکاس چه اتفاقی می‌افتد؟

    ۱-پیام از گیرنده حسی پوست دست به ریشه پشتی نخاع وارد می‌شود.

    ۲-نورون حسی در ماده خاکستری با دو نورون رابط سیناپس تحریکی تشکیل می‌دهد.

    ۳-یکی از نورون‌های رابط با نورون حرکتی ماهیچه‌ی سه سر سیناپس مهاری و نورون رابط دیگر با نورون حرکتی ماهیچه دو سر سیناپس تحریکی تشکیل می‌دهد.

    ۴-نورون حرکتی ماهیچه دو سر این ماهیچه را تحریک می‌کند و ماهیچه دو سر منقبض می‌شود. در مقابل نورون حرکتی ماهیچه سه سر هیچ پیامی منتقل نمی‌کند و ماهیچه سه سر به استراحت درمی‌آید.

    برای به استراحت درآمدن ماهیچه اسکلتی نیازی به پیام استراحت نیست. فقط کافی‌ست تحریک را متوقف کنیم.

    نخاع هم می‌تواند پردازش نهایی اطلاعات حسی را انجام دهد، مثل انعکاس عقب کشیدن دست.

    سیناپس مهاری در انعکاس عقب کشیدن دست در ماده خاکستری قرار دارد، اما هر سیناپس تحریکی لزوما این ویژگی را ندارد.

    بخش خودمختار

    بخش خودمختار دستگاه عصبی محیطی کار ماهیچه‌های صاف، قلبی و غده‌ها را به طور ناآگاهانه تنظیم می‌کند و همیشه فعال است.

    همه حرکات غیرارادی توسط این بخش انجام نمی‌شود و بخشی از آن توسط بخش پیکری انجام می‌شود.

    این دستگاه از دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است که معمولا برخلاف هم عمل می‌کنند تا فعالیت‌های حیاتی بدن را در شرایط مختلف تنظیم کنند.

    ۱-فعالیت بخش پاراسمپاتیک باعث برقراری حالت آرامش در بدن می‌شود. در این حالت فشار خون کاهش یافته و ضربان قلب کم می‌شود.

    ۲-بخش پاراسمپاتیک هنگام هیجان بر بخش سمپاتیک غلبه دارد و بدن را در حالت آماده باش نگه می‌دارد. این بخش باعث افزایش فشار خون، ضربان قلب و تعداد تنفس می‌شود.

    بررسی دقیق‌تر بخش حرکتی دستگاه عصبی محیطی (اعصاب پیکری و خودمختار)

    به قول کتاب درسی بخش حرکتی دستگاه عصبی محیطی پیام عصبی را به اندام‌های اجرا کننده یعنی ماهیچه‌ها و غدد می‌رساند. برای بررسی بهتر بیایید به سراغ دستگاه تنفسی برویم و با دیافراگم شروع می‌کنیم.

    دیافراگم یک عضله اسکلتی‌ست که هم به صورت ارادی و هم به صورت غیرارادی کنترل می‌شود. به نظر شما عصبی که به دیافراگم پیام می‌رساند یک عصب پیکری‌ست یا خودمختار؟

    حالا بیایید به سراغ نایژک‌هایی برویم که در شش‌ها قرار دارند. در دیواره نایژک‌ها ماهیچه صاف وجود دارد. این نایژک‌ها توسط چه اعصابی عصب‌دهی می‌شوند؟ پیکری یا خودمختار؟

    برای اینکه بفهمیم به یک اندام چه نوع عصب حرکتی پیغام می‌دهد فقط کافی‌ست بدانیم آن اندام چیست. اگر آن اندام ماهیچه اسکلتی باشد عصب آن پیکری‌ست. مثلا دیافراگم بنداره خارجی مخرج توسط یک عصب پیکری عصب‌دهی می‌شود. یا مثلا در هنگام بلع چون عضلات درگیر عضلات اسکلتی هستند پیام از بصل النخاع (مرکز بلع) توسط یک عصب پیکری به این عضلات می‌رسد.

    در مقابل اعصابی که به غدد، قلب یا ماهیچه صاف پیام می‌رساند اعصاب خودمختار هستند. مثلا بنداره داخلی مخرج توسط اعصاب خودمختار کنترل می‌شوند.

    پس چیزی که تعیین می‌کند نام عصب مورد نظر ما چیست نه محل صادر شدن پیام است و نه ارادی یا غیرارادی بودن کار اندام هدف. مهم نوع اندام هدف است.

    خودآزمایی

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. در انعکاس عقب کشیدن دست، بعضی از سلول‌های عصبی که جسم سلولی آن‌ها در ماده خاکستری نخاع قرار دارد با سلول‌های عصبی حسی سیناپس برقرار می‌کند.

    پاسخ سوال الف

    درست – جسم سلولی نورون‌های رابط و حرکتی در ماده خاکستری نخاع قرار دارد. فقط نورون‌های رابط با نورون‌های حسی سیناپس برقرار می‌کنند.

    ب. در انعکاس عقب کشیدن دست، نورون‌های رابطی که فقط در ماده خاکستری قرار دارند در جابه‌جایی یون‌ها در دو سوی غشای بعضی نورون‌ها نقش دارند.

    پاسخ سوال ب

    درست

    پ. در انعکاس عقب کشیدن دست، هر سلول عصبی که با عضله ناحیه بازو سیناپس برقرار می‌کند تغییری در پتانسیل الکتریکی آن رخ داده است.

    پاسخ سوال پ

    درست – در انعکاس عقب کشیدن دست دو نورون با عضلات ناحیه بازو سیناپس برقرار می‌کند:

    ۱-نورون حرکتی که پس از تحریک شدن به عضله دو سر پیام انقباض می‌دهد.

    ۲-نورون حرکتی که پس از مهار شدن با عضله سه سر سیناپس غیر فعال دارد.

    پتانسیل الکتریکی هم در نورون تحریک شده و هم در نورون مهار شده تغییر می‌کند.

    ت. در انعکاس عقب کشیدن دست سلولی که ناقل‌های عصبی مهارکننده را تولید و ترشح می‌کند در پی فعالیت سلول عصبی رابط پتانسیل دو سر غشای خود را تغییر می‌دهد.

    پاسخ سوال ت

    نادرست – در انعکاس عقب کشیدن دست، فقط نورون‌های رابط هستند که ناقل عصبی مهارکننده تولید می‌کنند و این نورون‌ها نمی‌توانند تحت تاثیر خودشان باشند!

    ث. در بدن انسان سالم هر نوع رشته عصبی حسی مرتبط با عضله دو سر بازو، در سیتوپلاسم خود توانایی حمل کیسه‌های غشادار حاوی مولکول‌های نوعی ناقل عصبی را دارد.

    پاسخ سوال ث

    نادرست. رشته عصبی حسی مرتبط با عضله دو سر بازو دندریت نورون حسی‌ست. ناقل عصبی در جسم سلولی ساخته می‌شود و در طول آکسون هدایت می‌شود. ناقل‌ها در دندریت دیده نمی‌شوند.

    دستگاه عصبی جانوران

    هیدر

    ساده‌ترین ساختار عصبی شبکه عصبی در هیدر است.

    هیدر دستگاه عصبی ندارد.

    شبکه عصبی مجموعه‌ای از سلول‌های عصبی پراکنده در دیواره بدن هیدر است که با هم ارتباط دارند.

    تحریک هر نقطه از بدن جانور در همه سطح آن پخش می‌شود.

    شبکه عصبی سلول‌های ماهیچه‌ای بدن را تحریک می‌کند.

    در بدن هیدر به جز سلول‌های پوششی، سلول‌های عصبی و ماهیچه‌ای نیز وجود دارد.

    هیدر مغز ندارد، درواقع این جانور تقسیم‌بندی عصبی مرکزی و محیطی ندارد.

    پلاناریا

    در پلاناریا دو گره عصبی در سر مغز را تشکیل می‌دهد. هر گره مجموعه‌ای از جسم سلول‌های عصبی‌ست.

    گره‌های عصبی مغز به کمک رشته‌هایی با هم در ارتباط هستند.

    مغز از قسمت نازک خود به طناب‌های عصبی متصل است.

    گره‌های تشکیل‌دهنده مغز در قسمت میانی خود ضخیم‌تر هستند.

    عصب‌دهی به شاخک توسط مغز انجام می‌شود، نه طناب عصبی.

    دو طناب عصبی متصل به مغز در طول بدن جانور کشیده شده. این دو طناب با رشته‌هایی به هم متصل‌اند و ساختاری نردبان‌مانند را ایجاد می‌کنند.

    دو گره عصبی و ساختار نردبان مانند بخش مرکزی دستگاه عصبی را می‌سازند.

    فاصله بین طناب‌های عصبی در مرکز پلاناریا بیشترین و در انتها کمترین مقدار است.

    رشته‌های جانبی متصل به ساختار نردبان مانند بخش محیطی دستگاه عصبی را تشکیل می‌دهد.

    ساده‌ترین ساختار عصبی در هیدر وجود دارد. اما ساده‌ترین دستگاه عصبی در هیدر نیست، بلکه در پلاناریا است.

    حشرات

    مغز حشرات از چند گره به هم جوش خورده تشکیل شده است.

    در طول بدن جانور یک طناب عصبی شکمی کشیده شده است. در هر بند از بدن یک گره عصبی وجود دارد.

    طبق شکل طناب عصبی حشرات از دو رشته تشکیل شده که در محل گره‌ها به هم متصل هستند.

    گره اول طناب عصبی در سر قرار دارد اما جزئی از مغز نیست.

    گره دو، سه و چهار به پاها عصب‌دهی می‌کنند.

    مهره‌داران

    در مهره‌داران طناب عصبی پشتی وجود دارد. بخش جلویی آن برجسته شده و مغز را تشکیل می‌دهد.

    طناب عصبی درون سوراخ مهره‌ها و مغز درون جمجمه‌ای غضروفی یا استخوانی جای گرفته است.

    مثلا در ماهیان غضروفی که استخوان ندارند مغز با جمجمه‌ای غضروفی محافظت می‌شود.

    در مهره‌داران نیز مانند انسان دستگاه عصبی شامل دستگاه عصبی مرکزی و محیطی‌ست.

    در بین مهره‌داران اندازه نسبی مغز پستانداران و پرندگان نسبت به وزن بدن از بقیه بیشتر است.

    خودآزمایی

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. در پلاناریا هر طناب عصبی به یک گره در مغز متصل است.

    ب. در دستگاه عصبی ملخ نوعی گره که مستقیما فعالیت بلندترین پاهای جانور را کنترل می‌کند، به ابتدای طناب عصبی نزدیک‌تر است.

    پ. گره‌ای که در دستگاه عصبی ملخ فعالیت کوتاه‌ترین پاهای جانور را کنترل می‌کند، درون سر قرار گرفته است.

    ت. رشته‌های عصبی خارج شده از نزدیک‌ترین گره عصبی به مغز ملخ، به هیچ‌کدام از پاهای جانور وارد نمی‌شوند.

    ث. در دستگاه عصبی حشرات همانند پلاناریا، جسم سلول‌های هر یک از نورون‌ها درون طناب عصبی قرار دارد.

    ج. در دستگاه عصبی همه مهره‌داران بخش جلویی طناب عصبی توسط استخوان جمجمه حفاظت می‌شود.

    ح. همه پیام‌های خروجی از مغز پلاناریا وارد طناب‌های عصبی می‌شود.

    خ. هر جفت از پاهای ملخ، توسط یک گره از طناب عصبی عصب‌دهی می‌شود.

    د. در هر جانوری که یک طناب عصبی پشتی دارد، قطعا اسکلتی درونی و استخوانی قابل مشاهده است.

    ذ. در ملخ، گره عصبی هر بند آن، دارای اعصابی‌ست که به طرف اندام‌های حرکتی و اندام‌های داخلی ادامه می‌یابد.

