دسته: دهم

  • هم ایستایی و کلیه ها – گفتار اول تنظیم اسمزی و دفع مواد زائد

    هم ایستایی و کلیه ها – گفتار اول تنظیم اسمزی و دفع مواد زائد

    کلیه‌ها لوبیایی شکل هستند.

    در طرفین ستون مهره و پشت محوطه شکم قرار دارند.

    پرده‌ای از جنس بافت پیوندی کلیه‌ها را در بر گرفته (مانند شش‌ها)

    سرخرگ کلیه قبل از آن منشعب می‌شود. انشعابات سیاهرگی بعد از کلیه به هم می‌پیوندند و سیاهرگ کلیه را می‌سازند.

    ترتیب از بالا به پایین: سرخرگ، سیاهرگ، میزنای.

    انشعابی از سرخرگ از جلوی انشعابی از سیاهرگ عبور می‌کند و وارد کلیه می‌شود.

    سیاهرگ کلیه جلوتر از سرخرگ کلیه است.

    میزنای از پشت سیاهرگ کلیه عبور می‌کند..

    میزنای از جلوی آئورت و بزرگ سیاهرگ زیرین عبور می‌کند.

    کلیه چپ به آئورت نزدیکتر است و کلیه راست به بزرگ سیاهرگ زیرین.

    سیاهرگ کلیه چپ از سه انشعاب و سیاهرگ کلیه راست از دو انشعاب به وجود می‌آید.

    کوچکترین هرم کلیه بالاتر از سرخرگ کلیه قرار دارد.

    بخش قیف شکل کلیه: لگنچه و بومن.

    بخش قشری کلیه از بخش مرکزی تیره تر است.

    در ناف کلیه چربی وجود دارد.

    قطورترین بخش نفرون: بومن – نازکترین بخش نفرون: قوس هنله

    مجرای جمع کننده جز نفرون نیست.

    قوس هنله تنها از بخش قطور خود به لوله‌های پیچ خورده نزدیک است.

    قطورترین بخش هنله در بخش پایین رو است.

    قسمت قطور هنله در بخش بالا رو بلندتر است.

    در هنله بالا رو میزان بخش قطور و در هنله پایین رو میزان بخش نازک بیشتر است.

    رگ مجاوری پایین رو سیاهرگ و رگ مجاور بالا رو سرخرگ است.

    مجرای جمع کننده هر چه به سمت پایین‌تر بیاید قطورتر می‌شود.

  • تنوع گردش مواد در جانداران – گفتار چهارم گردش مواد در بدن

    تنوع گردش مواد در جانداران – گفتار چهارم گردش مواد در بدن

    در تک یاخته‌ای‌ها تبادل گاز، تغذیه و دفع بین محیط و یاخته از سطح آن انجام می‌شود. در جانداران پرسلولی به دلیل زیاد بودن سلول‌ها همه آن‌ها با محیط بیرون ارتباط ندارند. در این جانداران لازم است دستگاه گردش موادی به وجود بیاید تا سلول‌ها نیازهای غذایی و دفع مواد زائد را با کمک آن برطرف کنند.

    سامانه گردش آب

    در اسفنج‌ها آب از محیط بیرون از طریق سوراخ‌های دیواره به حفره یا حفره‌هایی وارد و پس از آن از سوراخ یا سوراخ‌های بزرگتری خارج می‌شود.

    حفره‌های بزرگی که آب به آن‌ها وارد می‌شود حفره میانی نام دارد، نه حفره گوارشی.

    عامل حرکت آب سلول‌های یقه‌دار هستند که تاژک دارند.

    بررسی شکل اسفنج: اسفنج چه سلول‌هایی دارد؟

    یک: سلول سازنده منفذ که طویل‌ترین سلول است. در جایی که هسته این سلول وجود دارد قطر سلول بیشتر است.

    هر منفذ را یک سلول می‌سازد. هر چه به سمت محل خروج آن حرکت کنیم این سلول‌ها کوتاه‌تر می‌شوند.

    دو: آمیبی که در تماس با سلول‌های یقه‌دار هستند.

    سه: سلول‌های یقه‌دار که تاژک‌دار هستند.

    این سلول‌ها لزوما در دو طرف حفره میانی برابر نیستند.

    سلول‌های یقه‌دار ظاهری گرد دارند و هسته در وسط سلول قرار گرفته است.

    چهار: سلول‌های لایه خارجی که با سلول سازنده منفذ در تماس است اما با سلول یقه‌دار در تماس نیست.

    این سلول‌های لایه خارجی در نزدیک محل خروج آب دیده می‌شوند. درواقع در نزدیک محل خروج آب سلول یقه‌دار وجود ندارد.

    حفره گوارشی

    حفره گوارشی در هیدر پر از مایعات است و علاوه بر گوارش وظیفه گردش مواد را نیز بر عهده دارد.

    در کرم‌های پهن آزادزی مثل پلاناریا انشعابات حفره گوارشی به تمام نواحی بدن نفوذ می‌کنند به طوری که فاصله انتشار مواد تا سلول‌ها بسیار کوتاه است. در این جانوران حرکات بدن به جابه‌جایی مواد کمک می‌کند.

    این حفره هم برای گردش مواد و هم برای گوارش استفاده می‌شود.

    سامانه گردش باز

    در سامانه گردش باز، قلب مایعی به نام همولنف را به حفره‌های بدن پمپ می‌کند.

    در این سامانه رگ وجود دارد، اما سرخرگ و سیاهرگ نه. در این جانوران همولنف تیره و روشن معنی ندارد.

    در این نوع دستگاه گردش مواد قلب در سطح پشتی قرار دارد.

    در ملخ دریچه‌هایی که بین قلب و رگ وجود دارد به داخل رگ باز می‌شود.

    خروج همولنف در گردش باز از طریق رگ‌ها انجام می‌شود. ورود همولنف به قلب از طریق منافذ دریچه‌دار انجام می‌شود که هنگام انقباض بسته هستند.

    حرکت همولنف در حفره‌های بدن حشرات از سر به سمت انتهای بدن است.

    همولنف مستقیما وارد فضای بین سلولی می‌شود و سلول‌ها می‌توانند به طور مستقیم با آن تبادل داشته باشند.

    قلب لوله‌ ملخ برخلاف منافذ نایدیسی در سطح پشتی قرار دارد.

    سامانه گردش بسته

    ساده‌ترین سامانه گردش بسته در کرم خاکی وجود دارد.

    قلب خاکی منفذ ندارد، اما دو نوع دریچه دارد.

    یک نوع از آن مانع بازگشت خون از سرخرگ به قلب می‌شود که مشابه آن در انسان‌ها هم وجود دارد.

    در قلب کرم خاکی نوع دیگری دریچه وجود دارد که مانع از ورود خون سیاهرگی به قلب می‌شود. این نوع دریچه در ما انسان‌ها وجود ندارد.

    همه‌ی مهره‌داران سامانه گردش بسته دارند. گردش خون در مهره‌داران به صورت ساده و یا مضاعف است.

    گردش ساده

    در این سامانه خون ضمن یک بار عبور از بدن، یک بار از قلب عبور می‌کند.

    مزیت این سیستم انتقال یکباره خون اکسیژن‌دار به تمام مویرگ‌های اندام‌هاست.

    بررسی شکل ماهی

    حفره درون مخروط سرخرگی از بطن بزرگتر است.

    بین دهلیز و سینوس سیاهرگی دریچه وجود دارد. بین بطن و مخروط سرخرگی هم دریچه دیده می‌شود که این دریچه مانع بازگشت خون به بطن می‌شود.

    خونی که وارد دهلیز ماهی می‌شود از دریچه عبور می‌کند.

    بیشترین فشار در سرخرگ شکمی ماهی وجود دارد. سرخرگ شکمی حاوی خون تیره است.

    کمترین فشار خون در سیاهرگ شکمی‌ست. این سیاهرگ نیز حاوی خون تیره است.

    سرخرگ پشتی به سمت دم حرکت می‌کند. کوچکترین باله بدن ماهی هم در همین مسیر قرار دارد.

    مویرگ‌های آبشش ماهی بین دو سرخرگ قرار دارد.

    در ماهی‌ها باله‌های شکمی بیشتر از باله‌های پشتی هستند.

    جلویی‌ترین باله ماهی در سطح شکمی قرار دارد.

    حرکت خون در سطح پشتی ماهی از سر به انتها و در سطح شکمی از انتها به سر است.

    از فصل قبل می‌دانیم که در کمان آبششی، فاصله سرخرگ حاوی خون روشن تا رشته‌های آبششی بیشتر از فاصله سرخرگ حاوی خون تیره تا رشته‌های آبششی‌ست.

    گردش مضاعف

    سامانه گردش مضاعف از دوزیستان به بعد شکل گرفته است.

    در این سامانه خون ضمن یک بار گردش در بدن دو بار از قلب عبور می‌کند.

    قلب در این سامانه به صورت دو تلمبه عمل می‌کند: یک تلمبه با فشار کمتر برای تبادلات گازی و تلمبه دیگر با فشار بیشتر برای گردش عمومی. این هم در مورد قلب سه حفره‌ای و هم در مورد قلب چهار حفره‌ای صادق است.

    قلب سه حفره‌ای

    قلب سه حفره‌ای دو دهلیز و یک بطن‌ دارد.

    قلب سه حفره‌ای در دوزیستان وجود دارد.

    قلب سه حفره‌ای چطور عمل می‌کند؟

    ۱-در دوزیستان خون روشن از شش‌ها و پوست وارد دهلیز چپ می‌شود و همزمان خون تیره از تمام بدن وارد دهلیز راست می‌شود.

    ۲-حالا با انقباض دهلیزها خون تیره و روشن وارد یک بطن می‌شود و ما در این بطن مخلوطی از خون تیره و روشن داریم.

    ۳-با انقباض بطن بخشی از این خون مخلوط به شش‌ها و پوست (برای تبادل گازهای تنفسی) و بخشی دیگر به بقیه بدن (برای تبادل مواد با بافت‌ها) می‌رود.

    قلب چهار حفره‌ای

    جدایی کامل بطن‌ها حفظ فشار در سامانه گردش مضاعف را آسان می‌کند.

    قلب چهار حفره‌ای دو نوع است. اولی در پرندگان، پستاندارن و برخی خزندگان (مثل کروکودیل) وجود دارد که دیواره بین دو بطن تشکیل شده است.

    در کتاب پرندگان، پستانداران و برخی خزندگان جانورانی با نیاز انرژی بالا توصیف شده‌اند.

  • خون – گفتار سوم گردش مواد در بدن

    خون – گفتار سوم گردش مواد در بدن

    بخش‌های مختلف خون

    پلاکت جزئی از بخش یاخته‌ای‌ست اما یاخته نیست.