  • یاخته‌های بافت عصبی – گفتار اول تنظیم عصبی

    از آنجا که در این فصل با دستگاه جدیدی در بدن آشنا می‌شویم، لازم است که با چند مفهوم جدید آشنا شویم.

    ٰ

    بافت عصبی

    بافت عصبی از دو نوع سلول تشکیل شده است؛ سلول‌های عصبی و سلول‌های پشتیبان (نوروگلیا).

    ٰ

    سلول عصبی چیست؟

    سلول عصبی یا نورون‌ها سه عملکرد دارند: تولید پیام، هدایت و انتقال پیام عصبی.

    از آنجا که هر کلمه در زیست‌شناسی معنی خاص خودش را دارد، حواستان باشد که دو کلمه هدایت و انتقال به جای هم استفاده نشوند.

    هدایت به حرکت کردن پیام عصبی در طول یک نورون گفته می‌شود. در واقع در طول سلول پیام عصبی منتقل نمی‌شود بلکه هدایت می‌شود.

    در هنگام عبور پیام عصبی از یک سلول به سلول دیگر، پیام منتقل می‌شود. درواقع لفظ هدایت پیام از سلولی به سلول دیگر اشتباه است.

    نکات بیشتر و ظریف‌تر در مورد هدایت و انتقال

    در زمان انتقال پیام عصبی برخی از قسمت‌های نورون پیش‌سیناپسی با برخی قسمت‌های نورون پس‌سیناپسی درگیر است:

    ۱-انتهای آکسون نورون پیش‌سیناپسی
    ۲-ابتدای دندریت و جسم سلولی نورون پس‌سیناپسی

    هدایت پیام عصبی در ارتباط با یک سلول است. این فرایند بخش‌های میانی دندریت و آکسون یک نورون را درگیر می‌کند.

    همچنین حواستان باشد: هدایت یک فرایند الکتریکی است و انتقال یک فرایند شیمیایی‌ست.

    سوال: هر سلولی که بتواند پیام عصبی ایجاد کند سلول عصبی‌ (نورون) است؟

    در گفتار بعد با گیرنده‌ها آشنا می‌شوید. گیرنده‌ها توانایی تولید پیام عصبی را دارند. برخی از گیرنده‌ها با اینکه توانایی تولید پیام عصبی را دارند، اما سلول عصبی محسوب نمی‌شوند.

    هر نورون از سه بخش تشکیل شده است: دندریت، جسم سلولی و آکسون.

    ۱-دندریت(دارینه) رشته‌ای‌ست که پیام را دریافت و وارد جسم سلول می‌کند.

    قسمتی از دندریت که به جسم سلولی چسبیده است ابتدای دندریت است. درواقع پیام از انتهای دندریت به سمت ابتدای آن هدایت می‌شود.

    ۲-جسم سلولی(جسم یاخته‌ای) محل قرارگیری هسته و دیگر اندامک‌های سلول است.

    ۳-آکسون(آسه) رشته‌ای‌ست که پیام را از جسم سلولی تا انتهای خود پایانه آکسونی قرار دارد هدایت می‌کند. این پیام از محل پایانه آکسون یک سلول عصبی به سلول دیگر منتقل می‌شود(به تفاوت هدایت و انتقال در جمله دقت کنید).

    حالا که می‌دانیم نورون از چه بخش‌هایی تشکیل شده با دو مفهوم جدید آشنا می‌شویم: رشته عصبی و غلاف میلین.

    دندریت و آکسون بلند رشته عصبی نام دارد.

    غلاف میلین از پیچیده شدن سلول پشتیبان به دور رشته عصبی ایجاد می‌شود.

    غلاف میلین پیوسته نیست و در بخش‌هایی از رشته قطع می‌شود. این بخش‌ها گره رانویه نام دارد.

    ٰ

    سلول پشتیبان (نوروگلیا) چیست؟

    تعداد این سلول‌ها چند برابر سلول‌های عصبی‌ست و انواع گوناگونی دارد:

    ۱-برخی از آن‌ها داربست‌هایی برای استقرار سلول‌های عصبی ایجاد می‌کند.

    ۲-برخی از آن‌ها در دفاع از سلول‌های عصبی نقش دارند.

    ۳-برخی دیگر در حفظ هم ایستایی مایع اطراف آن‌ها نقش دارند.

    انواع یاخته‌های عصبی

    از نظر عملکرد، سلول‌های عصبی به سه دسته تقسیم می‌شوند:

    ۱-سلول‌های عصبی حسی پیام‌ها را به سوی بخش مرکزی دستگاه عصبی می‌آورند.

    ویژگی‌های ظاهری سلول‌های عصبی حسی:

    یک دندریت و یک آکسون دارند.

    دندریت می‌تواند میلین‌دار باشد و از آکسون بلندتر است.

    دندریت و آکسون در این سلول‌ها به یک نقطه متصل شده‌ است.

    جسم سلولی گلابی شکل است و هسته آن بیضی است.

    ۲-سلول‌های عصبی رابط در مغز و نخاع قرار دارند و ارتباط لازم بین بخش حسی و حرکتی را برقرار می‌کنند.

    ویژگی‌های ظاهری سلول‌های عصبی رابط:

    یک آکسون و چند دندریت دارند. آکسون آن می‌تواند میلین‌دار یا بدون میلین باشد، اما دندریت‌های آن فاقد میلین است.

    محل ورود و خروج پیام یکی نیست.

    هسته گرد دارند.

    آکسون بلندتری نسبت به دندریت‌ها دارند.

    نسبت به دو نوع سلول حسی و حرکتی کوتاه‌تر هستند.

    ۳-سلول‌های عصبی حرکتی پیام‌ها را از بخش مرکزی دستگاه عصبی به سوی اندام‌ها می‌برند.

    ویژگی‌های ظاهری سلول‌های عصبی حرکتی:

    یک آکسون و چند دندریت دارند. آکسون آن می‌تواند میلین‌دار یا بدون میلین باشد، اما دندریت‌های آن فاقد میلین است.

    محل ورود و خروج پیام یکی نیست.

    هسته بیضی دارند.

    آکسون بلندتری نسبت به دندریت‌ها دارند.

    خود آزمایی ۱

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. ممکن نیست دریافت پیام و انتقال پیام در یک بخش از نوعی نورون رخ دهد.

    پاسخ سوال الف

    درست – می‌دانیم دریافت پیام فقط در جسم سلولی و دندریت اتفاق می‌افتد. همچنین می‌دانیم انتقال مربوط به آکسون است. در نتیجه نمی‌توان بخشی را در یک نورون پیدا کرد که هم پیام را دریافت کند و هم منتقل کند.

    ب. به منظور انتقال پیام عصبی بین دو سلول، ناقل عصبی قطعا به گیرنده خود در غشای نورون متصل می‌شود.

    پاسخ سوال ب

    نادرست – پیام عصبی می‌تواند از یک سلول عصبی به سلول‌های متفاوتی منتقل شود. درواقع سلول پس‌سیناپسی می‌تواند سلول عصبی، غده یا سلول‌های ماهیچه‌ای باشد. پس به منظور انتقال پیام عصبی بین دو سلول، ناقل عصبی می‌تواند به سلول عصبی، ماهیچه‌ای یا سلول سازنده غده منتقل شود.

    پ. هر سلول عصبی که توانایی انتقال پیام عصبی به یک سلول غیرعصبی را دارد، دارای گره رانویه در برخی از بخش‌های خود است.

    پاسخ سوال پ

    نادرست – سلول عصبی حرکتی توانایی انتقال پیام به یک سلول غیر عصبی را دارد. درواقع منظور صورت سوال این است: سلول عصبی حرکتی همواره دارای میلین و گره رانویه است. طبق گفته کتاب سلول‌های عصبی حسی، حرکتی و رابط می‌توانند میلین‌دار یا فاقد میلین باشند، پس تعبیر سوال نادرست است.

    ت. سلول‌های عصبی رابط دارای دارینه‌های کوتاهی هستند و همچنین در بخش انتهایی آسه‌های خود انشعابات متعددی دارند.

    پاسخ سوال ت

    سلول عصبی رابط دارای چند دندریت و یک آکسون است و استفاده از واژه آسه‌ها برای این سلول اشتباه است.

    ث. هر بخش اتساع‌یافته نورون می‌تواند مانند رشته دندریت در سیتوپلاسم خود دارای ناقل عصبی باشد.

    پاسخ سوال ث

    بخش‌های اتساع یافته نورون جسم سلولی و پایانه آکسونی هستند. در جسم سلولی و پایانه آکسون ناقل عصبی دیده می‌شود، اما در دندریت هیچ‌گاه ناقل عصبی دیده نمی‌شود.

    ج. گروهی از سلول‌های تشکیل دهنده بافت مغز، فاقد توانایی ایجاد تغییرات ناگهانی در غلظت یون‌های اطراف خود هستند.

    پاسخ سوال ج

    درست – بافت مغز از دو نوع سلول تشکیل شده است. نورون و نوروگلیا. نوروگلیاها پیام عصبی تولید نمی‌کنند بنابراین توانایی تغییر ناگهانی در غلظت یون‌های اطراف خود را ندارند.

    چ. در گروهی از سلول‌های نخاعی، وجود غلاف میلین برای شروع پتانسیل عمل الزامی‌ست.

    پاسخ سوال چ

    نادرست – پیام عصبی در سلول‌های میلین‌دار و فاقد میلین ایجاد می‌شود و غلاف میلین در ایجاد پیام در یک سلول نقشی ندارد. نقش غلاف میلین افزایش سرعت هدایت پیام عصبی‌ست.

    ح. به طور معمول هر نورونی که طول آکسون آن نسبت به طول دندریت کمتر است، برخلاف انواع نورون‌های دیگر در تغییر طول سلول‌های ماهیچه‌ای نقش مستقیم ندارد.

    پاسخ سوال ح

    نادرست – در نورون‌های حسی طول آکسون از دندریت کوتاه‌تر است. این نورون‌ها نمی‌توانند پیام را به ماهیچه‌ها منتقل کنند. پس قسمت اول سوال درست است. اشکال سوال در عبارت «برخلاف دیگر انواع نورون‌هاست». دیگر انواع نورون‌ها شامل نورون‌های حرکتی و رابط هستند. نورون‌های حرکتی می‌توانند پیام را به ماهیچه‌ها برسانند،‌اما نورون‌های رابط چنین ویژگی‌ای ندارند.

    خ. به طور معمول در دستگاه عصبی انسان برخی از سلول‌های عصبی به منظور ساختن غلاف میلین هسته خود را از دست داده و چندین مرتبه به دور رشته‌های عصبی می‌پیچند.

    پاسخ سوال خ

    خ. نادرست – سلول‌های پشتیبانی که غلاف میلین می‌سازند هسته خود را از دست نمی‌دهند.

    د. در هر رشتهٔ عصبی بدون میلین اما با قطر یکنواخت، همواره پیام عصبی با سرعت ثابت به سوی جسم یاخته‌ای هدایت می‌شود.

    پاسخ سوال خ: در صورتی که رشتهٔ عصبی بدون میلین ‌آکسون باشد، پیام عصبی به سمت پایانهٔ ‌آکسون هدات می‌شود (نه به سوی جسم یاخته‌ای).

    پیام عصبی چگونه ایجاد می‌شود؟

    پیام عصبی در اثر تغییر مقدار یون‌ها در دو سوی غشای سلول عصبی به وجود می‌آید.

    پتانسیل آرامش

    وقتی سلول تحریک نشده باشد پتانسیل درون سلول نسبت به بیرون آن ۷۰- میلی‌ولت است. این اختلاف پتانسیل را پتانسیل آرامش می‌نامند.

    در حالت آرامش مقدار یون‌های سدیم در بیرون سلول عصبی زنده از داخل آن بیشتر است و در مقابل مقدار یون‌های پتاسیم درون سلول از بیرون بیشتر است.

    در غشای سلول‌ها مولکول‌های پروتئینی وجود دارند که در هنگام آرامش در غشا فعالیت می‌کنند:

    ۱-کانال‌های نشتی

    این کانال‌ها همیشه باز هستند.

    یون‌ها از طریق انتشار تسهیل شده از آن عبور می‌کنند.

    از این کانال‌ها یون‌های سدیم به سلول وارد و یون‌های پتاسیم از سلول خارج می‌شوند.

    تعداد یون پتاسیم خروجی بیشتر از یون‌های سدیم ورودی‌ست؛ زیرا غشا به این یون نفوذپذیری بیشتری دارد.

    ۲-پمپ سدیم پتاسیم

    در هر بار فعالیت این پمپ سه سدیم از سلول خارج می‌شود و دو پتاسیم وارد می‌شود.

    این پمپ از مولکول ATP استفاده می‌کند.

    پتانسیل عمل

    در پتانسیل عمل تغییراتی در اختلاف پتانسیل درون و بیرون سلول ایجاد می‌شود. در این زمان اختلاف درون نسبت به بیرون ابتدا به ۳۰+ می‌رسد و دوباره به ۷۰- برمی‌گردد.

    پتانسیل عمل را می‌توان در دو مرحله بررسی کرد:

    مرحله اول – باز شدن کانال‌های دریچه‌دار سدیمی

    با تحریک نورون‌ها، کانال‌هایی به نام کانال‌های دریچه‌دار سدیمی باز می‌شود. با باز شدن این کانال‌ها یون‌های سدیم فراوانی وارد سلول می‌شود. به این ترتیب اختلاف پتانسیل درون و بیرون ابتدا صفر می‌شود و سپس به ۳۰+ می‌رسد.

    در مرحله اول پروتئین‌های غشایی زیر فعالیت می‌کنند:

    کانال‌های دریچه‌دار سدیمی: این کانال‌ها سدیم را در جهت شیب غلظت عبور می‌دهند.

    کانال نشتی سدیمی: این کانال‌ها سدیم را در جهت شیب غلظت عبور می‌دهند.

    کانال نشتی پتاسیمی: این کانال‌ها پتاسیم را در جهت شیب عبور می‌‌دهند.

    پمپ سدیم پتاسیم: این پمپ سدیم و پتاسیم را در خلاف شیب غلظت عبور می‌دهد.

    مرحله دوم – باز شدن کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی

    با رسیدن اختلاف پتانسیل به ۳۰+ ابتدا کانال‌های دریچه‌دار سدیمی بسته می‌شوند و سپس کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز می‌شود. با باز شدن این کانال‌ها یون‌های پتاسیمی زیاد از سلول خارج می‌شود. به همین خاطر اختلاف پتانسیل درون و بیرون ابتدا به صفر و سپس به ۷۰- می‌رسد.

    در مرحله دوم پروتئین‌های غشایی زیر فعالیت می‌کنند:

    کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی: این کانال‌ها پتاسیمی را در جهت شیب غلظت عبور می‌دهند.

    کانال نشتی سدیمی: این کانال‌ها سدیم را در جهت شیب غلظت عبور می‌دهند.

    کانال نشتی پتاسیمی: این کانال‌ها پتاسیم را در جهت شیب عبور می‌‌دهند.

    پمپ سدیم پتاسیم: این پمپ سدیم و پتاسیم را در خلاف شیب غلظت عبور می‌دهد.

    بررسی دقیق‌تر پتانسیل عمل

    می‌توان نمودار پتانسیل عمل را به چهار مرحله تقسیم کرد:

    یک.. از ۷۰- تا ۰

    دو.. از ۰ تا ۳۰+

    سه.. از ۳۰+ تا ۰

    چهار.. از ۰ تا ۷۰-

    از تقسیم‌بندی بالا می‌توان به نکات زیر رسید؛

    ۱-در دو مرحله اختلاف پتانسیل به صفر نزدیک می‌شود (یا اختلاف پتانسیل بیرون و درون کمتر می‌شود):

    الف.. مرحله‌ای که کانال‌های دریچه‌دار سدیمی باز می‌شود و اختلاف از ۷۰- به صفر نزدیک می‌شود.

    ب.. زمانی که کانال‌های پتاسیمی باز می‌شود و اختلاف پتانسیل از ۳۰+ به صفر نزدیک می‌شود.

    ۲-در دو مرحله اختلاف پتانسیل بیرون درون بیشتر می‌شود (یا از صفر دور می‌شود):

    الف.. زمانی که کانال‌های دریچه‌دار سدیمی باز هستند و نمودار از ۰ به ۳۰+ مثبت نزدیک می‌شود.

    ب.. زمانی که کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز هستند و نمودار از ۰ به ۷۰- حرکت می‌کند.

    ۳-در دو مرحله اختلاف پتانسیل بیشتر از صفر است:

    الف.. زمانی که کانال‌های دریچه‌دار سدیمی باز هستند و اختلاف پتانسیل از ۰ به ۳۰+ می‌رسد.

    ب… زمانی که کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز می‌شوند و اختلاف پتانسیل از ۳۰+ به ۰ می‌رسد.

    ۴-در دو مرحله اختلاف پتانسیل کمتر از صفر است:

    الف.. زمانی که کانال‌های دریچه‌دار سدیمی باز می‌شوند و اختلاف پتانسیل از ۷۰- به ۰ می‌رسد.

    ب.. زمانی که کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز هستند و اختلاف پتانسیل از ۰ به ۷۰- می‌رسد.

    چند نکته تکمیلی

    ۱-منفی و مثبت بودن اختلاف پتانسیل با کاهش و افزایش اختلاف پتانسیل فرق می‌کند.

    منفی و مثبت بودن نشان می‌دهد که نمودار در زیر محور X یا روی آن قرار دارد.

    کاهش و افزایش نشان می‌دهد که نمودار به محور X نزدیک می‌شود یا از آن دور می‌شود.

    پس نمودار می‌تواند منفی باشد و اختلاف پتانسیل آن رو به افزایش باشد (که یعنی نمودار پایین‌تر از محور X است و از آن دور می‌شود).

    همچنین نمودار می‌توانند مثبت باشد و اختلاف پتانسیل آن رو به کاهش باشد (که یعنی نمودار بالاتر از محور X است و به آن نزدیک می‌شود).

    ۲-باز می‌شوند با باز هستند متفاوت است. به جمله زیر دقت کنید:

    در زمانی که اختلاف پتانسیل دو سوی غشا منفی و در حال افزایش است کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز می‌شوند.

    جمله بالا غلط است. در مرحله که گفته شد، کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی از قبل باز هستند و در آخر این مرحله بسته می‌شوند.

    بررسی سیناپس تحریکی و مهاری

    سیناپس تحریکی باعث تحریک نورون پس‌سیناپسی می‌شود.

    در سیناپس تحریکی ناقل عصبی سلول پیش‌سیناپسی کانال‌های دریچه‌دار سدیمی ار در سلول پس‌سیناپسی باز می‌کند.

    در سیناپس تحریکی سلول پس‌سیناپسی از پتانسیل آرامش به پتانسیل عمل می‌رود.

    سیناپس مهاری باعث تحریک نورون پس‌سیناپسی می‌شود.

    در سیناپس مهاری ناقل عصبی سلول پس‌سیناپسی کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی را در سلول پس‌سیناپسی باز می‌کند.

    در سیناپس مهاری اختلاف پتانسیل سلول پس‌سیناپسی از حالت آرامش کمتر می‌شود و به زیر منفی هفتاد می‌آید.

    خود آزمایی ۲

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. سلول‌های بافت عصبی می‌توانند تحت شرایطی تمایل نوعی آنزیم به پیش‌ماده‌اش را تغییر دهند (سوال ترکیبی با دوازدهم است).

    پاسخ سوال الف

    درست – سلول‌های عصبی دارای پمپ سدیم و پتاسیم هستند. این پمپ یک آنزیم محسوب می‌شود و با هر بار فعالیت پمپ تمایل این آنزیم به پیش ماده‌اش عوض می‌شود. در شروع فعالیت تمایل این پمپ به سدیم و بعد از تغییر شکل تمایل این پمپ به پتاسیم بیشتر می‌شود.

    ب. در فاز صعودی همانند فاز نزولی منحنی پتانسیل عمل،‌ ممکن نیست میزان پتانسیل دو سوی غشا برابر شود.

    پاسخ سوال ب

    نادرست – هم در فاز نزولی و هم در فاز صعودی نمودار پتانسیل عمل، اختلاف پتانسیل ما در لحظه‌ای صفر می‌شود. صفر شدن اختلاف پتانسیل به معنی برابر شدن پتانسیل بیرون و درون غشا است.

    پ. هر گاه اختلاف پتانسیل دو سوی غشای نورون حسی به صفر نزدیک شود، قطعا کانال‌های دریچه‌دار سدیمی در حال عبور دادن یون‌ها از خود هستند.

    پاسخ سوال پ

    نادرست – هم در فاز صعودی و هم در فاز نزولی نمودار پتانسیل عمل، اختلاف پتانسیل ما در لحظه‌ای صفر می‌شود. در فاز صعودی کانال‌های دریچه‌های سدیمی و در فاز نزولی کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز هستند.

    ت. هرگاه اختلاف پتانسیل دو سر غشای نورون حسی به منفی هفتاد میلی ولت نزدیک شود، قطعا کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی در حال عبور یون‌ها از خود هستند.

    پاسخ سوال ت

    درست – نمودار پتانسیل عمل در شروع از منفی هفتاد دور شده و در پایان به منفی هفتاد نزدیک می‌شود. در زمانی که این نمودار به منفی هفتاد نزدیک می‌شود کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز هستند.

    ث. همواره در فعالیت پمپ سدیم پتاسیم قبل از تغییر شکل، تمام جایگاه‌های آن اشغال می‌شود.

    پاسخ سوال ث

    نادرست – جایگاه‌های پمپ سدیم پتاسیم قبل از تغییر شکل یا با یون سدیم پر شده است یا با یون پتاسیم. زمانی که جایگاه یون سدیم اشغال شده یون جایگاه یون پتاسیم خالی‌ست و زمانی که جایگاه یون پتاسیم اشغال شده، جایگاه یون سدیم خالی‌ست. به عبارتی هیچ زمانی در فعالیت پمپ سدیم پتاسیم وجود ندارد که تمام جایگاه‌های آن اشغال شده باشد.

    ج. پس از باز شدن کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی، همزمان با کاهش یون‌های مثبت درون سلول، اختلاف پتانسیل درون و بیرون غشا همواره کاهش می‌یابد.

    پاسخ سوال ج

    نادرست – با باز شدن کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی یون‌های مثبت داخل سلول کاهش پیدا می‌کند. تا زمانی که اختلاف پتانسیل غشا از ۳۰+ به صفر می‌رسد این اختلاف در حال کاهش و پس از آن اختلاف پتانسیل افزایش می‌یابد.

    چ. ایجاد پتانسیل عمل در هر نقطه از سلول عصبی به تولید پتانسیل عمل در نقطه مجاورش وابسته است.

    پاسخ سوال چ

    نادرست – یک نقطه از سلول به دو روش تحریک می‌شود.

    ۱-این نقطه ممکن است توسط نقطه قبلی تحریک شده باشد.

    ۲-اولین نقطه در سلول عصبی توسط یک سلول دیگر یا محرک خارجی تحریک می‌شود.

    ح. به طور معمول پس از تحریک بخشی از دندریت در هر سلول عصبی که پیام‌ها را به سوی بخش مرکزی دستگاه عصبی می‌آورد، به دنبال باز شدن کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی موجود در یک گره رانویه، پتانسیل درون سلول نسبت به بیرون آن منفی‌تر می‌شود.

    پاسخ سوال ح

    نادرست – سلول‌های عصبی حسی می‌توانند بدون میلین باشند. در این سلول‌ها گره رانویه وجود ندارد.