    نود و نه درصد یاخته‌های خونی را گلبول قرمز تشکیل می‌دهد، نه نود و نه درصد خون را.

    تعداد همه‌ی اعضای بخش سلولی خون به فولیک اسید وابسته است، زیرا وجود فولیک اسید برای تقسیم طبیعی سلول لازم است. دقت کنید وجود B12 باعث عملکرد صحیح فولیک اسید می‌شود.

    بیش از نود پلاسما (نه خون) آب است.

    در خون گلبول قرمز نابالغ وجود ندارد. درواقع اگر در مورد گلبول قرمز در خون سوال شد باید بدانیم که این سلول هسته و در نتیجه ژن ندارد.

    از بین سلول‌ها با منشا میلوئیدی فقط گلبول قرمز نابالغ هسته خود را از دست می‌دهد.

    بزرگترین سلول خونی مونوسیت است. بین گلبول‌های سفید کوچکترین لنفوسیت است. پلاکت بخش‌های به جا مانده از هسته را دارند.

    لنفوسیت‌ها به جز مغز استخوان می‌توانند در جاهای دیگر مثل گره لنفی هم ساخته شوند.

    گلبول‌های قرمز

    گلبول قرمز هنگام تشکیل هسته خود را از دست می‌دهد و درون آن با هموگلوبین پر می‌شود و سپس وارد خون می‌شود. درواقع در خون نمی‌توان گلبول قرمز هسته‌دار دید.

    سلول‌های خونی می‌توانند از رگ عبور کنند؟ (ترکیب با یازدهم)

    گلبول قرمز در زمان تشکیل از رگ عبور می‌کند و وارد خون می‌شود. پس اینگونه نیست که به هیچ وجه از رگ عبور نکند، اما به طور کلی فقط گلبول‌های سفید توانایی دیاپتز دارند.

    در دوران جنین یاخته‌های خونی و پلاکت‌ها در مغز استخوان، کبد و طحال ساخته می‌شود. مغز استخوان و طحال اندام‌های لنفی هستند.

    گلبول قرمز در انسان و بیشتر پستانداران هسته خود را از دست می‌دهد.

    گلبول قرمز ابتدا هسته خود را از دست می‌دهد و سپس به حالت فرورفته درمی‌آید.

    چند نوع گلبول قرمز می‌تواند در خون دیده شود؟ (ترکیب با دوازدهم)

    چند نوع گلبول قرمز می‌تواند در خون دیده می‌شود؟

    ۱-گلبول قرمز سالم
    ۲-گلبول قرمز مرده (که از طریق خون به کبد و طحال می‌رود تا تجزیه شود).
    ۳-گلبول قرمز داسی شکل

    دقت کنید گلبول قرمز هسته دار در خون مشاهده نمی‌شود.

    گلبول قرمز از آنجا که میتوکندری ندارد کلا دی ان ای ندارد (نوکلئیک اسید دارد، حواستان باشد).

    تنظیم میزان گلبول قرمز توسط هورمون اریتروپویتین انجام می‌شود. این هورمون همیشه از کبد و کلیه در سطح کم ترشح می‌شود، اما در شرایط حساس ترشح آن‌ها افزایش می‌یابد.

    دقت کنید کبد و کلیه اندام‌های لنفی نیستند.

    اریتروپویتین از طریق چه نوعی رگی وارد خون می‌شود یا از آن خارج می‌شود؟

    اریتروپویتین از طریق چه نوعی رگی وارد خون می‌شود یا از آن خارج می‌شود؟

    اگر هورمون اریتروپویتین از مویرگ منفذدار وارد خون شد: در کلیه ساخته شده.

    اگر هورمون اریتروپویتین از مویرگ ناپیوسته وارد خون شد: در کبد ساخته شده است.

    اریتروپویتین فقط از مویرگ ناپیوسته از خون خارج می‌شود. چون اندام هدف آن مغز استخوان است.

    گلبول‌های سفید

    نقش اصلی (نه تنها نقش) گلبول‌های سفید دفاع از بدن از در برابر عوامل خارجی‌ست.

    مونوسیت دارای زوائد بلند سیتوپلاسمی‌ست (بقیه گلبول‌ها سفید هم زوائد سیتوپلاسمی دارند اما این زوائد بلند نیستند).

    لنفوسیت بالاترین نسبت هسته به حجم سلول را دارد.

    پلاکت‌ها همانند بعضی گلبول‌ها سفید دانه‌دار هستند.

    پلاکت‌ها

    پلاکت‌ها همانند نوتروفیل‌ها دارای دانه‌های کوچک هستند.

    لخته از فیبرین، گلبول‌های آسیب دیده و پلاکت تشکیل شده است.

    ترکیبات داخل دانه‌های پلاکت فعال هستند.

    در زمان خون‌ریزی شدید نیاز بدن به ویتامین K افزایش می‌یابد.

    فیبرین پلاکت‌ها و گلبول‌های قرمز را در برمی‌گیرد و لخته ایجاد می‌کند.

    از پلاکت آسیب دیده پروترومبیناز آزاد می‌شود. پلاکت پروترومبیناز ترشح نمی‌کند.

    کبد با ساختن پروتئین در تشکیل لخته موثر است.

  • رگ ها – گفتار دوم گردش مواد در بدن

    رگ ها – گفتار دوم گردش مواد در بدن

    ساختار و بافت شناسی رگ ها

    در دستگاه گردش خون سه نوع رگ داریم. در انسان و در دستگاه گردش مواد پنج نوع رگ داریم.

    جنس دریچه لانه کبوتری: سنگ فرشی تک لایه.

    هم در سیاهرگ و هم در سرخرگ لایه میانی رشته‌های کشسان و الاستیک زیادی دارد. اگر بخواهیم این دو رگ را مقایسه کنیم، این رشته‌ها در سرخرگ از سیاهرگ بیشتر هستند.

    مدت زمان فشار خون کمینه از فشار خون بیشینه بیشتر است.

    اگر در مورد رگی سوال شد که دو دریچه در طول آن دیده می‌شود دو کاندید وجود دارد: سیاهرگ و رگ لنفی.

    خون خارج شده از شش لزوما به دهلیز چپ نمی‌رود. درواقع خون خارج شده از شش هم می‌تواند روشن و هم می‌تواند تیره باشد.

    گیرنده‌هایی که در رگ‌ها وجود دارند: در سرخرگ‌ها گیرنده درد و در برخی سیاهرگ‌های بزرگ گیرنده‌های دمایی وجود دارد.

    سرخرگ ها

    تنظیم جریان خون در همه مویرگ‌ها توسط سرخرگ‌های کوچک انجام نمی‌شود. دقت کنید که برخی مویرگ‌ها بین دو سیاهرگ ایجاد می‌شود.

    در سرخرگ‌های کوچک‌تر نبض حس نمی‌شود.

    در سرخرگ‌های کوچک در برابر جریان خون همیشه مقاومتی وجود دارد. دقت کنید که این مقاومت می‌تواند با توجه به شرایط کم و زیاد شود.

    مویرگ ها

    همان طور که گفتیم، سرخرگ‌های کوچک خون ورودی به مویرگ‌ها را با انقباض ماهیچه صاف تنظیم می‌کند.

    مویرگ‌ها کوچکترین رگ‌های بدن هستند که دیواره نازک و جریان خون کند امکان تبادل مناسب مواد را در مویرگ‌ها فراهم می‌کند.

    در ابتدای مویرگ‌ها یک بنداره (نه دریچه) وجود دارد که جریان خون درون آن‌ها را تنظیم می‌کند.

    این بنداره از حلقه‌ای ماهیچه‌ای تشکیل شده (درواقع از یک حلقه تشکیل شده).

    مویرگ‌های بدن در سه گروه قرار می‌گیرند:

    ۱-مویرگ‌های پیوسته: سلول‌های این مویرگ با هم ارتباط تنگاتنگی دارند و غشای پایه‌ی آن‌ها پیوسته و بدون منفذ است. ورود و خروج مواد در این رگ‌ها به شدت کنترل می‌شود. این رگ‌ها مثلا در دستگاه عصبی مرکزی حضور دارند.

    ۲-مویرگ‌های منفذدار: در مویرگ‌های منفذدار منافذ فراوانی در غشای آن‌ها وجود دارد. دقت کنید این منافذ در بین سلول‌ها نیست و غشای خود سلول سوراخ سوراخ است.
    غشای پایه در این مویرگ‌ها ضخیم است و عبور مولکول‌های درشت را محدود می‌کند. این رگ‌ها در کلیه دیده می‌شوند.

    ۳-مویرگ‌های ناپیوسته: در این مویرگ‌ها سلول‌های پوششی به هم متصل هستند اما فاصله‌هایی به صورت حفره در دیواره مویرگ دیده می‌شود. این مویرگ‌ها در کبد دیده می‌شوند.
    غشای پایه در این مویرگ‌ها ناقص است.

    توجه کنید غشای پایه در همه‌ی انواع مویرگ‌ها به عنوان نوعی صافی مولکولی عمل می‌کند. این عبارت حتی در مورد مویرگ ناپیوسته هم صادق است.

    چند نکته

    اگر در مورد نوعی مویرگ در انسان صحبت کردند ما دو کاندید داریم: خونی و لنفی.

    در چند جا ما در بین سلول‌های بافت پوششی حفره و یا فاصله می‌بینیم:
    ۱-مویرگ ناپیوسته
    ۲-بین سلول‌های پوششی حلزون گوش
    ۳-بین سلول‌های پوششی حبابک

    تبادل مواد در مویرگ ها

    تبادل مواد بین بافت و خون در مویرگ‌ها انجام می‌شود. این تبادل از غشای سلول‌های مویرگ یا از شکاف بین آن‌ها انجام می‌شود.

    در سمت سرخرگی، بیشتر بودن فشار تراوشی نسبت به فشار اسمزی باعث خروج خون از مویرگ می‌شود.

    به تدریج فشار تراوشی کمتر شده تا حدی که از فشار اسمزی هم کمتر می‌شود. دقت کنید در میانه مویرگ فشار تراوشی همچنان از فشار اسمزی بیشتر است.

    در سمت سیاهرگی به دلیل بیشتر بودن فشار اسمزی آب به همراه مولکول‌های مختلف مانند مواد دفعی سلول‌ها وارد مویرگ می‌شود.

    نکته: سلول‌هایی مثل گلبول‌های سفید مواد دفعی را مستقیما وارد خون می‌کنند.

    چرا فشار اسمزی در طول مویرگ ثابت می‌ماند؟

    سوال: چرا فشار اسمزی در طول رگ ثابت می‌ماند؟

    این موضوع فراتر از کتاب است. زمانی که پلاسما از رگ خارج می‌شود پروتئین‌های بزرگ مانند آلبومین در رگ می‌مانند. این موضوع باعث می‌شود که فشار اسمزی در حد کمی بالا برود که قابل چشم‌پوشی‌ست.