    خ. به طور معمول به دنبال بسته شدن کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی، حداکثر مصرف انرژی توسط پمپ غشایی منجر به ایجاد پتانسیل آرامش خواهد شد.

    پاسخ سوال خ

    نادرست – فعالیت پمپ سدیم پتاسیم بعد از رسیدن اختلاف پتانیل غشای سلول عصبی به ۷۰- میلی ولت بیشتر می‌شود و غلظت یون‌ها را به غلظت آرامش برمی‌گرداند. این پمپ در ایجاد پتانسیل آرامش نقش ندارد.

    د. در یک سلول عصبی زمانی که کانال‌های دریچه‌دار فعالیت نمی‌کنند،‌ قطعا اختلاف پتانسیل دو سوی غشا بیشترین مقدار است.

    پاسخ سوال د

    نادرست – کانال‌های دریچه‌دار در دو زمان فعالیت نمی‌کنند: پتانسیل آرامش و قله نمودار پتانسیل عمل. در قله نمودار پتانسیل عمل اختلاف پتانسیل درون و بیرون غشا بیشترین مقدار نیست.

    ذ. در یک نقطه از نوعی سلول عصبی نخاعی، زمانی که همه کانال‌های دریچه‌دار بسته هستند، پتانسیل بیرون سلول نسبت به درون می‌تواند کمتر باشد.

    پاسخ سوال ذ

    درست – کانال‌های دریچه‌دار در دو زمان فعالیت نمی‌کنند: پتانسیل آرامش و قله نمودار پتانسیل عمل. در قله نمودار پتانسیل عمل، پتانسیل بیرون سلول نسبت به درون سلول بیشتر است.

    ر. در بخش نزولی نمودار پتانسیل عمل، نفوذپذیری غشا به یون پتاسیم بیشتر از حالت آرامش است.

    پاسخ سوال ر

    درست – در بخش نزولی نمودار کانال‌های دریچه‌دار پتاسیمی باز هستند. در این حالت نفوذپذیری غشا به یون پتاسیم از حالت آرامش بیشتر است.

    گره رانویه

    هدایت پیام عصبی در رشته‌های عصبی میلین‌دار از رشته‌های بدون میلین هم قطر سریع‌تر است.

    به این دلیل که سرعت ارسال پیام به ماهیچه‌های اسکلتی اهمیت زیادی دارد نورون‌های حرکتی که به این ماهیچه‌ها پیام می‌فرستند میلین‌دار هستند.

    در بخش‌های میلین‌دار نورون هدایت جهشی و در بخش‌های بدون میلین هدایت نقطه به نقطه است.

    دقت کنید انتقال جهشی و انتقال نقطه به نقطه نداریم.

    بیماری ام اس

    در این بیماری سلول‌های پشتیبانی که در سیستم عصبی مرکزی (نه محیطی) میلین می‌سازند از بین می‌روند.

    بخش‌های زیر در بیماری MS آسیب می‌بینند:

    رابط پینه‌ای، رابط سه گوش، کیاسمای بینایی، رابط بین تالاموس‌ها، درخت زندگی و دیگر بخش‌های سفید مغز و نخاع.

    از عوارض این بیماری اختلال در بینایی و حرکت است. پس بخش‌های مربوط به آن در این بیماری دچار آسیب می‌شود.

    انتقال پیام عصبی

    تا اینجا در مورد جزئیاتی صحبت کردیم که سبب هدایت می‌شوند. حالا می‌خواهیم کمی در مورد سازوکار انتقال پیام عصبی صحبت کنیم.

    در اینجا باید با مفهومی به نام سیناپس آشنا شویم.

    سیناپس چیست؟

    سلول‌های عصبی با هم رابطه‌هایی به نام سیناپس(همایه) برقرار می‌کنند. بین سلول‌های عصبی در ناحیه سیناپس فضایی به نام فضای سیناپسی وجود دارد.

    سلولی که پیام را به سلول دیگری منتقل می‌کند سلول پیش سیناپسی نام دارد. این سلول ماده‌ای به نام ناقل را به فضای سیناپسی آزاد می‌کند.

    ناقل عصبی روی سلول پس‌سیناپسی اثر می‌گذارد و با تغییر نفوذپذیری سلول به یون‌ها آن را تحریک یا مهار می‌کند.

    ناقل عصبی چطور روی سلول پس‌سیناپسی اثر می‌کند؟

    ناقل عصبی درون جسم سلولی ساخته می‌شود و درون ریزکیسه‌ها ذخیره می‌شود. این ریزکیسه‌ها از طریق آکسون به پایانه آکسونی می‌رود و وارد فضای سیناپسی می‌شود.

    ناقل عصبی برای اثر روی سلول پس‌سیناپسی وارد آن نمی‌شود. بلکه روی سطح سلول به گیرنده مخصوص خود متصل می‌شود و کانال‌های یونی را باز می‌کند.

    ناقل عصبی می‌تواند تحریک‌کننده یا مهاری باشد. بسته به نوع ناقل سلول پس‌سیناپسی می‌تواند تحریک شود یا مهار شود.

    سرنوشت ناقل چه می‌شود؟

    ناقل عصبی دو سرنوشت دارند:

    ۱-یا وارد سلول پیش سیناپسی می‌شود.

    ۲-یا توسط یک سری آنزیم تجزیه شوند.

    ناقل عصبی می‌تواند وارد سلول پیش‌سیناپسی شود، اما نمی‌تواند وارد سلول پس‌سیناپسی شود. دقت کنید هر دو سلول در سیناپس حضور دارند.

    هم جسم سلولی و هم دندریت دارای گیرنده برای ناقل‌های عصبی هستند.

    هم هدایت و هم انتقال سبب تغییر وضعیت کانال‌های دریچه‌دار می‌شود.

    خودآزمایی ۳

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    الف. برخی از سلول‌های پشتیبان در دستگاه عصبی مرکزی به دنبال بروز بیماری MS دچار اختلال در هدایت پیام عصبی می‌شوند.

    نادرست – در بیماری ام اس سلول‌های پشتیبان که در دستگاه عصبی مرکزی میلین می‌سازد تخریب می‌شوند. این سلول‌ها در افزایش سرعت هدایت پیام عصبی نقش دارند، اما دقت کنید این سلول‌ها سلول عصبی نیستند که توانایی هدایت پیام عصبی داشته باشند.

    ب. هر بخش اتساع یافته نورون‌ها می‌تواند همانند دندریت‌(ها) دارای ناقل عصبی باشد.

    نادرست – بخش‌های اتساع یافته نورون جسم سلولی و پایانه آکسون هستند. در این دو بخش ناقل عصبی دیده می‌شود اما در دندریت‌ها ناقل عصبی دیده نمی‌شود.

    پ. اگر ناقل عصبی پس از ترشح به نوعی مولکول پروتئینی متصل نشود قطعا جذب سلول پیش‌سیناپسی می‌شود.

    پاسخ سوال پ

    درست – برای حل این سوال نیاز است دو نکته زیر را بدانیم.

    ۱-ناقل عصبی پس از ترشح به دو نوع پروتئین می‌تواند متصل شود. یکی از آن‌ها پروتئين گیرنده سلول پس‌سیناپسی و دیگری آنزیمی‌ست که ناقل‌ها را تجزیه می‌کند.

    ۲-دو راه برای تخلیه ناقل عصبی از سیناپس وجود دارد. یکی از آن‌ها از طریق آنزیم است و دیگری اینکه ناقل جذب سلول پیش‌سیناپسی شود.

    فرض سوال این است که ناقل به پروتئين متصل نشود. یعنی ناقل نه به گیرنده متصل شده و نه به آنزیمی که قرار است آن را تجزیه کند. پس فقط یک راه برای تخلیه باقی می‌ماند که جذب شدن به سلول پیش‌سیناپسی‌ست.

    ت.

    ث. در محل یک همایه تحریکی پس از کاهش مساحت غشای نورون پیش‌سیناپسی امکان انتقال پیام‌های عصبی جدید فراهم می‌شود.

    پاسخ سوال ث

    درست – زمانی که ناقل عصبی کار خود را انجام داد باید از فضای سیناپسی تخلیه شود تا امکان ارسال مجدد پیام ایجاد شود. یکی از راه‌های تخلیه ناقل عصبی ورود آن به سلول پیش‌سیناپسی با درون‌بری است.

    ج. هنگامی که ریزکیسه اطراف ناقل عصبی با غشای سلول ادغام می‌شود، ناقل بدون عبور از محیط داخلی بدن به گیرنده‌های خود متصل می‌شود.

    پاسخ سوال ج

    نادرست – می‌دانیم که در محل انتقال پیام عصبی، سلول پیش‌سیناپسی و سلول پس‌سیناپسی از هم کمی فاصله دارند که به آن سیناپس می‌گویند و ناقل ابتدا وارد سیناپس شده و سپس به سلول بعدی متصل می‌شود. در سیناپس مایع بین سلولی جریان دارد. پس ناقل همواره برای رسیدن به سلول پس‌سیناپسی از محیط داخلی بدن عبور می‌کند.

    چ. در انتقال پیام‌های عصبی به دنبال رسیدن پیام عصبی به انتهای آکسون ریزکیسه‌های حاوی ناقل‌های عصبی به فضای سیناپسی وارد می‌شوند.

    پاسخ سوال چ

    چ. دقت کنید در انتقال پیام عصبی ناقل وارد فضای سیناپسی می‌شود نه ریزکیسه.

    ح. نورون‌هایی که فقط در دستگاه عصبی مرکزی قرار دارند، همواره پیام را از دندریت‌ها تا پایانه آکسون هدایت می‌کنند.

    پاسخ سوال ح

    ح. نورون‌هایی که فقط در دستگاه عصبی مرکزی قرار دارند نورون‌های رابط هستند. دقت کنید پیام عصبی ممکن است از جسم سلولی تا پایانه اکسونی هدایت شود.

    سوالات ترکیبی

    الف. شبکه عصبی روده‌ای در دو لایه مختلف لوله گوارش قابل مشاهده بوده و نمو آن تحت تاثیر T3 است.

    پاسخ سوال الف

    نادرست – هورمون T3 برای نمو دستگاه عصبی مرکزی در دوران جنینی لازم است. شبکه عصبی روده‌ای بخشی از دستگاه عصبی محیطی‌ست.

  • تنوع دفع و تنظیم اسمزی در جانداران – گفتار سوم تنظیم اسمزی و دفع

    تنوع دفع و تنظیم اسمزی در جانداران – گفتار سوم تنظیم اسمزی و دفع

    تک‌سلولی‌ها

    ۱-در بسیاری از تک یاخته‌ای‌ها تنظیم اسمزی با انتشار انجام می‌شود.

    ۲-در برخی از تک‌سلولی‌ها مانند پارامسی آبی که در نتیجه اسمز وارد می‌شود به همراه مواد دفعی توسط واکوئول‌های انقباضی دفع می‌شود.

    واکوئول انقباضی نوعی واکوئول دفعی‌ست (کنکور ۱۴۰۰).

    پارامسی در آب شیرین زندگی می‌کند.

    بی‌مهرگان

    بیشتر بی‌مهرگان دارای ساختار مشخصی برای دفع هستند. در این بخش سه ساختار نفریدی،‌ آبشش و لوله‌های مالپیگی را بررسی می‌کنیم.

    نفریدی

    نفریدی برای دفع، تنظیم اسمزی یا هر دو استفاده می‌شود.

    نفریدی لوله‌ای‌ست که با منفذی به بیرون باز می‌شود.

    آبشش

    در سخت پوستان دفع مواد زائد از طریق آبشش انجام می‌شود، اما حواستان باشد همه سخت پوستان آبشش ندارند.

    در این نوع سخت پوستان آبشش به نواحی خاص محدود می‌شود.

    لوله‌های مالپیگی

    حشرات سامانه دفعی متصل به روده به نام لوله‌های مالپیگی دارند.