    زیاد پاپیچ این مسئله نشوید. این مسئله یک فرمول دارد و تمام نتیجه‌های بالا از آن فرمول گرفته شده است. با حل کردن آن فرمول قضیه حل می‌شود که فعلا جایش در این صفحه نیست. البته من هم آن فرمول را بلد نیستم.

    اگر سرعت برگشت مایعات از بافت به خون کم شود بخش‌هایی از بدن متورم می‌شود که به ادم(edema) یا خیز معروف است(مثلا ادم مغزی).

    ادم چگونه ایجاد می‌شود؟

    ۱-افزایش فشار تراوشی
    ۲-دوم کاهش فشار اسمزی
    ۳-اختلال در سیستم لنفاوی
    ۴-مصرف کم مایعات

    فشار تراوشی در مویرگ چطور افزایش می‌یابد؟

    چه چیزهایی فشار تراوشی را افزایش می‌دهد؟
    هر چیزی که فشار خون را به طور کلی یا در یک قسمت از بدن افزایش بدهد.

    مثلا مصرف زیاد نمک و افزایش بیش از حد هورمون‌هایی که فشار خون کل بدن را افزایش می‌دهد می‌تواند باعث ادم شود.
    اما مثلا از کار افتادن دریچه‌های لانه کبوتری می‌تواند تجمع خون را در قسمتی از بدن بالا ببرد و باعث خروج بیشتر پلاسما شود. سکته دهلیز چپ می‌تواند منجر به افزایش فشار خون در سیاهرگ ششی شده و احتمال ادم در شش را افزایش بدهد.

    فشار اسمزی در مویرگ چطور کاهش می‌یابد؟

    چه چیزهایی فشار اسمزی را کم می‌کند؟

    فشار اسمزی به پروتئین‌های پلاسما وابسته است. هر چیزی که باعث تجزیه پروتئین‌های پلاسما شود فشار اسمزی را در مویرگ‌ها کم می‌کند.

    مثلا:

    ۱-در دیابت‌های شیرین به دلیل تجزیه پروتئین‌ها احتمال وقوع ادم بالا می‌رود.
    ۲-افزایش بیش از حد کورتیزول باعث تجزیه بیش از حد پروتئین‌ها می‌شود و باز هم احتمال وقوع ادم بالا می‌رود.
    ۳-اختلال در کبد یا کم کار آن باعث کاهش تولید پروتئین شده و این موضوع هم می‌تواند به ادم منجر شود.

    چند نکته

    در ادم همانند تومورها بدن ممکن است ورم کند.

    یک سرخرگ کوچک می‌تواند چندین مویرگ ایجاد کند.

    سیاهرگ ها

    در سیاهرگ‌های دست و پا دریچه‌ها لانه کبوتری وجود دارد که جریان خون را یک طرفه می‌کنند. با انقباض هر ماهیچه دریچه پایین بسته و دریچه بالایی باز می‌شود.

    دقت کنید در ابتدای سرخرگ‌ها دریچه وجود دارد و کار این دریچه هم یک طرفه کردن جریان خون است، اما این دریچه‌ها توسط بافت پوششی قلب ایجاد می‌شود و جز ساختار قلب محسوب می‌شود.

    فشار مکشی قفسه سینه روی سیاهرگ کرونر تاثیر ندارد (نمی‌دانم دلیلش را از کجای کتاب می‌آورند!)

    دستگاه لنفی

    طحال و دیگر اندام‌های لنفی در از بین بردن میکروب‌ها و یاخته‌های سرطانی موثر هستند.

    تنظیم دستگاه گردش خون

    سرخرگ ورودی به طحال از سیاهرگ خروجی از آن بالاتر است.

    مجرای لنفی چپ از دیافراگم عبور می‌کند.

    از پشت قلب مجرای لنفی چپ و یک رگ دیگر عبور می‌کند. از بین این دو فقط مجرای لنفی چپ به سیاهرگ زیرترقوه‌ای می‌ریزد.

    رگ‌های خارج شده از طحال ابتدا یکی می‌شود و سپس به مجرای لنفی چپ می‌ریزد.

    لنف بخش‌های چپ و راست گردن ابتدا با لنف دست‌ها یکی شده و سپس به رگ‌های زیرترقوه‌ای می‌ریزد.

    لنف روده بزرگ و اندام‌های پایین‌تر به مجرای لنفی چپ می‌ریزد.

    مجرای لنفی چپ از پشت رگ گردنی عبور می‌کند ولی مجرای راست از پشت رگ گردنی عبور نمی‌کند.

    لوزه در هر دو سمت بدن وجود دارد و لنف آن هم به مجرای راست و هم به مجرای چپ می‌ریزد.

    دقت کنید مغز استخوان هم نوعی اندام لنفی‌ست.

    مرکز هماهنگی اعصاب خودمختار در بصل النخاع و پل مغزی قرار دارد.

    کربن دی‌اکسید روی ماهیچه‌ی صاف سرخرگ‌های کوچک اثر می‌گذارد و باعث باز شدن آن‌ها می‌شود.

    انواع گیرنده‌ها:

    ۱-سلول: یا پوششی تمایز یافته یا نورون تمایز یافته.

    ۲-بخشی از سلول: با غلاف پیوندی و یا بدون غلاف پیوندی (درد یا حس وضعیت)

    انواع گیرنده‌ها (بر اساس نوع محرک)

    ۱-درد ۲-دمایی ۳-شیمیایی ۴-نوری ۵-مکانیکی

    انواع حواس:

    ۱-حواس پیکری: دما (محرک دمایی)، وضعیت و تماس (محرک مکانیکی)، درد (محرک درد)

    ۲-حواس ویژه: بینایی (محرک نوری)، شنوایی و تعادل (محرک مکانیکی)، چشایی و بویایی (محرک شیمیایی)

    حواس پیکری محرک نوری و شیمیایی ندارد.

    حواس ویژه محرک درد و دمایی ندارند.

    گیرنده‌هایی که به کاهش اکسیژن یا افزایش کربن دی اکسید حساس هستند گیرنده‌های مستقل هستند و نه جزئی از پیکری هستند و نه جزئی از گیرنده‌های ویژه.

  • قلب – گفتار اول گردش مواد در بدن

    قلب – گفتار اول گردش مواد در بدن

    آناتومی قلب

    حفرات قلب

    از نظر حفره درونی: بطن راست بزرگتر از بطن چپ، بطن چپ بزرگتر از دهلیز راست و دهلیز راست بزرگتر از دهلیز چپ است.

    در دهلیز راست هر چه به سمت بالاتر برویم قطر دیواره کمتر می‌شود.

    قطر دیواره بطن چپ از بطن راست بزرگتر است. اما در دهلیز راست جایی وجود دارد که قطورتر از دیواره دهلیز چپ باشد.

    کم قطعه ترین دریچه دریچه دو لختی‌ست.

    دریچه‌های دهلیزی بطنی به سمت پایین باز می‌شود و دریچه‌های سینی به سمت بالا باز می‌شود.

    طناب‌های ارتجاعی به بسته ماندن دریچه‌های دهلیزی بطنی کمک می‌کند نه بسته شدن دریچه.

    میزان طناب‌های ارتجاعی در بطن راست از بطن چپ بیشتر است و در نتیجه طناب‌های ارتجاعی بیشتری به دریچه دهلیزی بطنی آن چسبیده است.

    عقبی‌ترین حفره قلب دهلیز چپ است.

    رگ‌های متصل به قلب

    دهلیز چپ به چهار رگ، دهلیز راست به سه رگ و بطن‌ها هر کدام به یک رگ متصل هستند.

    در دهلیز راست مدخل بزرگ سیاه رگ زبرین بالاتر از مدخل سیاهرگ کرونر و مدخل سیاهرگ کرونر بالاتر از مدخل بزرگ سیاه رگ زیرین است.

    رگ‌های متصل به دهلیز چپ قطر کمی دارند در حالی که رگ‌های متصل به دهلیز راست قطر زیادی دارند.

    شاخه راست انشعاب سرخرگ ششی از زیر قوس آئورت و پشت بزرگ سیاه رگ زبرین عبور می‌کند. شاخه چپ از جلوی قوس نزولی آئورت عبور می‌کند.

    تامین اکسیژن و مواد مغذی قلب

    سرخرگ ششی توسط بافتی به آئورت متصل می‌شود.

    سرخرگ ششی چپ طول کمتری دارد.

    دریچه‌های قلب

    توضیحات انگلیسی برای کنکور مهم نیستند. این تصاویر به زودی حذف و یا اصلاح خواهند شد.

    نکات شکل

    بالاترین دریچه سینی ششی و سه لختی پایین‌ترین است. درواقع سینی ششی جلوترین و سه لختی عقبی‌ترین دریچه هست. سینی ششی کوچکترین دریچه و سه لختی بزرگترین دریچه قلب است.

    سینی آئورتی نسبت به سینی ششی مرکزی‌تر و بزرگتر است.

    رگ کرونری که به سمت چپ قلب می‌رود سه شاخه می‌شود و رگی که به سمت راست می‌رود دو شاخه می‌شود.
    اگر بخواهیم ریزتر شویم، هر دو رگ کرونری در ابتدا دو انشعاب می‌دهند و رگ کرونری چپ در ادامه سه انشعاب می‌دهد.

    شاخه‌ای از رگ کرونری چپ از پشت سرخرگ ششی عبور می‌کند.

    رگ کرونری چپ ضخیم‌تر است و زودتر انشعاب می‌دهد.

    ما دو سرخرگ کرونر و یک سیاهرگ کرونر داریم. درواقع لفظ سرخرگ‌های کرونر درست و لفظ سیاهرگ‌های کرونر غلط است.

    بافت چربی در برون شامه قلب وجود دارد. در ناحیه نوک قلب هم می‌توانیم چربی را ببینیم.

    خونی که از رگ عبور می‌کند نمی‌تواند نیازهای تنفسی و تغذیه‌ای کل قلب را پوشش دهد.

    خون همیشه وارد سرخرگ کرونر می‌شود و این موضوع فقط در رابطه با بعد از انقباض دهلیز درست نیست.

    بسته شدن سرخرگ‌های به معنی تصلب شرایین نیست.

    یاخته‌های ماهیچه قلبی تنفس بی‌هوازی ندارند.

    ما در دستگاه گردش خون چهار دریچه داریم: سینی، دهلیزی بطنی، لانه کبوتری، دریچه گره‌های لنفی.

    صداهای قلب

    در ابتدای انقباض بطنی خون از بطن‌ها به سرخرگ‌ها وارد می‌شود. این بالا رفتن خون باعث می‌شود که دریچه‌های دهلیزی بطنی بسته شود و صدای اول قلب ایجاد شود. پس صدا اول در حرکت خون به سمت بالا ایجاد می‌شود.

    صدای دوم قلب در زمان حرکت خون به سمت پایین ایجاد می‌شود. زمانی که انقباض بطن تمام شد، خون درون سرخرگ‌ها به پایین برمی‌گردد و دریچه‌های سینی را می‌بندد که صدای دوم قلبی را ایجاد می‌کند.

    نکات

    صدای اول بلندتر و گنگ‌تر، دومی کوتاه‌تر و واضح‌تر.

    اگر سوالی در مورد صداهای قلب پرسیدند ممکن است صداهایی غیرعادی را هم در نظر گرفته باشند، پس به صورت سوال خوب توجه کنید.

    صدای اول قلب در ابتدای مرحله انقباض بطن ها و صدای دوم در ابتدای مرحله انقباض دهلیزها به گوش می‌رسد.

    تشریح قلب گوسفند

    سطح پشتی قلب صاف و سطح جلویی آن برآمده است.

    رگ‌های کرونر در سطح پشتی عمودی و در سطح جلویی مورب هستند.

    رگ‌های غالب در سطح شکمی سرخرگ‌ها و در سطح پشتی سیاهرگ‌ها هستند.

    بافت شناسی قلب

    نقاشی یک قلب

    براساس متن کتاب درسی قلب سه لایه دارد:

    ۱-درون شامه
    ۲-لایه میانی (ماهیچه‌ای)
    ۳-برون شامه

    درواقع برون‌شامه خارجی‌ترین لایه‌ی قلب است و پیراشامه جز لایه‌های قلب نیست، اما همچنان پیراشامه بخش خارجی قلب را پوشش می‌دهد درواقع:

    خارجی‌ترین لایه قلب: برون‌شامه
    خارجی‌ترین بخش قلب: پیراشامه.

    بیرونی‌ترین بافت قلب، بافت پیوندی متراکم است که در پیراشامه قرار دارد.

    داخلی‌ترین لایه قلب درون‌شامه است. درون‌شامه شامل بافت پوششی و پیوندی سست است.

    بافت پوششی درون‌شامه چین خوردگی‌هایی دارد که بعضی از این چین‌خوردگی‌ها دریچه‌های قلب را می‌سازد.

    میوکارد قلب شامل سلول‌های ماهیچه‌ای و بافت پیوندی متراکم است. بیشتر لایه میانی قلب از سلول‌های ماهیچه‌ای تشکیل شده است.

    بیشتر سلول‌های ماهیچه‌ای با رشته‌های کلاژن بافت پیوندی در تماس هستند.

    رشته‌های کلاژن لایه‌میانی قلب در استحکام دریچه‌های قلب موثر هستند.

    در لایه میانی قلب می‌توان بافت پوششی رگ‌ها را دید اما بافت پوششی جزئی از ساختار بافتی لایه میانی محسوب نمی‌شود.

    لایه میانی قلب از سمت داخل و خارج با بافت پیوندی در تماس است.

    ساختار ماهیچه قلب

    ماهیچه قلب دارای ساختار مخطط است، اما به شکل غیرارادی منقبض می‌شوند. سلول‌های آن تک هسته‌ای و بعضا دو هسته‌ای هستند.

    سوال: ماهیچه قلب چطور منقبض می‌شود؟

    برای اینکه سلول‌های ماهیچه قلبی منقبض شوند پیام الکتریکی باید به سلول قلبی برسد تا این سلول منقبض شود. از طرف دیگر این پیام باید بین سلول‌های مختلف به راحتی جابه‌جا شود.

    به خاطر دلایل بالا، سلول‌های ماهیچه قلب از طریق صفحات بینابینی با هم ارتباط دارند.

    این ارتباط باعث می‌شود پیام انقباض و استراحت بین این ماهیچه‌ها به سرعت جابه‌جا شود.

    اما مشکلی وجود دارد: بین دهلیز‌ها و بطن‌ها صفحات بینابینی وجود ندارد. به طور دقیق‌تر یک لایه عایق بین دهلیز و بطن قرار دارد که نمی‌گذارد پیام بین سلول‌های دهلیزی و بطنی جابه‌جا شود.

    شبکه هادی در قلب این مشکل را حل کرده است که در بخش بعد با آن آشنا می‌شویم. پس:

    صفحات بینابینی سبب انتشار پیام از دهلیزها به بطن‌ها نمی‌شود، شبکه هادی قلب این کار را انجام می‌دهد.

    انواع پیام انقباض در کتاب درسی

    پیام انقباض‌ها سه مدل هستند: عصبی، شیمیایی، تکانه‌ای (الکتریکی)

    قلب پیام استراحت دارد اما ماهیچه‌های اسکلتی پیام استراحت ندارند.

    دو پیام استراحت برای ماهیچه در کنکور وجود دارد. اولی پیام استراحت ماهیچه قلب. و دومی پیام اپی نفرین و نور اپی نفرین برای نایژک‌ها.

    شبکه هادی قلب

    شبکه هادی از دو گره و دسته‌تارهای تخصص یافته ساخته شده است. جنس شبکه هادی از سلول‌های ماهیچه‌ای‌ست و در همان لایه ماهیچه‌ای قرار دارد. بخشی از این شبکه در دهلیزها و بخش دیگر در بطن‌ها قرار دارد.

    شبکه هادی در دهلیزها

    دو شبکه هادی دو گره وجود دارد. گره اول بزرگتر است و شروع کننده تکانه‌های قلبی‌ست. همانطور که در شکل مشخص است، این گره در دیواره پشتی دهلیز راست و زیر منفذ بزرگ سیاهرگ زبرین قرار دارد.

    گره دوم که کوچکتر است، در دیواره پشتی دهلیز راست و در عقب دریچه سه‌لختی قرار دارد.

    از گره اول چهار دسته تار خارج می‌شود. سه دسته تار با عبور از دهلیز راست به گره دوم می‌رود و یکی آن‌ها به دهلیز چپ می‌رود.

    پیام در دهلیز راست زودتر از دهلیز چپ منتشر می‌شود.

    دسته تار بین دهلیزی (دسته تاری که از گره اول به دهلیز چپ می‌رود) زمانی که به دهلیز راست می‌رسد قطور می‌شود.

    در کنار منفذ بزرگ سیاهرگ زیرین گره‌ای وجود ندارد، اما یکی از دسته تارهای بین گرهی از کنار این منفذ عبور می‌کند. این دسته تار در قسمتی از مسیر حرکت خود به سمت بالا می‌رود.

    با رسیدن پیام به گره دوم موج الکتریکی بلافاصله به دیواره بین دو بطن منتشر نمی‌شود و این کار با فاصله صورت می‌گیرد. این کار برای عملکرد صحیح قلب نیاز است.

    شبکه هادی در بطن‌ها

    از گره دوم یک دسته تار خارج می‌شود که در ادامه دو شاخه می‌شود.

    دو شاخه شدن دسته تارهای بین بطنی در سطحی پایین تر از دریچه‌ها انجام می‌شود. دسته تارهای به وجود آمده قبل از رسیدن به نوک قلب منشعب نمی‌شود.

    انقباض دهلیز از بالا به پایین و انقباض بطن از پایین به بالا است.

    چرخه ضربان قلب

    ترتیب چرخه ضربان قلب در کتاب درسی مهم است: اولین مرحله استراحت عمومی، دومین مرحله انقباض دهلیزها و سومین مرحله انقباض بطن‌ها است.

    در انقباض دهلیز‌ها خون وارد دهلیز نمی‌شود (کنکور ۱۴۰۰)

    باز شدن دریچه‌های دهلیزی بطنی به استراحت عمومی اشاره می‌کند. دقت کنید که در هنگام انقباض دهلیزها این دریچه‌ها باز هستند.

    برون ده قلبی

    نوار قلب چه می‌گوید؟

    در جایی که نمودار خط راست (خط افقی) را نشان می‌دهد قلب فعالیت الکتریکی ندارد.

    گره پیشاهنگ پیام انقباض دهلیزها را در اواخر استراحت عمومی تولید می‌کند.

    در ابتدای سیستول بطن دریچه‌های سینی بسته هستند.

    بیشترین اختلاف پتانسیل قلب در ابتدای انقباض بطن دیده می‌شود.

  • تهویه ششی – گفتار دوم تبادلات گازی

    تهویه ششی – گفتار دوم تبادلات گازی

    هوای باقی مانده در شش چپ و شش راست یکی نیست.

    چون دیافراگم یک ماهیچه اسکلتی‌ست، پس تمام ویژگی‌های ماهیچه اسکلتی برای آن صادق است.

    در همه‌ی زمان‌ها ماهیچه اسکلتی در حال مصرف atp است. در زمانی که ماهیچه منقبض می‌شود مصرف atp زیاد می‌شود.

    ما فضای بین پرده‌های جنب نداریم. درواقع ما اصلا پرده‌های جنب نداریم. پرده‌ی جنب یکی‌ست که دو لایه دارد.

    پرده جنب به دیافراگم چسیبده است.

    ما دوازده جفت دنده داریم. هر دوازده جفت از پشت به ستون مهره متصل هستند اما جفت یازده و دوازده به جناغ متصل نمیشوند. دنده هشت و نه و ده غضروف مشترک دارند که این غضروف با غضروف دنده شماره هفت ادغام می‌شود. غضروف حاصل با غضروف دنده شماره شش اتصال برقرار می‌کند.

    بالاتر از دنده شماره یک ما ماهیچه نداریم.

    راس شش‌ها بالاتر از دنده شماره یک قرار می‌گیرد.

    در تنفس دنده‌ها به بالا و رو به جلو و جناغ به سمت جلو حرکت می‌کند.

    ماهیچه‌های ناحیه گردن در بازدم عمیق نقش دارند (نه یک ماهیچه گردنی و نه ماهیچه گردن).

    قبل از دو نایژه اصلی یک انشعاب سومی به سمت شش راست می‌رود.

    غضروف نای سی شکل است و نای غضروف کامل ندارد. غضروف نایژه اصلی در ابتدای کامل و سپس قطعه قطعه است. غضروف نایژه‌های کوچکتر قطعا قطعه قطعه است.

    سوراخ باز با غضروف: نایژه – سوراخ باز: سرخرگ – سوراخ بسته: سیاهرگ

    حجم جاری: هوای که در یک دم وارد می‌شود یا در یک بازدم خارج می‌‌شود.

    پرده‌های حنجره از جنس بافت پوششی‌ست.

    عطسه و سرفه بازدم عمیق است.

    برای دم ما نیاز به پیام عصبی از بصل النخاع داریم. این مرکز مرکز عطسه و سرفه نیز هست.