    ماده دفعی در حشرات اوریک اسید است. اوریک اسید همراه با آب به لوله‌های مالپیگی وارد می‌شود. محتوای لوله‌های مالپیگی به روده تخلیه می‌شود. سپس آب و یون با عبور مایعات در راست روده بازجذب می‌شود. اوریک اسید به همراه مواد دفعی دستگاه گوارش دفع می‌شود.

    ترتیب ورود مواد به لوله‌های مالپیگی همان ترتیبی‌ست که در شکل نوشته شده است:

    ۱-نمک

    ۲-آب

    ۳-ترکیبات دفعی نیتروژن‌دار

    بررسی شکل ملخ

    لوله‌ها مالپیگی به قسمت قطور روده متصل می‌شود.

    بافت پوششی روده ملخ پوششی تک لایه است (نوع آن در تصویر مشخص نیست) و بافت پوششی راست روده استوانه‌ای‌ست.

    هسته این سلول‌های استوانه‌ای در یک سطح نیست.

     ساختار لوله مالپیگی از بافت تک لایه درست شده که انتهای بسته دارد.

    مهره‌داران

    همه مهره‌داران کلیه دارند.

    ماهیان

    ساکن آب شور

    ماهیان غضروفی مثل کوسه‌ها و سفره‌ماهی‌ها ساکن آب شور هستند.

    ماهیان غضروفی علاوه بر کلیه‌ها دارای غدد راست روده‌ای هستند که محلول نمک بسیار غلیظ را به روده ترشح می‌کنند تا از طریق مدفوع دفع شود.

    ماهیان غضروفی استخوان ندارند.

    ماهیان غضروفی غدد راست روده‌ای دارند نه یک غده. این غده‌ها نمک ترشح نمی‌کنند، بلکه محلول نمک غلیظ ترشح می‌کنند.

    در ماهیان آب شور فشار اسمزی مایعات بدن کمتر از فشار اسمزی محیط است و آب تمایل به خروج از بدن دارد. به همین دلیل این ماهیان آب زیادی می‌نوشند.

    در ماهیان آب شور برخی یون‌ها توسط کلیه به صورت ادرار غلیظ و برخی از طریق سلول‌های آبشش دفع می‌شود.

    آب شیرین

    در ماهیان آب شیرین فشار اسمزی مایعات بدن بیشتر از محیط است و آب زیادی وارد بدن می‌شود.

    این ماهی‌ها آب زیاد نمی‌نوشند و باز و بسته شدن دهان به منظور تبادل گاز در شش‌هاست.

    این ماهی‌ها حجم زیاد از آب را به صورت ادرار رقیق دفع می‌کنند.

    دوزیستان

    مثانه دوزیستان محل ذخیره آب و یون‌هاست.

    به هنگام خشک شدن محیط دفع ادرار کم و مثانه برای ذخیره بیشتر آب بزرگتر می‌شود و سپس بازجذب آب از مثانه به خون افزایش پیدا می‌کند.

    خزندگان و پرندگان

    کلیه در پرندگان و خزندگان توانمندی زیادی در بازجذب دارد. خزندگان و پرندگان بیابانی و دریایی قطره‌های غلیظ نمک را از طریق غدد نمکی نزدیک چشم یا زبان دفع می‌کنند.

  • تشکیل ادرار و تخلیه آن – گفتار دوم تنظیم اسمزی و دفع مواد

    تشکیل ادرار و تخلیه آن – گفتار دوم تنظیم اسمزی و دفع مواد

    در کسپول بومن بازجذب نداریم. بازجذب در لوله پیچ خورده نزدیک آغاز می‌شود.

    هر بخشی از کلیه که بازجذب دارد لزوما در نفرون نیست و می‌تواند مجرای جمع کننده باشد.

    بافت پوششی سازنده لوله پیچ خورده نزدیک و دور هر دو مکعبی هستند.

    مویرگ‌های کلیه منفذدار هستند. پس ما هم کلافک و هم دور لوله‌ای را منفذدار در نظر می‌گیریم.

    یک نکته بالاتر از کنکور:

    ما دو نوع نفرون داریم، نفرون قشری و مجاور مرکز.

    در نفرون مجاور مرکز فقط قوس هنله به بخش مرکزی نفوذ می‌کند.

    در سطح کتاب درسی ما در بخش قشری سرخرگ آوران، وابران و کلافک را می‌بینیم.

    سرخرگ آوران از سرخرگ وابران قطورتر است، هماتوکریت کمتر و مواد زائد بیشتری دارد.

    نفرون یاخته نیست (ممکن است در سوال‌های پیچیده این را به شما بیندازند).

    لوله پیچ خورده دور و نزدیک خون را تیره نمی‌کند. اما قوس هنله خون را تیره می‌کند.

    هسته سلول پودوسیت و دیواره خارجی کپسول بومن هر دو بیضی‌ست اما هسته پودوسیت بزرگتر است. خود پودوسیت هم از سلول دیواره بیرونی بزرگتر است.

    پودوسیت با غشای پایه در تماس است.

     سلول‌های مکعبی می‌توانند چین خوردگی‌هایی در درون خود سلول داشته باشند.

    هسته و میتوکندری‌ها در سلول مکعبی پیچ خورده نزدیک از ریزپرز دور و به غشای پایه نزدیک تر هستند.

    ترشح در بومن شروع می‌شود. اما بدانید که این ترشح توسط سلول‌ها انجام می‌شود و ربطی به مویرگ‌ها ندارد.

    بازجذب از ترشح بیشتر است.

    کلیه‌ها برای تنظیم پی اچ خون یون هیدروژن را ترشح می‌کنند و بی‌کربنات را دفع می‌کنند.

    میزنای هم حرکت کرمی دارد.

    بندازه خارجی میزراه در کودکان تحت نظر نخاع و در بزرگسالان تحت تاثیر قشر مخ است.

    در کودکانی که بنداره‌ی خارجی میزراه غیرارادی‌ست ارتباط بین مغز و نخاع شکل گرفته است اما این ارتباط کامل نیست.

    فراوانترین ماده دفعی ادرار آب است و فراوانترین ماده دفعی آلی ادرار اوره است.

    تجزیه موادی مانند آمینواسیدها آمونیاک می‌سازد. کبد آمونیاک و کربن دی اکسید را مخلوط می‌کند تا اوره بسازد.

    آمونیاک سمی‌ست و در جایگاه فعال نوعی آنزیم قرار می‌گیرد تا اوره بسازد.

    کبد از ماده معدنی ماده آلی می‌سازد اما تولید کننده نیست.

    کبد می‌تواند ماده‌ای به خون بریزد که به اندام هدفی برود و آن ماده هورمون نباشد (جمله عجیبی‌ست).

    با افزایش تجزیه پروتئین‌ها میزان اوره ادرار افزایش پیدا می‌کند.

    نقرس باعث التهاب می‌شود (با تمام علائمی که در کتاب یازدهم آمده) و باعث دردناک شدن مفاصل می‌شود (یعنی انتهای آزاد بدون پوشش نورون حسی که گیرنده حس وضعیت نیست).

    کبد می‌تواند مواد دفعی خود را مدفوع هم بکند.

    تشنگی احساس است و مرکز آن لیمبیک نیست.

    در دیابت بی‌مزه مشکل از عدم توازن آب و یون‌ها (نه صرفا آب) است.

  • هم ایستایی و کلیه ها – گفتار اول تنظیم اسمزی و دفع مواد زائد

    هم ایستایی و کلیه ها – گفتار اول تنظیم اسمزی و دفع مواد زائد

    کلیه‌ها لوبیایی شکل هستند.

    در طرفین ستون مهره و پشت محوطه شکم قرار دارند.

    پرده‌ای از جنس بافت پیوندی کلیه‌ها را در بر گرفته (مانند شش‌ها)

    سرخرگ کلیه قبل از آن منشعب می‌شود. انشعابات سیاهرگی بعد از کلیه به هم می‌پیوندند و سیاهرگ کلیه را می‌سازند.

    ترتیب از بالا به پایین: سرخرگ، سیاهرگ، میزنای.

    انشعابی از سرخرگ از جلوی انشعابی از سیاهرگ عبور می‌کند و وارد کلیه می‌شود.

    سیاهرگ کلیه جلوتر از سرخرگ کلیه است.

    میزنای از پشت سیاهرگ کلیه عبور می‌کند..

    میزنای از جلوی آئورت و بزرگ سیاهرگ زیرین عبور می‌کند.

    کلیه چپ به آئورت نزدیکتر است و کلیه راست به بزرگ سیاهرگ زیرین.

    سیاهرگ کلیه چپ از سه انشعاب و سیاهرگ کلیه راست از دو انشعاب به وجود می‌آید.

    کوچکترین هرم کلیه بالاتر از سرخرگ کلیه قرار دارد.

    بخش قیف شکل کلیه: لگنچه و بومن.

    بخش قشری کلیه از بخش مرکزی تیره تر است.

    در ناف کلیه چربی وجود دارد.

    قطورترین بخش نفرون: بومن – نازکترین بخش نفرون: قوس هنله

    مجرای جمع کننده جز نفرون نیست.

    قوس هنله تنها از بخش قطور خود به لوله‌های پیچ خورده نزدیک است.

    قطورترین بخش هنله در بخش پایین رو است.

    قسمت قطور هنله در بخش بالا رو بلندتر است.

    در هنله بالا رو میزان بخش قطور و در هنله پایین رو میزان بخش نازک بیشتر است.

    رگ مجاوری پایین رو سیاهرگ و رگ مجاور بالا رو سرخرگ است.

    مجرای جمع کننده هر چه به سمت پایین‌تر بیاید قطورتر می‌شود.

  • تنوع گردش مواد در جانداران – گفتار چهارم گردش مواد در بدن

    تنوع گردش مواد در جانداران – گفتار چهارم گردش مواد در بدن

    در تک یاخته‌ای‌ها تبادل گاز، تغذیه و دفع بین محیط و یاخته از سطح آن انجام می‌شود. در جانداران پرسلولی به دلیل زیاد بودن سلول‌ها همه آن‌ها با محیط بیرون ارتباط ندارند. در این جانداران لازم است دستگاه گردش موادی به وجود بیاید تا سلول‌ها نیازهای غذایی و دفع مواد زائد را با کمک آن برطرف کنند.

    سامانه گردش آب

    در اسفنج‌ها آب از محیط بیرون از طریق سوراخ‌های دیواره به حفره یا حفره‌هایی وارد و پس از آن از سوراخ یا سوراخ‌های بزرگتری خارج می‌شود.

    حفره‌های بزرگی که آب به آن‌ها وارد می‌شود حفره میانی نام دارد، نه حفره گوارشی.

    عامل حرکت آب سلول‌های یقه‌دار هستند که تاژک دارند.

    بررسی شکل اسفنج: اسفنج چه سلول‌هایی دارد؟

    یک: سلول سازنده منفذ که طویل‌ترین سلول است. در جایی که هسته این سلول وجود دارد قطر سلول بیشتر است.

    هر منفذ را یک سلول می‌سازد. هر چه به سمت محل خروج آن حرکت کنیم این سلول‌ها کوتاه‌تر می‌شوند.

    دو: آمیبی که در تماس با سلول‌های یقه‌دار هستند.

    سه: سلول‌های یقه‌دار که تاژک‌دار هستند.

    این سلول‌ها لزوما در دو طرف حفره میانی برابر نیستند.

    سلول‌های یقه‌دار ظاهری گرد دارند و هسته در وسط سلول قرار گرفته است.

    چهار: سلول‌های لایه خارجی که با سلول سازنده منفذ در تماس است اما با سلول یقه‌دار در تماس نیست.

    این سلول‌های لایه خارجی در نزدیک محل خروج آب دیده می‌شوند. درواقع در نزدیک محل خروج آب سلول یقه‌دار وجود ندارد.

    حفره گوارشی

    حفره گوارشی در هیدر پر از مایعات است و علاوه بر گوارش وظیفه گردش مواد را نیز بر عهده دارد.