    پل مغزی با اثر روی بصل النخاع باعث خاتمه دم و تنظیم مدت زمان دم می‌شود.

    گیرنده‌های اکسیژن (کاهش اکسیژن) در سرخرگ‌ها و گیرنده‌های کربن دی اکسید (افزایش کربن دی‌ اکسید) در سیاهرگ‌ها میتواند باعث تنظیم تنفس شود.

  • تنوع تبادلات گازی – گفتار سوم تبادلات گازی

    تنوع تبادلات گازی – گفتار سوم تبادلات گازی

    در تک سلولی‌ها و جانورانی مثل هیدر که همه سلول‌های بدن می‌توانند با محیط تبادلات گازی داشته باشند، ساختار ویژه‌ای برای تنفس وجود ندارد.

    در سایر جانوران ساختارهای تنفسی ویژه‌ای وجود دارد که ارتباط سلول‌های بدن را با محیط فراهم می‌کنند. در این جانوران چهار روش اصلی دیده می‌شود:
    ۱-تنفس نایدیسی
    ۲-تنفس پوستی
    ۳-تنفس آبششی
    ۴-تنفس پوستی

    تنفس نایدیسی

    تنفس نایدیسی در حشرات دیده می‌شود.

    در سخت پوستان که دسته دیگر بندپایان هستند تنفس آبششی وجود دارد.

    نایدیس‌ها لوله‌های منشعب و به هم مرتبطی هستند که از طریق منافذ تنفسی به خارج راه دارند.

    منافذ تنفسی در ابتدای نایدیس قرار دارند.

    منافذ نایدیس‌ها در دو طرف بدن و در سینه و شکم دیده می‌شوند. این منافذ در سر وجود ندارد. البته انشعابات پایانی در همه جای بدن دیده می‌شود.

    نایدیس به انشعابات کوچکتری تقسیم می‌شود. انشعابات پایانی که در کنار همه سلول‌های بدن قرار می‌گیرد بن‌بست بوده و دارای مایعی‌ست که تبادلات را ممکن می‌کند.

    از آنجایی که تبادل O2 و CO2 به صورت محلول انجام می‌شود انشعابات پایانی دارای مایع است.

    ترکیب دیواره انتهای نایدیس‌ها با ابتدای آن متفاوت است.

    در این جانوران دستگاه گردش مواد نقشی در انتقال گازهای تنفسی ندارد.

    همولنف اکسیژن و کربن دی اکسید دارد، اما در انتقال گازهای تنفسی نقشی ندارد(این جمله را باید بیشتر بررسی کنم).

    تنفس پوستی

    این نوع تنفس در کرم خاکی و دوزیستان وجود دارد.

    دوزیستان در دوران نوزادی تنفس آبششی دارند.

    در تنفس پوستی شبکه مویرگی زیرپوستی با مویرگ‌های فراوان وجود دارد و گازها با محیط اطراف از طریق پوست مبادله می‌شوند.

    سطح پوست در جانورانی که تنفس پوستی دارند مرطوب نگه داشته می‌شود.

    تنفس از طریق پوست می‌تواند به معنی آبشش‌های پراکنده پوستی هم باشد. درواقع تنفس از طریق پوست و تنفس پوستی با هم فرق دارند.

    تنفس آبششی

    آبشش در بی‌مهرگان

    ساده‌ترین آبشش‌ها برجستگی‌های کوچک و پراکنده پوستی هستند، مانند آبشش‌های ستاره دریایی.

    اکسیژن پس از عبور از دولایه سلولی وارد مایعات بدن می‌شود.

    پوست ستاره دریایی دو لایه بافت سلول مکعبی‌ست (نه بافت دولایه‌ی مکعبی).

    لایه بیرونی پوست ستاره دریایی سلول‌های بزرگ‌تری نسبت به لایه درونی دارد. مجرایی که مایعات بدن در آن قرار دارد در محل برجستگی به پوست چسبیده و در سایر مناطق از پوست فاصله دارد.

    در سایر بی‌مهرگان مثل سخت‌پوستان آبشش‌ها به نواحی خاص محدود می‌شود. در سخت‌پوستان ماده دفعی نیتروژن‌دار از آبشش‌ها دفع می‌شود.

    بی‌مهرگان آبشش‌دار دو دسته هستند: دسته اول که آبشش پراکنده پوستی دارند (ستاره دریایی) و دسته دوم بی‌مهرگانی که (نه همه بی‌مهرگان) آبشش آن‌ها به نواحی خاص محدود است (مثل برخی از سخت پوستان).

    آبشش در ماهی‌ها و نوزاد دوزیستان

    تبادل گاز از طریق آبشش بسیار کارآمد است.

    ماهی‌ها دو جفت کمان آبششی دارند که در دو طرف سر قرار گرفته است.

    هر آبشش ماهی از چند کمان، هر کمان از چند رشته و هر رشته از چند تیغه تشکیل شده است.

    هر کمان از دو ردیف رشته آبششی تشکیل شده است.

    در کمان آبششی یک جفت رگ دیده می‌شود که هر دوی آن‌ها سرخرگ هستند. سرخرگ با خون روشن سرخرگ پشتی و سرخرگ با خون تیره سرخرگ شکمی‌ست.

    رشته‌های آبششی با دور شدن از کمان باریک‌تر می‌شوند.

    سرخرگ دارای خون تیره به رشته‌های آبششی نزدیک‌تر است.

    جهت حرکت خون در تیغه‌های آبششی از تیره به روشن و جهت حرکت آب در طرفین این تیغه‌ها از روشن به تیره است.

    جهت حرکت خون در تیغه‌های یک کمان یکسان است؟ نه.

    در دو ردیف رشته‌های موجود در یک کمان آبششی، سرخرگ‌ها به هم نزدیک‌تر و سرخرگ‌های با خون روشن از هم دورتر هستند.

    خون کم اکسیژن آبشش از سرخرگ شکمی می‌آید و خون پراکسیژن از آبشش به سرخرگ پشتی می‌رود.

    تنفس ششی

    حلزون از نرم‌تنان خشکی‌زی‌ست که برای تنفس از شش استفاده می‌کند.

    حلزون پمپ فشار مثبت و منفی ندارد. این ویژگی برای مهره‌داران است.

    در مهره‌داران شش‌دار سازوکارهایی وجود دارد که باعث می‌شود جریان پیوسته‌ای از هوای تازه در مجاورت بخش مبادله‌ای برقرار شود. این سازوکارها به سازوکارهای تهویه‌ای شهرت دارند.

    مهره‌داران دو نوع سازوکار تهویه‌ای متفاوت در تهویه دارند.

    پمپ فشار مثبت

    این سازوکار در دوزیستان بالغ وجود دارد. این سازوکار چگونه انجام می‌شود؟

    در این سازوکار ابتدا هوا از طریق بینی وارد حفره دهانی می‌شود.

    سپس غورباقه به کمک ماهیچه‌های دهان و حلق با حرکتی شبیه قورت دادن هوا را با فشار به شش‌ها می‌راند. در این حالت قورت دادن بینی بسته است.

    پمپ فشار منفی

    پرندگان و پستانداران سازوکار فشار منفی دارند. که در آن هوا به وسیله مکش حاصل از فشار منفی وارد شش‌ها می‌شود.

    پرندگان به علت پرواز نسبت به سایر مهره‌داران انرژی بیشتری مصرف می‌کنند و بنابراین به اکسیژن بیشتری نیاز دارند. پرندگان علاوه‌بر شش‌ دارای ساختارهایی به نام کیسه‌های هوادار بوده که کارایی تنفس آن‌ها را نسبت به پستانداران افزایش می‌دهد.

    پرندگان ۹ کیسه هوادار دارند که هر شش با پنج کیسه در ارتباط است.

    پرندگان دیافراگم ندارند.

  • ساز و کار دستگاه تنفس در انسان – گفتار اول تبادلات گازی

    ساز و کار دستگاه تنفس در انسان – گفتار اول تبادلات گازی

    پرده بین انگشتان غورباقه حفظ شده است.

    نفس کشیدن ویژگی بسیاری (نه همه) از جانوران است.

    هم در هوای دمی و هم در هوای بازدمی اکسیژن از کربن دی اکسید بیشتر است، اما در مقایسه آن‌ها، اکسیژن هوای بازدمی کمتر و کربن دی اکسید هوای بازدمی بیشتر است.

    افزایش کربن دی اکسید خطرناکتر از کاهش کربن دی اکسید است (به دلیل واکنش آن با آب و اسیدی کردن پی اچ خون).

    شش چپ دو لب دارد که لب بالایی آن بزرگتر است.

    نایژه‌ها به لب پایین شش چپ وارد نمی‌شود.

    گرم کردن هوای دمی فقط کار بینی است.

    دهان جز بخش هادی تنفس نیست.

    اگر با دهان نفس بکشیم حلق اولین جز بخش هادی‌ست که هوا وارد آن می‌شود.

    در بینی ما چند نوع بافت پوششی می‌بینیم: پوست مو دار (سنگ فرشی چند لایه)، استوانه‌ای تک لایه بدون مژک (در کنار سلول‌های داراک مژک دیده می‌شود)، مخاط مژک دار (استوانه‌ای مژک دار).

    پوست مو دار مخاط ترشح نمی‌کند (و یک نکته: مخاط ترشح نمی‌شود. جمله من اشتباه است. مخاط یک لایه است و آن چیزی که ترشح می‌شود ماده مخاطی‌ست).

    در کتاب آمده در سراسر مجاری هادی مژک وجود دارد. احتمالا کتاب حلق را جز مجرا حساب نکرده، چون اگر در تستی در مورد کل بخش هادی سوال شود بهتر است که ما آن گزینه را غلط بگیریم.

    ضخامت ماده مخاطی در سراسر بخش هادی یکسان نیست.

    یک سری یاخته‌های ریز در مخاط نای هستند،‌ هسته آن‌ها از هسته سلول‌های کناریش کوچک‌تر است.

    هر سلول مخاط نای که مژک‌دار نیست و سلول‌های بدون مژک مخاط ترشح می‌کنند.

    همواره بخشی از بافت خارجی مری بین دو لایه ماهیچه‌ای نیست (درواقع بعد از منشعب شدن نای دیگری مری در مجاورت نای نیست).

    لایه بیرونی نای پیوندی سست.

    لایه دوم (از بیرون) غضروفی ماهیچه‌ای: ماهیچه آن به صورت طولی قرار گرفته، غضروف‌های آن به هم متصل نیست.

    در زیر مخاط ما می‌توانیم اعصاب و رگ‌ها را ببینیم.

    همه‌ی جانوران اکسیژن را به صورت محلول در آب استفاده می‌کنند.

    غضروف سی شکل برای نای استفاده می‌شود نه حنجره.

    یک سوال مسخره در کنکورهای اخیر استفاده شده است و به تفاوت بین قطعات و قطعه قطعه کردن چیزی پرداخته است. این سوال کاملا تجربی‌ست و به هیچ وجه از محدوده تعریف ساینس خارج نمی‌شود.

    اپی نفرین و نور اپی نفرین با انقباض و انبساط ماهیچه نایژک‌ها آن‌ها را تنگ و گشاد می‌کنند.

    نایژه اصلی چپ طول بیشتر و نایژه اصلی راست قطر بیشتری دارد. نایژه اصلی راست زودتر منشعب می‌شود. نایژه راست انشعابات بیشتری می‌دهد.

    بخشی از دستگاه تنفس که خارج از قفسه سینه قرار دارد: بینی، حلق، حنجره و بخشی از نای.

    بخش ابتدایی نایژه اصلی خارج است شش قرار دارد.

    بخشی از نایژک‌های مبادله‌ای بالاتر از نایژه‌های اصلی قرار دارند.

    در نایژک مبادله‌ای هوای مرده وجود ندارد. نایژک انتهایی و مبادله‌ای هر دو بدون غضروف هستند. نایژک مبادله‌ای منشعب نمی‌شود. در سراسر نایژک انتهایی مخاط مژک دار وجود دارد اما مخاط مژک دار در طول نایژک مبادله‌ای به پایان می‌رسد (و این یعنی بخشی از آن فاقد مخاط مژک دار است).

    حبابک‌ها لزوما هم اندازه نیستند. حبابک‌ها لزوما در خوشه حبابکی حضور ندارند.

    در بخش مبادله‌ای نایژک‌ها هم با خون اکسیژن را مبادله می‌کنند. هر چند که این پرسش با این عبارات و ادبیات کلی و به درد نخور است و بیشتر جنبه مچ گیری دارد تا یادگیری.

    ماکروفاژ جز دیواره حبابک نیست. هر درشت خواری که فاگوسیتوز می‌کند لزوما ماکروفاژ نیست. اگر سوال شد بخشی از شش‌ها که ماکروفاژ می‌تواند در آن دیده شود باز هم لزوما حبابک نیست. چون ماکروفاژ بیگانه خوار بافتی‌ست و می‌تواند در همه جا دیده شود.

    سورفاکتانت کشش سطحی را صفر نمی‌کند.

    اختلال در ترشح سورفاکتانت هوای جاری را کاهش میدهد، در دفع co2 اختلال ایجاد میکند (کلیه H بیشتری دفع میکند)، باعث ترشح بیشتر سورفاکتانت می‌شود و هوای مرده ثابت می‌ماند.

    ترشح بیش از حد اپی نفرین و نور اپی نفرین هوای مرده را افزایش می‌دهد.

    به نظر می‌رسد در اطراف هر حبابک بیش از یک مویرگ وجود دارد (البته که جمله کتاب گنگ است و این موضوع به سختی از آن جمله قابل برداشت است).

    یاخته‌های نوع دوم دارای زوائد غشایی هستند.

    یاخته‌ای که در حبابک دیده می‌شود ودارای زوائدی‌ست: ماکروفاژ و نوع دوم.

    یاخته‌ای که جز حبابک دیواره است و دارای زوائدی‌ست: نوع دوم.

    یاخته‌های نوع دوم سنگ فرشی نیستند، از یاخته‌های سنگ‌فرشی بزرگترند و تعدادشان کمتر است.

    در دیواره حبابک منافذی برای ارتباط آن‌ها وجود دارد.

    در سلول نوع دوم در جایی که هسته وجود دارد سلول ضخیم‌تر است.

    هسته سلول سنگفرشی حبابک از مویرگ بزرگتر است.

    غشای پایه بین حبابک و مویرگ در همه جای شش یک لایه نیست.

    سرخرگی که خون را به شش می‌آورد می‌تواند دارای خون تیره و یا روشن باشد.

    چرا ورود کربن مونوکسید به ظرفیت کربن دی اکسید کاری ندارد؟‌ چون محل اتصال آن با کربن دی اکسید متفاوت است و به جای اکسیژن می‌نشیند.

    واکنشی وجود دارد که آب پیش ماده آن است ولی آن واکنش هیدرولیز نیست.

    کربنیک اسید را کربنیک انیدراز تجزیه نمی‌کند.

    در لوله گوارش غدد در مخاط قرار دارند. در دیواره نای غدد آن در زیر مخاط قرار دارد. توجه کنید که در لایه مخاطی نای سلول‌های ترشحی دیده می‌شود.

  • تنوع گوارش در جانداران – گفتار سوم گوارش و جذب مواد

    تنوع گوارش در جانداران – گفتار سوم گوارش و جذب مواد

    جانداران از نظر گوارش به چهار دسته تقسیم می‌شوند:
    ۱-جاندارانی که گوارش ندارند.
    ۲-جاندارانی که تنها گوارش درون‌سلولی دارند.
    ۳-جاندارانی که ابتدا گوارش برون‌سلولی و سپس گوارش درون‌سلولی دارند.
    ۴-جاندارانی که لوله گوارش و گوارش برون‌سلولی دارند.

    در این گفتار در مورد هر کدام از این دسته‌ها صحبت خواهیم کرد.

    دسته اول: جانداران فاقد گوارش

    برخی جانداران مواد مغذی را به‌طور مستقیم از محیط دریافت می‌کنند. این جانداران می‌توانند تک سلولی یا پر سلولی باشند. تک سلولی‌ها مواد مغذی را از سطح سلول و پرسلولی‌ها مواد مغذی را از سطح بدن دریافت می‌کنند. این نوع از جانداران مواد را از آب دریا دستگاه گوارش یا مایعات بدن جانوران میزبان دریافت می‌کنند.

    در ادامه با کرم کدو آشنا می‌شویم.

    کرم کدو

    کرم کدو دهان و دستگاه گوارش ندارد. این کرم مواد مغذی را از سطح بدن جذب می‌کند.

    کرم کدو جز کرم‌های پهن است.

    سر کرم کدو نازک است و هر چه به انتهای بدن کرم نزدیک می‌شویم بدن او ضخیم‌تر می‌شود.

    بند‌های بدن کرم کدو اندازه یکسانی ندارد.

    دسته دوم: جانداران دارای گوارش درون‌سلولی

    برخی از تک سلولی‌ها با واکوئول گوارشی گوارش درون‌سلولی را انجام می‌دهند.

    کمی بالاتر از کتاب درسی

    اسفنج یک پرسلولی‌ست که گوارش برون سلولی ندارد. با اسفنج‌ها جلوتر آشنا می‌شویم اما در مورد گوارش آن‌ها در کتاب درسی چیزی وجود ندارد. شما هم تا همین حد بدانید کافی‌ست.

    واکوئول گوارشی

    پارامسی یک آغازی مژک‌دار است و در آب شیرین زندگی می‌کند. واکوئول گوارشی در پارامسی وجود دارد.

    پارامسی از طریق مژک‌ها غذا را به حفره دهانی منتقل می‌کند.

    چند نکته

    پارامسی به عنوان یک تک‌سلولی غذا را از سطح سلول دریافت می‌کند نه از سطح بدن، زیرا در آن‌ها اصلا بدن شکل نمی‌گیرد.

    پارامسی مژک‌دارد نه تاژک.

    مژک‌های اطراف دهان پارامسی بلندتر هستند.

    در انتهای حفره دهانی و در منفذ دفعی مژک وجود ندارد.

    پارامسی حفره دهانی دارد و غذا را به دهان منتقل نمی‌کند.

    در انتهای حفره‌ی دهانی پارامسی کیسه‌ای غشایی به نام واکوئول غذایی شکل می‌گیرد.

    واکوئول غذایی در سیتوپلاسم حرکت می‌کند و بعد لیزوزوم به آن می‌پیوندد.

    با پیوستن لیزوزوم واکوئول گوارشی می‌گیرد و غذا گوارش پیدا می‌کند. سپس مواد گوارش یافته از واکوئول خارج می‌شود و واکوئول دفعی شکل می‌گیرد.

    همه‌ی مواد درون واکوئول غذایی گوارش پیدا نمی‌کند.

    در مرحله آخر مواد گوارش نیافته از منفذ دفعی خارج می‌شود.

    پارامسی یک منفذ دفعی دارد و به کار بردن منافذ دفعی اشتباه است.

    یک نکته در مورد دفع در پارامسی

    در مورد دفع مواد دفعی در پارامسی می‌دانیم:

    اگر در مورد پارامسی کلمه واکوئول دفعی به کار رفت ما دو کاندید داریم،

    اول، واکوئول دفعی غذا

    دوم، واکوئول‌های انقباضی (فصل پنج)

    که دفع در اولی با اگزوسیتوز و دفع در دومی با مچاله شدن صورت می‌گیرد. پس هر واکوئول دفعی مواد گوارشی را خارج نمی‌کند.

    در پارامسی مواد دفعی با انتشار هم می‌توانند از آن خارج شوند. مثلا co2 می‌تواند با انتشار خارج شود.

    دسته سوم: جاندارانی که ابتدا گوارش برون‌سلولی و سپس گوارش درون‌سلولی دارند

    جانداران دارای حفره گوارشی (مثل پلاناریا و هیدر) ابتدا گوارش برون‌سلولی و سپس گوارش درون‌سلولی دارند.

    حفره گوارشی

    حفره گوارشی یک حفره منشعب پر از مایعات است.

    این حفره یک راه ورود و خروج دارد. درواقع مسیر حرکت غذا در این حفره دو طرفه است.

    گوارش در هیدر

    در هیدر به کمک بازوها غذا به سمت دهان کشیده می‌شود و سپس از طریق دهان به حفره گوارشی وارد می‌شود.

    با ورود غذا به حفره گوارشی برخی از سلول‌ها آنزیم‌هایی را ترشح می‌کنند. به کمک این آنزیم‌ها ابتدا گوارش برون سلولی انجام می‌شود و سپس غذا با درون‌بری به سلول‌های این حفره وارد می‌شود.

    در این سلول‌ها گوارش غذا به صورت درون‌سلولی ادامه پیدا می‌کند.

    بررسی شکل هیدر

    به صورت کلی در نظر داشته باشید که هیدر دو لایه سلولی دارد.

    سلول‌های بیرونی شکل مکعبی و سلول‌های درونی شکل استوانه‌ای دارد.

    سلول‌های درونی یا تاژک ندارند و یا دو تاژک دارند. سلول‌های درونی استوانه‌ای و سلول‌های بیرونی مکعبی هستند.