    در کرم‌های پهن آزادزی مثل پلاناریا انشعابات حفره گوارشی به تمام نواحی بدن نفوذ می‌کنند به طوری که فاصله انتشار مواد تا سلول‌ها بسیار کوتاه است. در این جانوران حرکات بدن به جابه‌جایی مواد کمک می‌کند.

    این حفره هم برای گردش مواد و هم برای گوارش استفاده می‌شود.

    سامانه گردش باز

    در سامانه گردش باز، قلب مایعی به نام همولنف را به حفره‌های بدن پمپ می‌کند.

    در این سامانه رگ وجود دارد، اما سرخرگ و سیاهرگ نه. در این جانوران همولنف تیره و روشن معنی ندارد.

    در این نوع دستگاه گردش مواد قلب در سطح پشتی قرار دارد.

    در ملخ دریچه‌هایی که بین قلب و رگ وجود دارد به داخل رگ باز می‌شود.

    خروج همولنف در گردش باز از طریق رگ‌ها انجام می‌شود. ورود همولنف به قلب از طریق منافذ دریچه‌دار انجام می‌شود که هنگام انقباض بسته هستند.

    حرکت همولنف در حفره‌های بدن حشرات از سر به سمت انتهای بدن است.

    همولنف مستقیما وارد فضای بین سلولی می‌شود و سلول‌ها می‌توانند به طور مستقیم با آن تبادل داشته باشند.

    قلب لوله‌ ملخ برخلاف منافذ نایدیسی در سطح پشتی قرار دارد.

    سامانه گردش بسته

    ساده‌ترین سامانه گردش بسته در کرم خاکی وجود دارد.

    قلب خاکی منفذ ندارد، اما دو نوع دریچه دارد.

    یک نوع از آن مانع بازگشت خون از سرخرگ به قلب می‌شود که مشابه آن در انسان‌ها هم وجود دارد.

    در قلب کرم خاکی نوع دیگری دریچه وجود دارد که مانع از ورود خون سیاهرگی به قلب می‌شود. این نوع دریچه در ما انسان‌ها وجود ندارد.

    همه‌ی مهره‌داران سامانه گردش بسته دارند. گردش خون در مهره‌داران به صورت ساده و یا مضاعف است.

    گردش ساده

    در این سامانه خون ضمن یک بار عبور از بدن، یک بار از قلب عبور می‌کند.

    مزیت این سیستم انتقال یکباره خون اکسیژن‌دار به تمام مویرگ‌های اندام‌هاست.

    بررسی شکل ماهی

    حفره درون مخروط سرخرگی از بطن بزرگتر است.

    بین دهلیز و سینوس سیاهرگی دریچه وجود دارد. بین بطن و مخروط سرخرگی هم دریچه دیده می‌شود که این دریچه مانع بازگشت خون به بطن می‌شود.

    خونی که وارد دهلیز ماهی می‌شود از دریچه عبور می‌کند.

    بیشترین فشار در سرخرگ شکمی ماهی وجود دارد. سرخرگ شکمی حاوی خون تیره است.

    کمترین فشار خون در سیاهرگ شکمی‌ست. این سیاهرگ نیز حاوی خون تیره است.

    سرخرگ پشتی به سمت دم حرکت می‌کند. کوچکترین باله بدن ماهی هم در همین مسیر قرار دارد.

    مویرگ‌های آبشش ماهی بین دو سرخرگ قرار دارد.

    در ماهی‌ها باله‌های شکمی بیشتر از باله‌های پشتی هستند.

    جلویی‌ترین باله ماهی در سطح شکمی قرار دارد.

    حرکت خون در سطح پشتی ماهی از سر به انتها و در سطح شکمی از انتها به سر است.

    از فصل قبل می‌دانیم که در کمان آبششی، فاصله سرخرگ حاوی خون روشن تا رشته‌های آبششی بیشتر از فاصله سرخرگ حاوی خون تیره تا رشته‌های آبششی‌ست.

    گردش مضاعف

    سامانه گردش مضاعف از دوزیستان به بعد شکل گرفته است.

    در این سامانه خون ضمن یک بار گردش در بدن دو بار از قلب عبور می‌کند.

    قلب در این سامانه به صورت دو تلمبه عمل می‌کند: یک تلمبه با فشار کمتر برای تبادلات گازی و تلمبه دیگر با فشار بیشتر برای گردش عمومی. این هم در مورد قلب سه حفره‌ای و هم در مورد قلب چهار حفره‌ای صادق است.

    قلب سه حفره‌ای

    قلب سه حفره‌ای دو دهلیز و یک بطن‌ دارد.

    قلب سه حفره‌ای در دوزیستان وجود دارد.

    قلب سه حفره‌ای چطور عمل می‌کند؟

    ۱-در دوزیستان خون روشن از شش‌ها و پوست وارد دهلیز چپ می‌شود و همزمان خون تیره از تمام بدن وارد دهلیز راست می‌شود.

    ۲-حالا با انقباض دهلیزها خون تیره و روشن وارد یک بطن می‌شود و ما در این بطن مخلوطی از خون تیره و روشن داریم.

    ۳-با انقباض بطن بخشی از این خون مخلوط به شش‌ها و پوست (برای تبادل گازهای تنفسی) و بخشی دیگر به بقیه بدن (برای تبادل مواد با بافت‌ها) می‌رود.

    قلب چهار حفره‌ای

    جدایی کامل بطن‌ها حفظ فشار در سامانه گردش مضاعف را آسان می‌کند.

    قلب چهار حفره‌ای دو نوع است. اولی در پرندگان، پستاندارن و برخی خزندگان (مثل کروکودیل) وجود دارد که دیواره بین دو بطن تشکیل شده است.

    در کتاب پرندگان، پستانداران و برخی خزندگان جانورانی با نیاز انرژی بالا توصیف شده‌اند.

  • خون – گفتار سوم گردش مواد در بدن

    خون – گفتار سوم گردش مواد در بدن

    بخش‌های مختلف خون

    پلاکت جزئی از بخش یاخته‌ای‌ست اما یاخته نیست.

    نود و نه درصد یاخته‌های خونی را گلبول قرمز تشکیل می‌دهد، نه نود و نه درصد خون را.

    تعداد همه‌ی اعضای بخش سلولی خون به فولیک اسید وابسته است، زیرا وجود فولیک اسید برای تقسیم طبیعی سلول لازم است. دقت کنید وجود B12 باعث عملکرد صحیح فولیک اسید می‌شود.

    بیش از نود پلاسما (نه خون) آب است.

    در خون گلبول قرمز نابالغ وجود ندارد. درواقع اگر در مورد گلبول قرمز در خون سوال شد باید بدانیم که این سلول هسته و در نتیجه ژن ندارد.

    از بین سلول‌ها با منشا میلوئیدی فقط گلبول قرمز نابالغ هسته خود را از دست می‌دهد.

    بزرگترین سلول خونی مونوسیت است. بین گلبول‌های سفید کوچکترین لنفوسیت است. پلاکت بخش‌های به جا مانده از هسته را دارند.

    لنفوسیت‌ها به جز مغز استخوان می‌توانند در جاهای دیگر مثل گره لنفی هم ساخته شوند.

    گلبول‌های قرمز

    گلبول قرمز هنگام تشکیل هسته خود را از دست می‌دهد و درون آن با هموگلوبین پر می‌شود و سپس وارد خون می‌شود. درواقع در خون نمی‌توان گلبول قرمز هسته‌دار دید.

    سلول‌های خونی می‌توانند از رگ عبور کنند؟ (ترکیب با یازدهم)

    گلبول قرمز در زمان تشکیل از رگ عبور می‌کند و وارد خون می‌شود. پس اینگونه نیست که به هیچ وجه از رگ عبور نکند، اما به طور کلی فقط گلبول‌های سفید توانایی دیاپتز دارند.

    در دوران جنین یاخته‌های خونی و پلاکت‌ها در مغز استخوان، کبد و طحال ساخته می‌شود. مغز استخوان و طحال اندام‌های لنفی هستند.

    گلبول قرمز در انسان و بیشتر پستانداران هسته خود را از دست می‌دهد.

    گلبول قرمز ابتدا هسته خود را از دست می‌دهد و سپس به حالت فرورفته درمی‌آید.

    چند نوع گلبول قرمز می‌تواند در خون دیده شود؟ (ترکیب با دوازدهم)

    چند نوع گلبول قرمز می‌تواند در خون دیده می‌شود؟

    ۱-گلبول قرمز سالم
    ۲-گلبول قرمز مرده (که از طریق خون به کبد و طحال می‌رود تا تجزیه شود).
    ۳-گلبول قرمز داسی شکل

    دقت کنید گلبول قرمز هسته دار در خون مشاهده نمی‌شود.

    گلبول قرمز از آنجا که میتوکندری ندارد کلا دی ان ای ندارد (نوکلئیک اسید دارد، حواستان باشد).

    تنظیم میزان گلبول قرمز توسط هورمون اریتروپویتین انجام می‌شود. این هورمون همیشه از کبد و کلیه در سطح کم ترشح می‌شود، اما در شرایط حساس ترشح آن‌ها افزایش می‌یابد.

    دقت کنید کبد و کلیه اندام‌های لنفی نیستند.

    اریتروپویتین از طریق چه نوعی رگی وارد خون می‌شود یا از آن خارج می‌شود؟

    اریتروپویتین از طریق چه نوعی رگی وارد خون می‌شود یا از آن خارج می‌شود؟

    اگر هورمون اریتروپویتین از مویرگ منفذدار وارد خون شد: در کلیه ساخته شده.

    اگر هورمون اریتروپویتین از مویرگ ناپیوسته وارد خون شد: در کبد ساخته شده است.

    اریتروپویتین فقط از مویرگ ناپیوسته از خون خارج می‌شود. چون اندام هدف آن مغز استخوان است.

    گلبول‌های سفید

    نقش اصلی (نه تنها نقش) گلبول‌های سفید دفاع از بدن از در برابر عوامل خارجی‌ست.

    مونوسیت دارای زوائد بلند سیتوپلاسمی‌ست (بقیه گلبول‌ها سفید هم زوائد سیتوپلاسمی دارند اما این زوائد بلند نیستند).

    لنفوسیت بالاترین نسبت هسته به حجم سلول را دارد.

    پلاکت‌ها همانند بعضی گلبول‌ها سفید دانه‌دار هستند.

    پلاکت‌ها

    پلاکت‌ها همانند نوتروفیل‌ها دارای دانه‌های کوچک هستند.

    لخته از فیبرین، گلبول‌های آسیب دیده و پلاکت تشکیل شده است.

    ترکیبات داخل دانه‌های پلاکت فعال هستند.

    در زمان خون‌ریزی شدید نیاز بدن به ویتامین K افزایش می‌یابد.

    فیبرین پلاکت‌ها و گلبول‌های قرمز را در برمی‌گیرد و لخته ایجاد می‌کند.

    از پلاکت آسیب دیده پروترومبیناز آزاد می‌شود. پلاکت پروترومبیناز ترشح نمی‌کند.

    کبد با ساختن پروتئین در تشکیل لخته موثر است.

  • رگ ها – گفتار دوم گردش مواد در بدن

    رگ ها – گفتار دوم گردش مواد در بدن

    ساختار و بافت شناسی رگ ها

    در دستگاه گردش خون سه نوع رگ داریم. در انسان و در دستگاه گردش مواد پنج نوع رگ داریم.

    جنس دریچه لانه کبوتری: سنگ فرشی تک لایه.

    هم در سیاهرگ و هم در سرخرگ لایه میانی رشته‌های کشسان و الاستیک زیادی دارد. اگر بخواهیم این دو رگ را مقایسه کنیم، این رشته‌ها در سرخرگ از سیاهرگ بیشتر هستند.

    مدت زمان فشار خون کمینه از فشار خون بیشینه بیشتر است.

    اگر در مورد رگی سوال شد که دو دریچه در طول آن دیده می‌شود دو کاندید وجود دارد: سیاهرگ و رگ لنفی.

    خون خارج شده از شش لزوما به دهلیز چپ نمی‌رود. درواقع خون خارج شده از شش هم می‌تواند روشن و هم می‌تواند تیره باشد.

    گیرنده‌هایی که در رگ‌ها وجود دارند: در سرخرگ‌ها گیرنده درد و در برخی سیاهرگ‌های بزرگ گیرنده‌های دمایی وجود دارد.

    سرخرگ ها

    تنظیم جریان خون در همه مویرگ‌ها توسط سرخرگ‌های کوچک انجام نمی‌شود. دقت کنید که برخی مویرگ‌ها بین دو سیاهرگ ایجاد می‌شود.

    در سرخرگ‌های کوچک‌تر نبض حس نمی‌شود.

    در سرخرگ‌های کوچک در برابر جریان خون همیشه مقاومتی وجود دارد. دقت کنید که این مقاومت می‌تواند با توجه به شرایط کم و زیاد شود.

    مویرگ ها

    همان طور که گفتیم، سرخرگ‌های کوچک خون ورودی به مویرگ‌ها را با انقباض ماهیچه صاف تنظیم می‌کند.

    مویرگ‌ها کوچکترین رگ‌های بدن هستند که دیواره نازک و جریان خون کند امکان تبادل مناسب مواد را در مویرگ‌ها فراهم می‌کند.

    در ابتدای مویرگ‌ها یک بنداره (نه دریچه) وجود دارد که جریان خون درون آن‌ها را تنظیم می‌کند.

    این بنداره از حلقه‌ای ماهیچه‌ای تشکیل شده (درواقع از یک حلقه تشکیل شده).

    مویرگ‌های بدن در سه گروه قرار می‌گیرند:

    ۱-مویرگ‌های پیوسته: سلول‌های این مویرگ با هم ارتباط تنگاتنگی دارند و غشای پایه‌ی آن‌ها پیوسته و بدون منفذ است. ورود و خروج مواد در این رگ‌ها به شدت کنترل می‌شود. این رگ‌ها مثلا در دستگاه عصبی مرکزی حضور دارند.

    ۲-مویرگ‌های منفذدار: در مویرگ‌های منفذدار منافذ فراوانی در غشای آن‌ها وجود دارد. دقت کنید این منافذ در بین سلول‌ها نیست و غشای خود سلول سوراخ سوراخ است.
    غشای پایه در این مویرگ‌ها ضخیم است و عبور مولکول‌های درشت را محدود می‌کند. این رگ‌ها در کلیه دیده می‌شوند.

    ۳-مویرگ‌های ناپیوسته: در این مویرگ‌ها سلول‌های پوششی به هم متصل هستند اما فاصله‌هایی به صورت حفره در دیواره مویرگ دیده می‌شود. این مویرگ‌ها در کبد دیده می‌شوند.
    غشای پایه در این مویرگ‌ها ناقص است.

    توجه کنید غشای پایه در همه‌ی انواع مویرگ‌ها به عنوان نوعی صافی مولکولی عمل می‌کند. این عبارت حتی در مورد مویرگ ناپیوسته هم صادق است.

    چند نکته

    اگر در مورد نوعی مویرگ در انسان صحبت کردند ما دو کاندید داریم: خونی و لنفی.

    در چند جا ما در بین سلول‌های بافت پوششی حفره و یا فاصله می‌بینیم:
    ۱-مویرگ ناپیوسته
    ۲-بین سلول‌های پوششی حلزون گوش
    ۳-بین سلول‌های پوششی حبابک

    تبادل مواد در مویرگ ها

    تبادل مواد بین بافت و خون در مویرگ‌ها انجام می‌شود. این تبادل از غشای سلول‌های مویرگ یا از شکاف بین آن‌ها انجام می‌شود.

    در سمت سرخرگی، بیشتر بودن فشار تراوشی نسبت به فشار اسمزی باعث خروج خون از مویرگ می‌شود.

    به تدریج فشار تراوشی کمتر شده تا حدی که از فشار اسمزی هم کمتر می‌شود. دقت کنید در میانه مویرگ فشار تراوشی همچنان از فشار اسمزی بیشتر است.

    در سمت سیاهرگی به دلیل بیشتر بودن فشار اسمزی آب به همراه مولکول‌های مختلف مانند مواد دفعی سلول‌ها وارد مویرگ می‌شود.

    نکته: سلول‌هایی مثل گلبول‌های سفید مواد دفعی را مستقیما وارد خون می‌کنند.

    چرا فشار اسمزی در طول مویرگ ثابت می‌ماند؟

    سوال: چرا فشار اسمزی در طول رگ ثابت می‌ماند؟

    این موضوع فراتر از کتاب است. زمانی که پلاسما از رگ خارج می‌شود پروتئین‌های بزرگ مانند آلبومین در رگ می‌مانند. این موضوع باعث می‌شود که فشار اسمزی در حد کمی بالا برود که قابل چشم‌پوشی‌ست.

    زیاد پاپیچ این مسئله نشوید. این مسئله یک فرمول دارد و تمام نتیجه‌های بالا از آن فرمول گرفته شده است. با حل کردن آن فرمول قضیه حل می‌شود که فعلا جایش در این صفحه نیست. البته من هم آن فرمول را بلد نیستم.

    اگر سرعت برگشت مایعات از بافت به خون کم شود بخش‌هایی از بدن متورم می‌شود که به ادم(edema) یا خیز معروف است(مثلا ادم مغزی).

    ادم چگونه ایجاد می‌شود؟

    ۱-افزایش فشار تراوشی
    ۲-دوم کاهش فشار اسمزی
    ۳-اختلال در سیستم لنفاوی
    ۴-مصرف کم مایعات

    فشار تراوشی در مویرگ چطور افزایش می‌یابد؟

    چه چیزهایی فشار تراوشی را افزایش می‌دهد؟
    هر چیزی که فشار خون را به طور کلی یا در یک قسمت از بدن افزایش بدهد.

    مثلا مصرف زیاد نمک و افزایش بیش از حد هورمون‌هایی که فشار خون کل بدن را افزایش می‌دهد می‌تواند باعث ادم شود.
    اما مثلا از کار افتادن دریچه‌های لانه کبوتری می‌تواند تجمع خون را در قسمتی از بدن بالا ببرد و باعث خروج بیشتر پلاسما شود. سکته دهلیز چپ می‌تواند منجر به افزایش فشار خون در سیاهرگ ششی شده و احتمال ادم در شش را افزایش بدهد.

    فشار اسمزی در مویرگ چطور کاهش می‌یابد؟

    چه چیزهایی فشار اسمزی را کم می‌کند؟

    فشار اسمزی به پروتئین‌های پلاسما وابسته است. هر چیزی که باعث تجزیه پروتئین‌های پلاسما شود فشار اسمزی را در مویرگ‌ها کم می‌کند.

    مثلا:

    ۱-در دیابت‌های شیرین به دلیل تجزیه پروتئین‌ها احتمال وقوع ادم بالا می‌رود.
    ۲-افزایش بیش از حد کورتیزول باعث تجزیه بیش از حد پروتئین‌ها می‌شود و باز هم احتمال وقوع ادم بالا می‌رود.
    ۳-اختلال در کبد یا کم کار آن باعث کاهش تولید پروتئین شده و این موضوع هم می‌تواند به ادم منجر شود.

    چند نکته

    در ادم همانند تومورها بدن ممکن است ورم کند.

    یک سرخرگ کوچک می‌تواند چندین مویرگ ایجاد کند.

    سیاهرگ ها

    در سیاهرگ‌های دست و پا دریچه‌ها لانه کبوتری وجود دارد که جریان خون را یک طرفه می‌کنند. با انقباض هر ماهیچه دریچه پایین بسته و دریچه بالایی باز می‌شود.

    دقت کنید در ابتدای سرخرگ‌ها دریچه وجود دارد و کار این دریچه هم یک طرفه کردن جریان خون است، اما این دریچه‌ها توسط بافت پوششی قلب ایجاد می‌شود و جز ساختار قلب محسوب می‌شود.

    فشار مکشی قفسه سینه روی سیاهرگ کرونر تاثیر ندارد (نمی‌دانم دلیلش را از کجای کتاب می‌آورند!)

    دستگاه لنفی

    طحال و دیگر اندام‌های لنفی در از بین بردن میکروب‌ها و یاخته‌های سرطانی موثر هستند.

    تنظیم دستگاه گردش خون

    سرخرگ ورودی به طحال از سیاهرگ خروجی از آن بالاتر است.

    مجرای لنفی چپ از دیافراگم عبور می‌کند.

    از پشت قلب مجرای لنفی چپ و یک رگ دیگر عبور می‌کند. از بین این دو فقط مجرای لنفی چپ به سیاهرگ زیرترقوه‌ای می‌ریزد.

    رگ‌های خارج شده از طحال ابتدا یکی می‌شود و سپس به مجرای لنفی چپ می‌ریزد.

    لنف بخش‌های چپ و راست گردن ابتدا با لنف دست‌ها یکی شده و سپس به رگ‌های زیرترقوه‌ای می‌ریزد.

    لنف روده بزرگ و اندام‌های پایین‌تر به مجرای لنفی چپ می‌ریزد.

    مجرای لنفی چپ از پشت رگ گردنی عبور می‌کند ولی مجرای راست از پشت رگ گردنی عبور نمی‌کند.

    لوزه در هر دو سمت بدن وجود دارد و لنف آن هم به مجرای راست و هم به مجرای چپ می‌ریزد.

    دقت کنید مغز استخوان هم نوعی اندام لنفی‌ست.

    مرکز هماهنگی اعصاب خودمختار در بصل النخاع و پل مغزی قرار دارد.

    کربن دی‌اکسید روی ماهیچه‌ی صاف سرخرگ‌های کوچک اثر می‌گذارد و باعث باز شدن آن‌ها می‌شود.

    انواع گیرنده‌ها:

    ۱-سلول: یا پوششی تمایز یافته یا نورون تمایز یافته.

    ۲-بخشی از سلول: با غلاف پیوندی و یا بدون غلاف پیوندی (درد یا حس وضعیت)

    انواع گیرنده‌ها (بر اساس نوع محرک)

    ۱-درد ۲-دمایی ۳-شیمیایی ۴-نوری ۵-مکانیکی

    انواع حواس:

    ۱-حواس پیکری: دما (محرک دمایی)، وضعیت و تماس (محرک مکانیکی)، درد (محرک درد)

    ۲-حواس ویژه: بینایی (محرک نوری)، شنوایی و تعادل (محرک مکانیکی)، چشایی و بویایی (محرک شیمیایی)

    حواس پیکری محرک نوری و شیمیایی ندارد.

    حواس ویژه محرک درد و دمایی ندارند.

    گیرنده‌هایی که به کاهش اکسیژن یا افزایش کربن دی اکسید حساس هستند گیرنده‌های مستقل هستند و نه جزئی از پیکری هستند و نه جزئی از گیرنده‌های ویژه.

  • قلب – گفتار اول گردش مواد در بدن

    قلب – گفتار اول گردش مواد در بدن

    آناتومی قلب

    حفرات قلب

    از نظر حفره درونی: بطن راست بزرگتر از بطن چپ، بطن چپ بزرگتر از دهلیز راست و دهلیز راست بزرگتر از دهلیز چپ است.

    در دهلیز راست هر چه به سمت بالاتر برویم قطر دیواره کمتر می‌شود.

    قطر دیواره بطن چپ از بطن راست بزرگتر است. اما در دهلیز راست جایی وجود دارد که قطورتر از دیواره دهلیز چپ باشد.

    کم قطعه ترین دریچه دریچه دو لختی‌ست.

    دریچه‌های دهلیزی بطنی به سمت پایین باز می‌شود و دریچه‌های سینی به سمت بالا باز می‌شود.