    بررسی یک مشکل

    طبق شکل فقط سلول‌هایی که دو تاژک دارند ذرات غذایی را برای گوارش درون‌سلولی دریافت می‌کنند. متن کتاب اما این موضوع را بیان نمی‌کند و فقط به گفتن این جمله بسنده می‌کند: سلول‌های این حفره ذره‌های غذایی را با درون‌بری دریافت می‌کنند.

    حالا تکلیف چیست؟ باز هم می‌خواهم یک حرف مسخره بزنم: هر دو را در نظر داشته باشید. هر چند که اگر بخواهیم درست‌تر عمل کنیم بهتر است بگوییم غذا برای گوارش وارد سلول‌های استوانه‌ای دو تاژکی می‌شود.

    چند نکته ترکیبی

    حفره گوارشی در پلاناریا در تمام بدن انشعاباتی دارد. در پلاناریا و هیدر حرکت بدن به حرکت مواد کمک میکند.

    هیدر شبکه‌ی عصبی (نه شبکه‌ها) دارد. گوارش آن ابتدا برون سلولی‌ست و سپس درون سلولی می‌شود. بعضی از سلول‌های حفره دهانی غذا را جذب می‌کنند.

    دسته چهارم: لوله گوارش یا جاندارانی که فقط گوارش برون‌سلولی دارند.

    این لوله در اثر تشکیل مخرج شکل می‌گیرد و امکان جریان یک طرفه غذا را فراهم می‌کند.

    در این لوله غذا به مونومر‌ها تجزیه می‌شود و سپس این مونومرها توسط سلول‌ها جذب می‌شود.

    ملخ

    ملخ حشره‌ای گیاه‌خوار است. در ادامه با فرایند گوارش و آناتومی دستگاه گوارش ملخ بیشتر آشنا می‌شویم.

    آناتومی دستگاه گوارش ملخ

    آرواره‌های ملخ خارج از دهان قرار دارد.

    غده‌های بزاقی در سر این جانور قرار ندارند. این غده‌ها زیر مری و نزدیک آن قرار گرفته‌اند. مجرای مشترک این غده‌ها به دهان تخلیه می‌شود.

    بعد از دهان مری قرار دارد. بخش انتهایی مری در ملخ حجیم شده و چینه‌دان نام دارد.

    چینه‌دان در ملخ هم‌سطح با مری‌ست. در پرنده دانه‌خوار چینه‌دان پایین‌تر از مری قرار می‌گیرد.

    بعد از چینه‌دان پیش معده قرار دارد. پیش معده بخشی کوچک با دیواره دندانه‌دار است.

    فرایند گوارش

    در ملخ غذا توسط آرواره‌ها خرد شده و سپس وارد دهان می‌شود.

    غذا سپس از طریق مری به چینه‌دان می‌رود. چینه‌دان محل نرم شدن و ذخیره شدن غذاست.

    بعد از چینه‌دان غذا به پیش معده وارد می‌شود. پیش معده دندانه‌هایی دارد که به خرد شدن بیشتر مواد غذایی کمک می‌کند.

    آنزیم‌های معده و کیسه‌های معده به پیش معده وارد می‌شود و باعث گوارش شیمیایی غذا در پیش‌معده می‌شوند.

    جذب غذا در معده صورت می‌گیرد.

    مواد گوارش نیافته از روده و راست روده می‌گذرد و از مخرج خارج می‌شود.

    بررسی یک اختلاف

    گوارش غذا در کیسه‌های معده تمام می‌شود یا معده؟

    این بحث در کتاب درسی بررسی نشده، اما در تست‌ها ممکن است به آن‌ها بربخورید.

    در برخی تست‌ها کیسه‌های معده و در برخی دیگر معده محل تمام شدن گوارش است. بهتر است هر دو را در نظر داشته باشید هر چند که این موضوع در کتاب درسی بررسی نشده است.

    چند نکته ترکیبی و تکمیلی

    ملخ خون ندارد و غذا بعد از جذب در معده وارد همولنف می‌شود.

    در ابتدای روده باریک مواد دفعی همولنف توسط لوله‌های مالپیگی به درون روده تخلیه می‌شود.

    پرنده دانه‌خوار

    در مورد لوله گوارش پرنده دانه‌خوار نکات زیر را بدانید:

    ابتدای مری پرنده دانه خواری چین خوردگی‌هایی وجود دارد.

    در پرنده دانه‌خوار همانند کرم چینه‌دان وجود دارد.

    بعد از چینه‌دان معده قرار دارد که یک بخش باریک است. بخش عقبی معده سنگدان نام دارد که یک بخش ماهیچه‌ای‌ست و در گوارش مکانیکی نقش دارد. سنگدان به بخش پشتی جانور نزدیک است.

    بعد از چینه‌دان روده قرار دارد. بخش‌هایی از روده در نزدیکی پاها قرار دارد. اگر دقت کنید بین کبد و روده مجرایی وجود دارد که کبد را به روده متصل می‌کند.

    مخرج در نزدیکی دم جانور قرار دارد.

    چند نکته

    در پرنده و کرم چینه‌دان بزرگترین بخش لوله گوارش است با این تفاوت که در پرنده پایینتر از مری و در کرم هم‌سطح و بالاتر از مری قرار دارد.

    چینه دان را هر پرنده‌ای ندارد. درواقع چینه‌دان برای پرنده دانه‌خوار است.

    پاهای پرنده چهار انگشت دارد که سه تا از آن‌ها به سمت جلو و یکی به سمت عقب است.

    نشخوارکنندگان

    پستانداران نشخوارکننده نظیر گاو و گوسفند، معده چهار قسمتی دارند.

    این جانوران به سرعت غذا می‌خورند و غذا وارد سیرابی می‌شود. در این بخش گوارش میکروبی آغاز می‌شود.

    غذا بعد از سیرابی وارد نگاری می‌شود به مری می‌رود و به دهان برمی‌گردد. حالا غذا به طور کامل جویده شده و دوباره وارد سیرابی می‌شود. بیشتر حالت مایع پیدا می‌کند و سپس به نگاری می‌رود.

    مواد بعد از نگاری به هزارلا می‌رود و تا حدودی آبگیری می‌شود.

    بعد از هزارلا غذا وارد شیردان می‌شود. در شیردان گوارش آنزیمی آغاز می‌شود و آنزیم‌های گاو وارد عمل می‌شوند.

    در سیرابی فقط گوارش کربوهیدرات‌ها انجام می‌شود.

    در کل گاو گوارش آنزیمی به گوارش میکروبی مقدم است، در معده گوارش میکروبی به گوارش آنزیمی مقدم است.

    نگاری حالتی اسفنجی و سوراخ سوراخ داشته و در بخش بالایی خود منفذی دارد که به هزارلا راه دارد.

    شیردان سمت متصل به هزارلا قطر زیاد و در سمت متصل به روده باریک قطر کمتری دارد.

    خودآزمایی

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

  • جذب مواد و تنظیم فعالیت لوله گوارش – گفتار دو گوارش و جذب مواد

    جذب مواد و تنظیم فعالیت لوله گوارش – گفتار دو گوارش و جذب مواد

    ورود مواد به محیط داخلی بدن جذب نام دارد.

    ورود غذا به سلول پوششی لایه مخاطی جذب محسوب نمی‌شود. این یعنی جذب زمانی اتفاق می‌افتد که غذا وارد مایع بین سلولی بشود.

    ما در دهان، معده، روده باریک و روده بزرگ جذب داریم و در مری جذب وجود ندارد.

    در دهان، معده و روده باریک جذب غذا وجود دارد اما در روده بزرگ فقط آب و یون جذب می‌شود.

    جذب مواد در روده باریک

    بافت‌شناسی روده باریک

    چین حلقوی چیست؟

    در ساختار روده باریک، چین‌های حلقوی دیده می‌شود. این چین‌ها در شکل کاملا مشخص هستند.

    در ساختار چین حلقوی روده مخاط و زیر مخاط دیده می‌شود.

    زیر مخاط با ماهیچه‌ی مخاط در تماس است، نه با سلول پوششی. ماهیچه مخاطی را می‌توانید به خوبی در شکل ببینید.

    پرز چیست؟

    روی چین‌های حلقوی پرزهای فراوانی دیده می‌شود.

    پرز از دو نوع سلول پوششی دارای ریزپرز و سلول ترشح کننده ماده مخاطی تشکیل شده است.

    پرز در ساختار خود فقط لایه‌ی مخاطی را دارد.

    ریز پرز چیست؟

    غشای سلول‌های پرز به سمت روده باریک چین خوردگی دارد. به این چین خوردگی‌های غشایی ریز پرز می‌گویند.

    ریز پرز چین خوردگی در سطح غشاست.

    یاخته ترشح کننده ماده مخاطی ریز پرز ندارد.

    گلوتن و سلیاک

    گلوتن پروتئینی‌ست که در گندم و جو وجود دارد. در بیماری سلیاک این پروتئین باعث تخریب سلول‌های پرزها و ریزپرزهای روده باریک می‌شود. در این بیماری سطح جذب مواد کاهش پیدا می‌کند و بسیاری از مواد مورد نیاز بدن جذب نمی‌شود.

    در بیماری سلیاک چین‌های حلقوی روده از بین نمی‌رود.

    در تخریب گلوتنی فقط مخاط آسیب می‌بیند.

    جذب مواد

    مواد گوناگون از سلول‌های پوششی هر پرز عبور می‌کنند و به شبکه مویرگی درون پرز و سپس جریان خون وارد می‌شوند.

    در هر پرز مویرگ بسته لنفی نیز وجود دارد. لنف در مویرگ‌های لنفی جریان دارد و از آب و مواد دیگر تشکیل شده است. مولکول‌های حاصل از لیپید‌ها ابتدا به مویرگ‌های لنفی و سپس به جریان خون وارد می‌شوند. لیپیدها در کبد یا بافت چربی ذخیره می‌شوند. در کبد از این ترکیبات لیپوپروتئین ساخته می‌شود.

    HDL و LDL

    hdl با جذب کلسترول از رسوب آن در دیواره رگ جلوگیری می‌کند.

    حتی وقتی hdl زیاد باشد رسوب کلسترول انجام می‌شود اما این رسوب کمتر است. یادتان باشد که hdl با دیواره سرخرگ کار دارد نه سیاهرگ.

    نکات پیشرفته‌تر

    بیماری‌ها

    در سلیاک جذب کاهش پیدا می‌کند. این کاهش می‌تواند در جذب ویتامین B12، فولیک اسید و کلسیم مشاهده شود.

    کاهش B12 و فولیک اسید می‌تواند به روند ساخت سلول‌ها ضربه بزند.

    کاهش کلسیم می‌تواند باعث به نوعی بیمار استخوانی منجر شود.

    در افراد چاق LDL زیاد می‌شود. این افراد مستعد سکته مغزی هستند. طراح تست می‌تواند به جای کلمه سکته مغزی از عبارت نوعی بیماری مغزی استفاده کند تا تست را پیچیده کند.