    طناب‌های ارتجاعی به بسته ماندن دریچه‌های دهلیزی بطنی کمک می‌کند نه بسته شدن دریچه.

    میزان طناب‌های ارتجاعی در بطن راست از بطن چپ بیشتر است و در نتیجه طناب‌های ارتجاعی بیشتری به دریچه دهلیزی بطنی آن چسبیده است.

    عقبی‌ترین حفره قلب دهلیز چپ است.

    رگ‌های متصل به قلب

    دهلیز چپ به چهار رگ، دهلیز راست به سه رگ و بطن‌ها هر کدام به یک رگ متصل هستند.

    در دهلیز راست مدخل بزرگ سیاه رگ زبرین بالاتر از مدخل سیاهرگ کرونر و مدخل سیاهرگ کرونر بالاتر از مدخل بزرگ سیاه رگ زیرین است.

    رگ‌های متصل به دهلیز چپ قطر کمی دارند در حالی که رگ‌های متصل به دهلیز راست قطر زیادی دارند.

    شاخه راست انشعاب سرخرگ ششی از زیر قوس آئورت و پشت بزرگ سیاه رگ زبرین عبور می‌کند. شاخه چپ از جلوی قوس نزولی آئورت عبور می‌کند.

    تامین اکسیژن و مواد مغذی قلب

    سرخرگ ششی توسط بافتی به آئورت متصل می‌شود.

    سرخرگ ششی چپ طول کمتری دارد.

    دریچه‌های قلب

    توضیحات انگلیسی برای کنکور مهم نیستند. این تصاویر به زودی حذف و یا اصلاح خواهند شد.

    نکات شکل

    بالاترین دریچه سینی ششی و سه لختی پایین‌ترین است. درواقع سینی ششی جلوترین و سه لختی عقبی‌ترین دریچه هست. سینی ششی کوچکترین دریچه و سه لختی بزرگترین دریچه قلب است.

    سینی آئورتی نسبت به سینی ششی مرکزی‌تر و بزرگتر است.

    رگ کرونری که به سمت چپ قلب می‌رود سه شاخه می‌شود و رگی که به سمت راست می‌رود دو شاخه می‌شود.
    اگر بخواهیم ریزتر شویم، هر دو رگ کرونری در ابتدا دو انشعاب می‌دهند و رگ کرونری چپ در ادامه سه انشعاب می‌دهد.

    شاخه‌ای از رگ کرونری چپ از پشت سرخرگ ششی عبور می‌کند.

    رگ کرونری چپ ضخیم‌تر است و زودتر انشعاب می‌دهد.

    ما دو سرخرگ کرونر و یک سیاهرگ کرونر داریم. درواقع لفظ سرخرگ‌های کرونر درست و لفظ سیاهرگ‌های کرونر غلط است.

    بافت چربی در برون شامه قلب وجود دارد. در ناحیه نوک قلب هم می‌توانیم چربی را ببینیم.

    خونی که از رگ عبور می‌کند نمی‌تواند نیازهای تنفسی و تغذیه‌ای کل قلب را پوشش دهد.

    خون همیشه وارد سرخرگ کرونر می‌شود و این موضوع فقط در رابطه با بعد از انقباض دهلیز درست نیست.

    بسته شدن سرخرگ‌های به معنی تصلب شرایین نیست.

    یاخته‌های ماهیچه قلبی تنفس بی‌هوازی ندارند.

    ما در دستگاه گردش خون چهار دریچه داریم: سینی، دهلیزی بطنی، لانه کبوتری، دریچه گره‌های لنفی.

    صداهای قلب

    در ابتدای انقباض بطنی خون از بطن‌ها به سرخرگ‌ها وارد می‌شود. این بالا رفتن خون باعث می‌شود که دریچه‌های دهلیزی بطنی بسته شود و صدای اول قلب ایجاد شود. پس صدا اول در حرکت خون به سمت بالا ایجاد می‌شود.

    صدای دوم قلب در زمان حرکت خون به سمت پایین ایجاد می‌شود. زمانی که انقباض بطن تمام شد، خون درون سرخرگ‌ها به پایین برمی‌گردد و دریچه‌های سینی را می‌بندد که صدای دوم قلبی را ایجاد می‌کند.

    نکات

    صدای اول بلندتر و گنگ‌تر، دومی کوتاه‌تر و واضح‌تر.

    اگر سوالی در مورد صداهای قلب پرسیدند ممکن است صداهایی غیرعادی را هم در نظر گرفته باشند، پس به صورت سوال خوب توجه کنید.

    صدای اول قلب در ابتدای مرحله انقباض بطن ها و صدای دوم در ابتدای مرحله انقباض دهلیزها به گوش می‌رسد.

    تشریح قلب گوسفند

    سطح پشتی قلب صاف و سطح جلویی آن برآمده است.

    رگ‌های کرونر در سطح پشتی عمودی و در سطح جلویی مورب هستند.

    رگ‌های غالب در سطح شکمی سرخرگ‌ها و در سطح پشتی سیاهرگ‌ها هستند.

    بافت شناسی قلب

    نقاشی یک قلب

    براساس متن کتاب درسی قلب سه لایه دارد:

    ۱-درون شامه
    ۲-لایه میانی (ماهیچه‌ای)
    ۳-برون شامه

    درواقع برون‌شامه خارجی‌ترین لایه‌ی قلب است و پیراشامه جز لایه‌های قلب نیست، اما همچنان پیراشامه بخش خارجی قلب را پوشش می‌دهد درواقع:

    خارجی‌ترین لایه قلب: برون‌شامه
    خارجی‌ترین بخش قلب: پیراشامه.

    بیرونی‌ترین بافت قلب، بافت پیوندی متراکم است که در پیراشامه قرار دارد.

    داخلی‌ترین لایه قلب درون‌شامه است. درون‌شامه شامل بافت پوششی و پیوندی سست است.

    بافت پوششی درون‌شامه چین خوردگی‌هایی دارد که بعضی از این چین‌خوردگی‌ها دریچه‌های قلب را می‌سازد.

    میوکارد قلب شامل سلول‌های ماهیچه‌ای و بافت پیوندی متراکم است. بیشتر لایه میانی قلب از سلول‌های ماهیچه‌ای تشکیل شده است.

    بیشتر سلول‌های ماهیچه‌ای با رشته‌های کلاژن بافت پیوندی در تماس هستند.

    رشته‌های کلاژن لایه‌میانی قلب در استحکام دریچه‌های قلب موثر هستند.

    در لایه میانی قلب می‌توان بافت پوششی رگ‌ها را دید اما بافت پوششی جزئی از ساختار بافتی لایه میانی محسوب نمی‌شود.

    لایه میانی قلب از سمت داخل و خارج با بافت پیوندی در تماس است.

    ساختار ماهیچه قلب

    ماهیچه قلب دارای ساختار مخطط است، اما به شکل غیرارادی منقبض می‌شوند. سلول‌های آن تک هسته‌ای و بعضا دو هسته‌ای هستند.

    سوال: ماهیچه قلب چطور منقبض می‌شود؟

    برای اینکه سلول‌های ماهیچه قلبی منقبض شوند پیام الکتریکی باید به سلول قلبی برسد تا این سلول منقبض شود. از طرف دیگر این پیام باید بین سلول‌های مختلف به راحتی جابه‌جا شود.

    به خاطر دلایل بالا، سلول‌های ماهیچه قلب از طریق صفحات بینابینی با هم ارتباط دارند.

    این ارتباط باعث می‌شود پیام انقباض و استراحت بین این ماهیچه‌ها به سرعت جابه‌جا شود.

    اما مشکلی وجود دارد: بین دهلیز‌ها و بطن‌ها صفحات بینابینی وجود ندارد. به طور دقیق‌تر یک لایه عایق بین دهلیز و بطن قرار دارد که نمی‌گذارد پیام بین سلول‌های دهلیزی و بطنی جابه‌جا شود.

    شبکه هادی در قلب این مشکل را حل کرده است که در بخش بعد با آن آشنا می‌شویم. پس:

    صفحات بینابینی سبب انتشار پیام از دهلیزها به بطن‌ها نمی‌شود، شبکه هادی قلب این کار را انجام می‌دهد.

    انواع پیام انقباض در کتاب درسی

    پیام انقباض‌ها سه مدل هستند: عصبی، شیمیایی، تکانه‌ای (الکتریکی)

    قلب پیام استراحت دارد اما ماهیچه‌های اسکلتی پیام استراحت ندارند.

    دو پیام استراحت برای ماهیچه در کنکور وجود دارد. اولی پیام استراحت ماهیچه قلب. و دومی پیام اپی نفرین و نور اپی نفرین برای نایژک‌ها.

    شبکه هادی قلب

    شبکه هادی از دو گره و دسته‌تارهای تخصص یافته ساخته شده است. جنس شبکه هادی از سلول‌های ماهیچه‌ای‌ست و در همان لایه ماهیچه‌ای قرار دارد. بخشی از این شبکه در دهلیزها و بخش دیگر در بطن‌ها قرار دارد.

    شبکه هادی در دهلیزها

    دو شبکه هادی دو گره وجود دارد. گره اول بزرگتر است و شروع کننده تکانه‌های قلبی‌ست. همانطور که در شکل مشخص است، این گره در دیواره پشتی دهلیز راست و زیر منفذ بزرگ سیاهرگ زبرین قرار دارد.

    گره دوم که کوچکتر است، در دیواره پشتی دهلیز راست و در عقب دریچه سه‌لختی قرار دارد.

    از گره اول چهار دسته تار خارج می‌شود. سه دسته تار با عبور از دهلیز راست به گره دوم می‌رود و یکی آن‌ها به دهلیز چپ می‌رود.

    پیام در دهلیز راست زودتر از دهلیز چپ منتشر می‌شود.

    دسته تار بین دهلیزی (دسته تاری که از گره اول به دهلیز چپ می‌رود) زمانی که به دهلیز راست می‌رسد قطور می‌شود.

    در کنار منفذ بزرگ سیاهرگ زیرین گره‌ای وجود ندارد، اما یکی از دسته تارهای بین گرهی از کنار این منفذ عبور می‌کند. این دسته تار در قسمتی از مسیر حرکت خود به سمت بالا می‌رود.

    با رسیدن پیام به گره دوم موج الکتریکی بلافاصله به دیواره بین دو بطن منتشر نمی‌شود و این کار با فاصله صورت می‌گیرد. این کار برای عملکرد صحیح قلب نیاز است.

    شبکه هادی در بطن‌ها

    از گره دوم یک دسته تار خارج می‌شود که در ادامه دو شاخه می‌شود.

    دو شاخه شدن دسته تارهای بین بطنی در سطحی پایین تر از دریچه‌ها انجام می‌شود. دسته تارهای به وجود آمده قبل از رسیدن به نوک قلب منشعب نمی‌شود.

    انقباض دهلیز از بالا به پایین و انقباض بطن از پایین به بالا است.

    چرخه ضربان قلب

    ترتیب چرخه ضربان قلب در کتاب درسی مهم است: اولین مرحله استراحت عمومی، دومین مرحله انقباض دهلیزها و سومین مرحله انقباض بطن‌ها است.

    در انقباض دهلیز‌ها خون وارد دهلیز نمی‌شود (کنکور ۱۴۰۰)

    باز شدن دریچه‌های دهلیزی بطنی به استراحت عمومی اشاره می‌کند. دقت کنید که در هنگام انقباض دهلیزها این دریچه‌ها باز هستند.

    برون ده قلبی

    نوار قلب چه می‌گوید؟

    در جایی که نمودار خط راست (خط افقی) را نشان می‌دهد قلب فعالیت الکتریکی ندارد.

    گره پیشاهنگ پیام انقباض دهلیزها را در اواخر استراحت عمومی تولید می‌کند.

    در ابتدای سیستول بطن دریچه‌های سینی بسته هستند.

    بیشترین اختلاف پتانسیل قلب در ابتدای انقباض بطن دیده می‌شود.