    افراد چاق مستعد دیابت نوع دو، انواعی از سرطان، تنگ شدن سرخرگ‌ها و سکته قلبی شود.

    خودآزمایی اول

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    روده بزرگ و دفع

    روده بزرگ از دو بخش روده کور و کولون‌ها تشکیل شده است.

    روده کور ابتدای روده بزرگ است. موادی که از روده خارج می‌شود ابتدا به روده کور و سپس به کولون‌ها وارد می‌شود.

    روده کور به آپاندیس ختم می‌شود.

    ادامه روده کور از کولون بالارو، کولون افقی و کولون پایین‌رو تشکیل شده است.

    روده بزرگ پرز ندارد. سلول‌های پوششی مخاط آن ماده مخاطی ترشح می‌کنند اما آنزیم گوارشی ترشح نمی‌کنند.

    بعد از روده بزرگ راست روده قرار دارد که جزئی از روده بزرگ نیست. در انتهای راست روده بنداره‌های داخلی (ماهیچه صاف) و خارجی (ماهیچه مخطط) قرار دارند.

    فعالیت بنداره داخلی راست روده غیرارادی و فعالیت بنداره خارجی ارادی‌ست.

    مواد جذب نشده و گوارش نیافته، سلول‌های مرده و باقی‌مانده شیره‌های گوارشی وارد روده بزرگ می‌شوند. روده بزرگ آب و یون‌ها را جذب می‌کند. حرکات راست روده آهسته انجام می‌شود.

    سرعت حرکت مواد در بخش‌های مختلف لوله گوارش یکسان نیست. مثلا سرعت حرکت مواد در مری بیشتر و در روده بزرگ آهسته‌تر است.

    مدفوع در روده بزرگ به شکل جامد درمی‌آید و سپس وارد راست روده می‌شود. سرانجام دفع به صورت ارادی انجام می‌شود.

    دقت کنید مدفوع در راست روده تشکیل نمی‌شود. مدفوع در روده بزرگ تشکیل شده و چیزی که به راست روده وارد می‌شود مدفوع است.

    بررسی شکل روده بزرگ

    آپاندیس از محل اتصال روده کوچک و روده بزرگ پایین‌تر قرار می‌گیرد.

    روده کوچک به روده کور متصل می‌شود نه به کولون‌ها.

    کولون بالا رو کوتاه‌ترین و کولون پایین‌رو بلندترین کولون روده باریک است.

    رأس کلون پایین رو از انتهای کولون بالارو بالاتر می‌ایستد.

    کولون افقی از دو کولون دیگر جلوتر قرار گرفته است. کولون پایین‌رو هم از دو کولون دیگر عقب‌تر قرار گرفته است.

    کولون بالارو و کولون افقی جلوتر از روده باریک قرار دارند، اما کولون پایین به پشت روده باریک می‌رود(با توجه به شکل صفحه ۱۸).

    روده بزرگ از بیرون برخلاف روده کوچک چین خورده است.

    بنداره خارجی مخرج پایین‌تر و بزرگتر از بنداره داخلی آن است.

    خودآزمایی دوم

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.

    گردش خون دستگاه گوارش

    خون بخش‌هایی از دستگاه گوارش به طور مستقیم به قلب برنمی‌گردد؛ بلکه از راه سیاهرگ باب ابتدا به کبد و سپس از راه سیاهرگ‌های دیگر به قلب می‌رود.

    خون بخش‌هایی مثل دهان و ابتدای مری وارد سیاهرگ باب نمی‌شود.

    فقط خون اندام‌های دستگاه گوارش وارد سیاهرگ باب نمی‌شود. مثلا خون طحال که بخشی از دستگاه گوارش نیست نیز وارد سیاهرگ باب می‌شود.

    پس از خوردن غذا میزان جریان خون دستگاه گوارش افزایش می‌یابد تا نیاز آن برای فعالیت بیشتر تامین شود و مواد مغذی جذب شده به کبد منتقل شوند.

    در کبد از مواد جذب شده، گلیکوژن و پروتئين ساخته می‌شود و موادی مانند آهن و برخی ویتامین‌ها نیز در آن ذخیره می‌شوند.

    کبد محل پروتئين‌سازی است.

    خون اندام‌هایی که در شکل می‌بینید توسط سیاهرگ باب به کبد می‌رود. این یعنی خون این اندام‌ها به طور غیرمستقیم به قلب برمی‌گردد.

    اولا یادتان نرود: مری و دهان هم گردش خون دارند، اما خون آن‌ها به کبد نمی‌رود و مستقیم به قلب می‌ریزد.

    سیاهرگ باب از معده، طحال، پانکراس، کولون‌ها، روده باریک و آپاندیس خون می‌گیرد.

    سیاهرگ باب از سه شاخه درست می‌شود:

    شاخه اول را طحال و بخش مقعر معده می‌سازد.
    در شاخه دوم خون بخش محدب معده و پانکراس به شاخه‌ای که از کولون پایین‌رو و راست روده می‌آید وصل می‌شود.
    و شاخه سوم از روده باریک، کولون بالا‌رو، آپاندیس و روده کور ساخته می‌شود.

    سیاهرگ فوق کبدی در سطحی بالاتر از بنداره انتهای مری قرار دارد.

    سیاهرگ خروجی از طحال از پشت معده عبور می‌کند.

    نکات پیشرفته‌تر

    کمی بیشتر در مورد گردش خون لوله گوارش

    در کبد مویرگ‌ها بین دو سیاهرگ قرار دارد.

    سرخرگ داخل روده از آئورت منشا می‌گیرد. سیاهرگ آن به سیاهرگ باب می‌ریزد.

    رگ لنفی پس از دریافت چربی‌ها به مجرای لنفی چپ می‌ریزد. مجرای لنفی چپ به رگ زیرترقوه‌ای چپ و مجرای لنفی راست به رگ زیرترقوه‌ای راست می‌ریزد.

    مجرای لنفی چپ از سیاهرگ زیرترقوه‌ای راست عبور می‌کند. چربی‌ها بعد از عبور از قلب به کبد می‌رود. در کبد یا ذخیره می‌شود و یا به صورت لیپوپروتئین در می‌آید.

    مواد محلول در آب اول به کبد می‌رود و بعد به بزرگ سیاه رگ زیرین می‌ریزد.

    اگر کبد ماده‌ای به خون ریخت که به استخوان برود لزوما اریتروپویتین نیست و می‌تواند یک ماده معدنی (آهن) باشد.

    تنظیم فرایندهای گوارشی

    دستگاه گوارش یک مرحله خاموشی نسبی و یک مرحله فعالیت شدید دارد.

    این دستگاه باید به ورود غذا پاسخ مناسبی بدهد؛ یعنی شیره‌های گوارشی به موقع و به اندازه کافی ترشح و حرکات لوله گوارش به موقع انجام شوند.

    فعالیت دستگاه گوارش با دیگر بخش‌های بدن مثل دستگاه گردش خون و دستگاه تنفس باید هماهنگ شود.

    فعالیت دستگاه گوارش مانند بخش‌های دیگری بدن، توسط دستگاه عصبی و هورمونی تنظیم می‌شود.

    تنظیم عصبی دستگاه گوارش

    تنظیم عصبی دستگاه گوارش را بخشی از دستگاه عصبی به نام دستگاه عصبی خودمختار انجام می‌دهد.

    فعالیت دستگاه عصبی خودمختار ناخودآگاه است. مثلا وقتی به غذا فکر می‌کنیم بزاق ترشح می‌شود. با فعالیت دستگاه عصبی خودمختار، پیام عصبی به غده‌های بزاقی می‌رسد و بزاق ترشح می‌شود. دیدن غذا و بوی آن نیز باعث افزایش ترشح بزاق می‌شود.

    انجام فعالیت‌های گوارشی با فعالیت بخش‌های دیگر بدن نیز باید هماهنگ شود. مثلا هنگام بلع و عبور غذا از حلق، مرکز بلع در بصل النخاع فعالیت مرکز تنفس را که در نزدیک آن قرار دارد مهار می‌کند؛ در نتیجه نای بسته و تنفس برای زمانی کوتاه، متوقف می‌شود.

    فعالیت دستگاه گوارش با بخش‌های دیگر مثل دستگاه گردش خون نیز هماهنگ است.

    متوقف شدن تنفس فقط هنگام عبور غذا از حلق و ورود آن به مری رخ می‌دهد، نه در کل فرایند بلع.

    همان‌طور که در ساختار لوله گوارش دیدیم، در دیواره این لوله شبکه‌ها سلول‌های عصبی وجود دارند. این شبکه‌ها که شبکه‌های عصبی روده‌ای نامیده می‌شوند، تحرک و ترشح را در لوله گوارش تنظیم می‌کنند. شبکه‌های عصبی روده‌ای می‌توانند مستقل از دستگاه عصبی خودمختار فعالیت کنند. اما دستگاه عصبی خودمختار با آن‌ها ارتباط دارد و بر عملکرد آن‌ها تاثیر می‌کند.

    تنظیم هورمونی دستگاه گوارش

    در بخش‌های مختلف معده و روده سلول‌هایی وجود دارند که هورمون می‌سازند. این هورمون‌ها به خون می‌ریزند و همراه با دستگاه عصبی، فعالیت‌های دستگاه گوارش را تنظیم می‌کنند. سکرتین و گاسترین از این نوع هورمون‌ها هستند.

    سکرتین از دوازدهه به خون ترشح می‌شود و با اثر بر لوزالمعده موجب می‌شود ترشح بی‌کربنات افزایش یابد.

    گاسترین از معده ترشح و باعث افزایش ترشح اسید معده و پپسینوژن می‌شود.

    افزایش ترشح گاسترین می‌تواند سبب افزایش ترشح سکرتین نیز شود.

    مقایسه هورمون‌های سکرتین و گاسترین

    برای استفاده بهتر موبایل را به حالت افقی درآورید.

    گاسترینسکرتین
    اندام ترشح‌کنندهمعدهروده
    اندام هدفمعدهپانکراس
    نقشافزایش ترشح اسید معده و پپسینوژنافزایش ترشح بی‌کربنات
    نتیجه کاهش ترشح آناختلال در گوارش پروتئين‌ها
    افزایش PH معده
    کاهش ترشح سکرتین از دوازدهه
    اختلال در فعالیت آنزیم‌های فعال در فضای روده
    نتیجه افزایش ترشح آنکاهش PH معده
    افزایش ترشح سکرتین از دوازدهه
    افزایش بی‌کربنات ورودی به دوازدهه

    خودآزمایی سوم

    به سوالات زیر به صورت بله و خیر پاسخ دهید و سپس پاسخنامه را بررسی کنید.